۱۳۹۸ مهر ۱۴, یکشنبه

ستاد اجرایی فرمان امام و نفاق سیستماتیک

نفاق، آنطور که در تعالیم مذهبی آمده، دوپارگی درون و بیرون است، دروغگویی نهادینه شده که در آن هویت فرد، دروغین شده است و آن نفس لوامه که کارش نهیب زدن به انسان است خاموش شده است. منافق کارش تولید خودبخودی دروغ است. چشمش کور و گوشش کر است. هر کاری بکند، حتی اگر ظاهرش آراسته باشد، باز دروغ تولید می‌کند.
در نگاه مذهبی جایگاه چنین موجودی در آتش و جایی به نام جهنم است و از نگاه معنوی موضوع بس هولناک‌تر است.
این روزها به دلیل مصادره خانه فاطمه، توجهم به ستاد اجرایی فرمان امام جلب شده است. این ستاد یک بازوی قوی ولی فقیه است، با طیفی از فعالیت‌های ظاهرا خیریه. در عمل اما دولتی در سایه است برای اعمال قدرت، در زرورقی به نام نیکوکاری.

۱۳۹۸ شهریور ۳۰, شنبه

نامه یازدهم من به علی خامنه‌ای


«در این پرونده حسب گزارش شماره ... ستاد اجرایی فرمان امام (ره) شش دانگ یک دستگاه آپارتمان پلاک ثبتی ... متعلق به خانم فاطمه زندی شناسایی گردیده که از اعضای فرقه رام اله بوده لهذا دادگاه بنا به مراتب فوق الاشعار و جهت جلوگیری از افراد سودجو و فرصت طلب و عدم حضور مالک در کشور که طی سالیان متمادی اموال وی رها و بلاتصدی می‌باشد پس از دعوت مشارالیهم از طریق جراید کثیرالانتشار و استعلامات به عمل آمده از اداره ثبت اسناد و املاک و مراجع ذیربط مستندا به مواد ۵ و ۱۳ آیین نام نحوه رسیدگی به پرونده‌های موضوع اصل ۴۹ قانون اساسی حکم به تملک رقبه فوق و اموال وی را بنفع ستاد اجرایی فرمان امام (ره) صادر و اعلام نموده تا پس از قطعیت حکم نسبت به ارزیابی ملک و اموال مشارالیهم اقدام و وجه موردنظر در صندوق امانی نگهداری به محض مراجعه وی و افراد ذینفع نسبت به آن‌ها مسترد گردد».

۱۳۹۸ مرداد ۲۰, یکشنبه

دادو جان

دادو جان راننده تاکسی است در مسکو، و ما خوش شانس بودیم که اپ اوبر روسی (یاندکس تاکسی) او را برایمان انتخاب کرد.
نه من روسی می‌دانستم و نه او انگلیسی، تیری در تاریکی انداختم و فهمیدم که تاجیک است. در ابتدای صحبت به سختی زبان هم را می‌فهمیدیم، اما چند دقیقه‌ای بیشتر نیاز نبود تا روش فارسی-تاجیکی صحبت کردن با هم را یاد بگیریم.

۱۳۹۸ مرداد ۹, چهارشنبه

ماشین زمان

«ماشین زمان» عنوان فیلمی است حدودا پانزده دقیقه‌ای که قرار است فراز‌های تاریخی مسکو از قرن دوازدهم تا زمان حال را برای بازدیدکنندگان به تصویر بکشد.
در این ماشین زمان اما خبری از دوران طلایی کمونیستی نیست. بر اساس این فیلم در قرن بیستم دو سه اتفاق مهم افتاد: شوروی در جنگ پیروز شد، مترو راه افتاد و یوری گاگارین به فضا رفت!
اگر مبنا را این فیلم بگیریم به نظر نمی‌آید مسکوی مدرن و زیبای امروزی چندان به دوران طلایی انقلابی خود افتخار کند. حداقل این آن بخشی از تاریخشان نیست که بخواهند برای توریست‌ها بازگویی کنند.
شاید روزی هم بیاید که توریستها در ایران چیزی از انقلاب مستضعفان و مقاومت در برابر استکبار جهانی و ... نشنوند. اما امیدوارم تجربه ما ایرانیان در سپردن هیجان زده سرنوشتمان به دست نادانان، در اعماق وجودمان ثبت شود. باشد که با درسی که آموختیم آینده‌ای بهتر برای خودمان و نسل‌های بعدی رقم بزنیم.

۱۳۹۸ تیر ۸, شنبه

در حاشیه تحریم علی خامنه‌ای و نهادهای زیر نظر او، از جمله ستاد اجرایی فرمان امام

هفته گذشته حکم تخلیه خانه متعلق به همسرم صادر شد. ماجرای این خانه هم در نوع خودش بخش دیگری از فساد حاکم بر این حکومت را به تجربه ما درآورد. تشکیلات عریض و طویلی که در ابتدا قرار بود مثلا اموال متمولان که به ناحق (به زعم انقلابیون) کسب شده را به مستضعفان برساند (که البته از همان ابتدا هم کار اشتباهی بود)، الان رسما و با وقاحت تمام به دستگاه زورگیری حکومت تبدیل شده است، که مبنایش هیچ نیست الا منفعت شخصی عوامل دست اندر کار (در قالب حق الکشف و امثال آن) تا برسد به شخص علی خامنه‌ای که با اینگونه اموال امپراطوری خود را حفظ می‌کند.

۱۳۹۸ خرداد ۲۰, دوشنبه

جناب سروان و مشکل سگ‌های سوئدی‌ها

سوئد برای چه می‌خواهید بروید؟ آن جا باید سگ‌های سوئدی ها را نگه دارید!
این رفتار مامور بی‌نزاکت نیروی انتظامی بوده است در مقابل یک خانواده شریف افغان شامل مادر و پنج فرزند. آن‌ها سرگرم انجام آخرین مراحل اداری برای مهاجرت از ایران به سوئد بودند که با چنین برخوردی مواجه شدند.
این خانواده کمی قبل از ما به سوئد آمده بودند، حدود نه سال پیش.
از اتفاقات مشابه که در ایران برایشان افتاده بود، داستان‌ها داشتند.
امروز دیدم که دو تای آن‌ها جشن فارغ‌التحصیلی خود را گرفته بودند. داروسازی!
سه تای دیگر هم دانشجو هستند.
واقعا سختکوشی این‌ها تحسین برانگیز است.
برسد به دست آن مامور نیروی انتظامی، و همچنین هر کدام از ما اگر که در درونمان یک چنین مامور انتظامی وجود دارد.

۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۷, جمعه

قربانیان همیشگی

در اخبار خواندم که یک دانشمند «ایرانی» به جرم تخطی از تحریم‌های آمریکا، هشت ماه است که در زندانی در آمریکا گرفتار است. خبری از اقدامات سیاسی ایران برای رها کردن این فرد نیست، کسی که اگر اتهام وارده صحیح باشد برای خدمت به نظام دست به این کار زده و اگر صحیح نباشد یک ایرانی بی‌گناه است که به زندان افتاده است. در هر دو حالت مستحق دریافت حمایت از نظام ایران است.

۱۳۹۷ اسفند ۱۸, شنبه

تغییر معنای کلمه اسلام در گذر تاریخ

مشغول خواندن کتاب سیره ابن اسحاق (به روایت ابن هشام) هستم. اولین کتابی که درباره تاریخ اسلام نوشته شده است و در دسترس است، حدود صد و پنجاه سال بعد از هجرت.
در بخشی از کتاب، قبل از ولادت محمد، نویسنده داستان فردی به نام فایمیون را روایت می‌کند که انسانی مسیحی، موحد و دارای کرامات بوده، مردم را شفا می‌داده است و از این طریق مردم به دین او در می‌آمده اند. در بخشی از روایت، شخصی به نام عبدالله بعد از مواجهه با او «مسلمان» می شود و بعد فایمیون قوانین «اسلام» را برای او توضیح می‌دهد.

۱۳۹۷ اسفند ۴, شنبه

محمد، در منظر تاریخی

آیا کسی به نام محمد واقعا در تاریخ وجود داشته است؟
اولین بار چند سال پیش بود که با این ادعا مواجه شدم. فردی مدعی بود که محمد اصلا وجود نداشته است! نحوه صحبت کردن این فرد نشان می‌داد که آگاهی چندانی از چیزی که درباره آن صحبت می‌کرد ندارد. نوعی «مد» اسلام ستیزی ناآگاهانه که در بین هموطنان ساکن خارج از کشور کم طرفدار ندارد. از این رو چندان حرف‌های او را جدی نگرفتم.

۱۳۹۷ بهمن ۱۴, یکشنبه

لزوم توجه به اسلام به عنوان یک واقعیت تاریخی

مدتی است که تلاش دارم فهم بهتری از «اسلام» در بستر تاریخی آن داشته باشم. کلمه «اسلام» را به این دلیل در داخل گیومه گذاشته‌ام که وقتی از نگاه تاریخی (و نه نگاه دینی) به هزار و چهارصد سال پیش نگاه می‌کنم، حداقل تا این لحظه، اثری از دینی به نام اسلام نمی‌یابم. اینطور به نظر می‌رسد که «دین» اسلام و هویتی به نام «مسلمان» چندین دهه بعد از درگذشت محمد ایجاد شده‌اند.

۱۳۹۷ مرداد ۲۳, سه‌شنبه

مسئولیت ناپذیری

«مذاکرات برجام اشتباه بود. در موضوع مذاکرات بنده اشتباه کردم و به اصرار آقایان اجازه تجربه را دادم که البته از خطوط قرمز معین‌شده هم عبور کردند».
هنر جمهوری اسلامی در تباه کردن معنای کلمات در این جمله علی خامنه‌ای مشهود است. اینبار مفهومی به نام پذیرش اشتباه!
گروهی ذوق زده شده‌اند که علی خامنه‌ای به اشتباه خود اعتراف کرده‌است.

۱۳۹۷ مرداد ۱۷, چهارشنبه

انقلاب را آمریکا پیروز کرد!

امیراصلان ‌افشار رئیس دفتر تشریفات شاهنشاهی در خاطراتش می‌نویسد: درون اتاق کارم نشسته بودم ناگهان شاه وارد اتاق شد و روی صندلی ارباب رجوع نشست و من تعجب کردم و گفتم اعلی‌حضرت چه اتفاقی افتاده؟ گفت سفیر آمریکا الان دفتر من بود و گفت من باید برم!
این نقل قولی است که کیهان با ذوق و شوق فراوان در بخش خبر ویژه خود و از زبان داریوش سجادی "همکار سابق نشریات اصلاح‌طلب" آورده است، برای تخریب کردن رضا پهلوی. گویا اشاره به "نشریات اصلاح طلب" هم برای کسب اعتبار صورت گرفته است.
فارغ از این که اساسا چنین چیزی در خاطرات امیر اصلان افشار ذکر شده است و یا نه، روی دیگر ماجرا این است که اگر چنین باشد نتیجه مستقیمی که می توان گرفت این است که پیروزی انقلاب ایران نتیجه همکاری امریکایی ها بوده است.
حال این دیگر با کیهان و کیهانیان است که تصمیم بگیرند کدامیک مهمتر است: تخریب رضا پهلوی و یا اعتراف به همکاری شیطان بزرگ در پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی!

۱۳۹۷ خرداد ۴, جمعه

نفاق در درون، تناقض در گفتار

رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی اخیر خود نگاهی هم به جنایات حقوق بشری آمریکا کرد و از جمله از «سوزاندن اعضای فرقه داودی‌ها» در آمریکا به عنوان یک مصداق یاد کرد.
روایت کلی فاجعه گروه داودی‌ها این است که آن‌ها وارد درگیری مسلحانه با ماموران پلیس و اف بی آی شدند و بعد از نزدیک دو ماه و کشته شدن افرادی از هر دو طرف و در یک درگیری نهایی مقر آن‌ها دچار آتش سوزی شد و نزدیک به هشتاد نفر از اعضا در این حادثه غم انگیز کشته شدند.

۱۳۹۵ بهمن ۱۸, دوشنبه

قمار هسته‌ای

دیروز با یکی از دوستانم که در یک شرکت نسبتا کوچک سوئدی کار می‌کند صحبت می‌کردم. این شرکت در زمینه برق خورشیدی فعالیت می‌کند. از رشد سریع این بازار صحبت می‌کرد و از این که شرکتشان به دلیل کشش بازار تصمیم گرفته که فعالیت خود را محدود به کشور سوئد کند. این در حالی است که دیدن آفتاب در سوئد چیزی شبیه به یک آرزوست! و سوئد نیروگاه اتمی نیز دارد. با این حال در نگاه بلند مدت نیروگاه‌های خورشیدی جایگاه ویژه‌ای در تامین انرژی دارند.
به آفتاب داغ و زمین فراوان در ایران فکر می‌کردم و قمار بیهوده هسته‌ای، در شرایطی که تاکید فراوان می‌شود که ایران در بحث هسته‌ای به دنبال سلاح هسته‌ای نبوده است.

۱۳۹۵ دی ۱۲, یکشنبه

موتور رویایی

جرارد باپتیست، آتش نشان آمریکایی، در تابستان ۲۰۰۱ و در سن بیست و هفت سالگی اولین موتور سیکلت خود را خرید. موتور در وضعیت نامناسبی بود به گونه‌ای که خرید این موتور تبدیل به جوک بین همکارانش شد. همکارها جرارد را دست می‌انداختند که کلی پول و وقت لازم است فقط برای این که موتور آن را بتوان استارت زد.

۱۳۹۵ شهریور ۸, دوشنبه

مغروق در ازل

مدتی است مشغول تماشای فیلم‌های مستند در حوزه «زمین شناسی» هستم. جرقه اولیه این موضوع از سفر اخیر تابستانی‌مان به سوییس و کوه‌های آلپ زده شد که مرا بار دیگر به فضای کوه و کوهنوردی سال‌های قدیم کشاند. زیبایی منحصر به فرد قله ماترهورن من را در این فکر فرو برد که این کوه زیبا چگونه شکل گرفته است. و بعد دامنه این سوال گسترده‌تر شد و مثلا به هیمالایا، صحرای آفریقا و ... کشیده شد و در نهایت چگونگی شکل گیری زمین.

۱۳۹۵ تیر ۲۳, چهارشنبه

توهم خدا، خدای موهوم!

ریچارد داوکینز یکی از آن خداناباورانی است که در آنچه می‌گوید تعمق دارد. از او به عنوان مشهورترین خدا ناباور جهان یاد می‌شود که البته منابع اینترنتی هم بر این موضوع صحه می‌گذارند. گرچه مشهورترین بودن الزاما به معنای بهترین بودن نیست اما به هر حال مشهور بودن او را در موضع نمادین بودن هم قرار می‌دهد. او سخنور خوبی است و قدرت اقناعی بالایی دارد، محترمانه صحبت می‌کند و جذاب. تاکید و اصرار دارد که فقط و فقط حقیقت را می‌پذیرد و از نگاه او حقیقت هم چیزی است که بر پایه شواهد عینی بنا شده باشد و به طریقه علمی قابل اثبات باشد.

۱۳۹۵ خرداد ۱۷, دوشنبه

روز ملی سوئد و مشکلی به نام پرچم ایران

امروز روز ملی کشور سوئد بود و ما هم به مراسمی ویژه برای کسانی که طی سال گذشته به شهروندی سوئد درآمده بودند دعوت شده بودیم. مراسمی ساده در فضایی از سوئد قدیم. این دو پرچم هم یک یادگاری از این مراسم که اکنون در گوشه‌ای از خانه ما جا گرفته‌اند.
اما افسوس که از کشوری که همه چیزمان در آنجاست نمی‌توانیم پرچمی به رسم یادبود بگذاریم. پرچمی که بیش از آنکه سمبل همه آن هفتاد هشتاد میلیون انسانی باشد که در آن محدوده جغرافیایی زندگی می‌کنند، نشانه‌ای از آمال و آرزوهای سیاسی سیاستمداران فریبکار است که حال گاهی آن را در آرم الله و بیست دو بهمن و ... می‌جویند و گاه در آرم شیر و خورشید.
ما از ایران پرچمی که ما را به یاد آن محدوده جغرافیایی بیندازد نیافتیم تا آن را در کنار پرچم سوئد بگذاریم اما در عوض همه خانه ما مملو از سمبل‌هایی از ایران است.


۱۳۹۵ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

روزی که من مردم!

در یکی از نوشته‌های اخیرم نقل قولی کردم از یکی از فلاسفه خداناباور که می‌گفت او به خدا اعتقادی ندارد بلکه به سِرٓی اعتقاد دارد که باید [به طریقه علمی] رمزگشایی شود. مستند «روزی که من مردم» روایتی است از تلاش‌های بین المللی یک سری از دانشمندان برای کشف رمز علم محور از مرموز‌ترین تجربه همگانی بشری: مرگ.
این مستند به چند مورد منحصر به فرد از تجارب خارق العاده افراد در حین «تجربه نزدیک به مرگ» که خود تجربه‌ای استثنایی و خارق العاده است می‌پردازد. بگذارید منظورم از این جمله اخیر را تبیین کنم.
تجربه نزدیک به مرگ یعنی شرایطی که فرد از نظر علایم کلینیکی می‌میرد و بعد بازگشت می‌کند. این به خودی خود تجربه‌ای نادر است. چند نفر را می‌شناسیم که چنین موضوعی را تجربه کرده باشند؟

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

تاملی در خداناباوری

چند سال قبل مستندی از بی بی سی را دیدم در خصوص خداناباوری به نام:
 Atheism: A Rough History of Disbelief.
در این مستند مجری برنامه که خود نیز از خداناباوران است به سراغ برخی اندیشمندان خداناباور می‌رود و با آنها مصاحبه می‌کند و گاه حتی اعتقاداتشان را به چالش می‌کشد. آگاه بودن و عمیق بودن این افراد به آنچه اعتقاد داشتند برایم بسیار جذاب و آموزنده بود ضمن این که در برخی از صحبت‌های ایشان به نظر می‌رسید که اختلاف بیشتر از آنکه بر سر مفاهیم باشد، بر سر لغات و سابقه ذهنی که همه ما از لغات داریم می‌باشد. مثلا کافی است که خدا را آن موجود دور از دسترس نشسته بر تخت سلطنت که کارش کارنامه درست کردن برای افراد و پاداش دادن و مجازات کردن است ندانیم و انبوه خرافات و افسانه‌ها و بت‌ها که متولیان خود خوانده دینی بر سر ما هوار کرده‌اند کنار بگذاریم تا ببینیم که حرف این فرد «خدا» ناباور خیلی تفاوتی با حرف من «خدا» باور ندارد. او در این مستند می‌گفت که او به خدا باور ندارد اما به یک سِرّ اعتقاد دارد که بایستی رمز گشایی شود. و البته منظور او از رمزگشایی، رمزگشایی از طریق علمی بود.