توضیح: این نوشته روایت وضعیت
کوهیار گودرزی است در ترکیه و شرایطی که او گرفتارش شده است. کوهیار گودرزی همو
است که در زمانی که در زندان است هر روز در رسانهها از او میشنویم اما وقتی
شرایط عوض میشود و احتمالا سرگرم هیاهوهای دولت «اعتدال» و «امید» هستیم، تاریخ
مصرف او برای رسانهها تمام میشود ...
و از زاویهای
دیگر، این روایت وضعیت پناهجویان در کشوری همچون ترکیه است، این وضعیت پناهجویی
است که از بد حادثه «واقعا» پناهجو است.
منبع: فیس بوک کوهیار گودرزی
پارسال زمستان
بود که تصمیمم را گرفتم و دلایلم قانعم کرد که از ایران خارج شوم، در این مدت هرگز
از وضعیتم چیزی ننوشتم و شکوه نکردم، که چند سالی است عادت کردهام ناله نکنم و
زیر و بم زندگی را با شوخطبعی بگذرانم، چیزی که شاید در دوران بازداشت خیلی کمکم
کرد، اما گاهی حرف را باید زد، درد را باید گفت، تصمیمم را گرفتم و خودم را سپردم
دست قاچاقچیان انسان و سرمای زمستان و برف آذربایجان و عبور از مرز، هشت روز
گروگان قاچاقچیها بودن در آغل گوسفندان و دهات و عبور دوباره از یخ و برف و
دزدیدن وسایلم و کاغذ عبور جعلی و عاقبت آنکارا، دفتر رسیدگی به امور پناهندگان و
جایی که درخواستم را ثبت کردم، چرا که گذرنامه و اوراق هویت نداشتم و بزرگترین
مشکلم همین بود.