(این نوشته ساعاتی قبل از
اعلام رسمی علت سقوط نوشته شد. به بخش « بی اعتمادی که مسئولان طی سالها نسبت به
خود ایجاد کردهاند» یک دروغگویی ابلهانه دیگر افزوده شد.)
یک هفته پر از
اضطراب را پشت سر گذاشتیم. هفتهای که با هدیه ترامپ به ولی فقیه با کشتن قاسم سلیمانی
آغاز شد، با کشته شدن هموطنان در مراسم تشییع او ادامه پیدا کرد و با انتقام به
اصلاح سخت! و نهایتا سقوط اندوهبار هواپیما و بعد تصادف اتوبوس.
در تک تک این
وقایع میتوان آینه تمام نمایی از شیوه فشل مدیریت کشور را دید. از حکومتی که یکی
از مهمترین مهرههایش یعنی قاسم سلیمانی را بدون کمترین احتیاطهای مرسوم در دسترس
دشمن خود قرار میدهد، انتظار نمیرود که برنامه درست و درمون برای حفاظت از مردم
در مراسم تشییع او هم داشته باشد. و همینطور در خصوص سقوط هواپیما منتها از آن میگذرم
تا موضوع روشنتر شود.
همین اتفاقات
این یک هفته کافی است که با بروز جنگ مخالف باشیم که درصد خرابی و صدماتی که از بابت
کارنابلدی حکومتیان به بار میآید از صدماتی که دشمن به ما میزند اگر بیشتر
نباشد، کمتر نخواهد بود.
اما در این
نوشته تمرکزم بر شیوه پر از اشتباه اطلاع رسانی، پس از فاجعه سقوط هواپیما است که
خود به تنهایی یکی از دلایلی است که تئوری اصابت موشک را قابل پذیرش میکند.
۱. در زمانی که هیچ چیزی از
واقعه رخ داده معلوم نیست و فقط میدانیم که یک هواپیما سقوط کرده است، مسئولان
مربوطه علت سقوط را نقص فنی در موتور هواپیما اعلام میکنند. اولین زنگ خطر برای
من در همینجا به صدا در آمد! مگر میتوان به این سرعت چنین نظری داد؟ حتی به فرض این
که خلبان بروز نقص فنی را گزارش بکند، نمیتوان علت سقوط را نقص فنی دانست تا زمانی
که تحقیقات کامل شود. چرا که ممکن است بروز نقص فنی که خلبان متوجه آن شده است نتیجه
اتفاقی دیگر مثلا برخورد پرنده به موتور و یا برخورد چیزی به بدنه هواپیما در
هنگام تیک آف باشد. اینها را من در مستندهای تلویزیونی دیدهام و انتظار این است
که کسی که مسئول اطلاع رسانی چنین واقعه حساسی باشد دهها برابر بیشتر از کسی مثل
من بر این موضوعات اشراف داشته باشد.
بعد اطلاعات دیگری
هم رسید به این که ارتباط هواپیما به شکل ناگهانی با برج مراقبت قطع شده و تنها
احتمال ممکن که بتوان از بروز نقص احتمالی فنی باخبر شد، یعنی گزارش خلبان، هم از
بین رفت.
۲. در نظریه قاطع بعدی که توسط
رییس سازمان هواپیمایی مطرح میشود، گفته میشود که طرح برخورد موشک به هواپیما از
نظر علمی غیر ممکن است! من نمیدانم آخر این چه بلاهتی است! بخش طنز آمیز موضوع یعنی
«از نظر علمی» را که کنار بگذاریم، بایستی توجه کرد که خود این جمله از نظر منطقی
نمیتواند صحیح باشد. چطور میتوان گفت که دلیل یک اتفاق، فلان موضوع «نیست»؟ فقط
در حالتی که شخصی در بطن موضوع حضور داشته باشد و بداند که موشک به هواپیما برخورد
نکرد بلکه اتفاق دیگری بود که افتاد. و الا به هیچ طریق دیگر نمیتوان با «قطعیت»
چنین نظری داد. فرض کنیم مسئول پدافند موشکی در ایران بیاید و در یک جلسه بگوید که
ما شلیک نکردیم و قسم حضرت عباس هم بخورد. باز نمیتوان مطمئن بود که این اتفاق نیفتاده
است، بلکه میتوان مطمئن بود که رییس پدافند چنین ادعایی کرده است.
۳. نمیدانم چه ضرورتی داشت که
بگویند جعبه سیاه را به آمریکا نمیدهیم. میتوانند در عمل این کار را نکنند (به
هر دلیلی که خودشان میدانند) اما با گفتن این حرف ابهام افکنی هم نکنند.
۴. امروز کنفرانس خبری رییس
سازمان هواپیمایی کشوری و همینطور مسئول تحقیق فنی پرونده را دیدم. به خصوص شیوه
صحبت کردن رییس سازمان، فارغ از این که چه میگفت، خود ایجاد ابهام میکرد. کسی که
نقش سخنگو در چنین اتفاقی را دارد بایستی محکم و با اعتماد به نفس و همچنین با
استفاده دقیق از کلمات صحبت کند. حتی ظاهر شخص هم بایستی نمادی از استحکام باشد. رییس
سازمان بنا نیست الزاما چنین مشخصاتی داشته باشد ولی سازمان به این اهمیت بایستی یک
سخنگوی واجد این شرایط داشته باشد.
وقتی اتفاقی
در این ابعاد در کشوری رخ میدهد توجه شدید افکار عمومی و فراوان سوالاتی که پاسخی
برای آنها نیست خلاءی را در افکار عمومی به وجود میآورد که آماده پر شدن با هر چیزی
است. با ذخیرهای از بی اعتمادی که مسئولان در طی سالها برای خود انباشتهاند و
با این ابهام افکنیها در جریان اطلاع رسانی طبیعی است که تئوری موشک خریدار بیشتری
پیدا کند.
البته به تدریج
شواهد بیشتری که تقویت کننده این فرضیه هستند به دست آمده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر