۱۳۹۲ آبان ۱۷, جمعه

آقای خامنه‌ای ما شاکی هستیم و نه متهم

هفت دلیل برای فرقه بودن حکومت ایران در نامه نهم من به علی خامنه‌‌ای
این نامه من در گویای من (اینجا) منتشر شده است.

سرکرده فرقه موسوم به حکومت اسلامی، آقای علی خامنه‌ای
از زمانی که فرمان برخورد با جریان‌های معناگرا را علنا صادر کردید اندکی بیش از سه سال می‌گذرد. این فرمان سرکوب را شما در همان سخنرانی به زبان آوردید که در آن مخالفان خود را میکروب سیاسی نامیدید. فضا فضای پر تلاطم بعد از انتخابات متقلبانه 1388 بود و از همین رو توجه عمومی به سمت بخش «میکروب سیاسی» معطوف شد، حال آن که شما در همان سخنرانی گفتید:
ماجرای سلمان رشدی، برخی فيلم های ضد دينی غربی، كاريكاتورهای موهن و قرآن سوزی از جمله تلاشهای ناكام دشمنان دين اسلام است ضمن اينكه در داخل كشور هم، دنباله روهای آنان با اشاعه بی بند و باری، اباحی‌گری، عرفانهای كاذب و حركات مشابه درصدد سست كردن عقايد دينی مردم به ويژه نسل جوان هستند.
و این نقطه آغازی شد برای دور جدید برخورد با جریانات معناگرا و یا به قول فرج سرکوهی «فرمان حمله رهبر به عرفان». از این تاریخ به بعد جربانات معناگرا، توسط رییس دفتر شما، توسط امامان جمعه، توسط مسئولین قضایی، توسط رسانه‌های منسوب به شما و به خصوص صدا و سیما، توسط سخنرانان مواجب بگیر شما برچسب «عرفان‌های کاذب» را به خود گرفتند و این عنوان به طرق مختلف تکرار و تکرار و تکرار شد. این عنوان صدها بار به جریانات مختلف دیگر و به برچسب‌های دیگر متصل شد و تلاش شد که همه در یک طبقه گنجانده شوند؛ گاه با جریان شیطان پرستی، گاه با گروهی مدفوع خوار در هند، گاه با قاچاق مواد مخدر، گاه با سازمان‌های جاسوسی، گاه با اسراییل و تقریبا همیشه با فساد جنسی شدید (که مورد علاقه ویژه ماموران شماست) پیوند خورد. شما همه توان تبلیغی خود را به کار گرفته‌اید تا جریانات معناگرا را تخریب کنید. فصل مشترک همه این تخریب‌ها هم یک چیز بود، چسباندن اتهام فرقه‌گرایی به جریانات معناگرا.

همزمان، در برخی از دانشگاه‌های معلوم الحال کرسی‌های فرقه شناسی به راه افتاد. اینجا بود که جنبه‌ای دیگر از تحریف‌گری حکومت شما متجلی شد: به تحریف کشاندن تحقیقات فرقه‌ای انجام شده در غرب، مثله کردن آن‌ها و گرته برداری غرض ورزانه از آن‌ها تا بگویید که ببینید، دانشگاه‌های جهان هم همین را می‌گویند. بماند که این کار را شما، یعنی همان علی خامنه‌ای می‌کند که ظاهرا معتقد است علوم انسانی محصول غرب، اومانیستی و انحرافی است!
این وسط هم عده‌ای نان به نرخ روز خور، عنوان کارشناس به خود گرفتند و این تحقیقات تحریف شده را هر جا که می‌روند به خورد مخاطبان ناآگاه می‌دهند. اما شما هرگز به مردم ایران اجازه نداده‌اید و نخواهید داد که به محصولات تحریف نشده تحقیقات فرقه‌ای دست پیدا کنند، و آن این کاری است که قصد دارم در این نوشته مروری بر آن کنم، تا معلوم شود که چه کسی سرکرده یک فرقه خطرناک است.
آقای علی خامنه‌ای
در تحقیقات فرقه‌ای به طور کلی چند شاخص اصلی برای یک جریان فرقه‌ای معرفی می‌شود. جالب آن است که عموما گفته می‌شود لازم نیست که همه این شاخص‌ها به شکل تمام و کمال در یک گروه باشد تا آن گروه نام فرقه را بر خود بگیرد. اما شما و حکومتتان به طرز شگفت آوری واجد «همه»، تکرار می‌کنم «همه» این شاخص‌ها هستید. سه شاخص‌ اصلی و برخی محصولات گروه‌های فرقه‌ای را با تکیه بر نظرات محققان امور فرقه‌ای یک به یک برایتان می‌شمارم.
یکم، رهبری خود کامه: این آن شاخصی است که کمتر کسی نیاز به شنیدن توضیح دارد تا بپذیرد که شما تجلی کامل یک رهبر خودکامه هستید. کسی که «حرف» حرف خودش است. این در حکومت شما به شکلی بارز حالت سیستماتیک پیدا کرده است، چیزی که صراحتا از آن به عنوان حکم حکومتی یاد می‌شود و شما کاری کرده‌اید که مسئولین رده بالای مملکت به سر تعظیم فرود آوردن در مقابل آن افتخار هم می‌کنند! همین الان یک ملتی به هزار زبان می‌گویند که از این خصومت ورزی ابلهانه با جهان خسته شده‌ایم، ما در داخل مملکت آزادی‌های اساسی خود را می‌خواهیم، زندانیان سیاسی را آزاد کنید، اما شما کوتاه نمی‌آیید. در داخل مجلس که تازه همه نمایندگانش ده‌ها بار سرسپردگی‌شان را به شما نشان داده‌اند، می‌خواهند وزیر را استیضاح کنند، شما نمی‌گذارید. مردم به سمت فلان نامزد احتمالی ریاست جمهوری گرایش پیدا می‌کنند، شما او را رد صلاحیت می‌کنید. رییس جمهوری که با تقلب مدعی شدید 24 میلیون رای دارد می‌خواهد معاون اول خودش را انتخاب کند، شما نمی‌گذارید. دیگر چه اتفاقی بایستی بیفتد که معلوم شود شما یک رهبر خودکامه تمام عیار هستید؟
رهبری خودکامه، رهبری خود انتصابی هم هست. کسی که خودش خودش را منصوب می‌کند در حالی که صلاحیت رهبری را هم ندارد. این همان مکانیزم مضحک «دور» در حکومت شماست که در آن شما و شورای نگهبان و مجلس خبرگان گردابی هولناک را درست کرده‌اید که همه «قدرت» را در شما متمرکز می‌کند. گرچه آیت الله بودن الزاما نه تضمین کننده تزکیه نفس شخص است و نه معیاری برای توانمندی‌های سیاسی مدیریتی او، اما شما حتی همان آیت الله هم نبودید، در حد مرجع تقلید بودن هم نبودید و صلاحیت ولی فقیه بودن را هم نداشتید. در عالم واقع، صلاحیت شما برای مرجع تقلید بودن و ولی فقیه بودن توسط کارشناس بلاتردید این موضوع (یعنی مرحوم آیت الله منتظری) رد هم شد اما شما، با تکیه بر قدرت تبلیغاتی صدا و سیمای زیر نظر خودتان و رسانه‌های مواجب بگیر دیگر، به تدریج خودتان، خودتان را به مقام‌های آیت اللهی و مرجع تقلید بودن منصوب کردید، بدون آن که با همان مکانیزم سنتی حوزه صلاحیت شما را کسی تایید کرده باشد. برنامه تبلیغی شما آن چنان شدید بوده است که حتی بسیاری از افراطی‌ترین منتقدین شما، شما را به نام «آیت الله» خامنه‌ای می‌شناسند.
بارز‌ترین ویژگی یک رهبر خودکامه خودانتصابی، قرار ندادن خود در بوته تعیین صلاحیت است. پیامبران خدا هم همگی از نگاه ناظر بیرونی «خود انتصابی» بودند (به این معنا که روزی خودشان، اعلان نبوت کردند بدون این که کس دیگری آن‌ها را منصوب کند). از این نظر شما و پیامبران الهی همگی خود انتصابی هستید، اما تفاوت اینان با شما این است که همزمان و از همان روز اول و حتی قبل از آن خود را در معرض محک خوردن توسط هواداران گذاشتند. شک ندارم اگر محمد (ص) یکی، فقط یکی از رفتارهای مملو از جهل و نادانی شما را از خود بروز می‌داد در چشم برهم زدنی همه پیروان او از اطرافش پراکنده می‌شدند. فرض کنیم محمد (ص) دینی را به مردم معرفی می‌کرد که الان شما به مردم معرفی می‌کنید، این که کسانی در آن بالا باشند و به مردم دستور بدهند و مردم هم حداکثر هنرشان این باشد که بی چون و چرا اجرا کنند. تازه آن‌ها برای چنین دین زشتی بایستی فشارهای قدرت‌های زمان خود را هم تحمل می‌کردند. انصاف دهید، چه کسی مرتکب چنین خبطی می‌شود؟
محمد (ص) دقیقا بر عکس شما، در دسترس هوادارانش بود. او قادر بود سوالات مردم را به شکلی اقناع کننده پاسخ دهد و ذهن و قلب و روحشان را حرکت دهد. این به شکل طبیعی محک تعیین صلاحیت او بود و از همین رو مردم خود به خود دور او جمع می‌شدند. اما شما چه؟ آیا قادر هستید که چند دقیقه، واقعا فقط چند دقیقه به میان مردم بروید و با سوالات فراوان آن‌ها مواجه شوید؟ شما حتی یک بار هم حاضر نشده‌اید در مقابل خبرنگاران بنشینید تا آن‌ها آزادانه بپرسند و شما با آن بصیرت و هوش و خرد افسانه‌ای که می‌گویند از آن برخوردار هستید جواب دهید و همه را حیران و مدهوش سازید. خیر، چنین نمی‌کنید چون این اثبات عدم صلاحیت شماست. بله، شما ترجیح می‌دهید درباره مناقب و کرامات شما داستان سرایی کنند و در صدا و سیما و جاهای دیگر بگویند و توهم بر توهم افزایند. اما در مقام عمل، هیچ اندر هیچ!
تحقیقات فرقه‌ای در خصوص رهبران فرقه‌ها مملو از گفتنی‌هاست. این رهبران درباره خود ادعاها فراوان دارند: رهبر مسلمین جهان! بهترین مدیر جهان! هدیه و برکت خداوند به زمینیان! تنها راه نجات و رستگاری! و بسیاری القاب دیگر. اما در مقام عمل این‌ها فقط در توهمات عده‌ای خام شده و یا عده‌ای سودجو وجود دارند. جدای از این توهم بافی‌ها، محصول این فرزانگی شما را می‌توان در اطرافیان و نزدیکانتان دید، یک سری انسان بداخلاق، متعصب و خشک فکر، گیر کرده در هزار سال قبل، که هر یک به نوعی دستشان به جنایت و یا فساد و یا هر دو آلوده است. بلی شما خود را به آسمان اعلی وصل کرده‌اید بدون اینکه حتی بتوان یک و تنها یک محصول از زیر خروار خروار ادعاهایتان و پیروان متوهمتان بیرون کشید. اگر منکر این موضوع هستید یک نمونه را بگویید!
دوم، ساختار هرمی: داشتن یک ساختار هرمی که در آن همه چیز در نهایت به سرکرده فرقه ختم می‌شود شاخص دوم یک فرقه است. تقریبا اکثر قریب به اتفاق ساختارهای مدیریتی امروز جهان فرمی از ساختار هرمی را به خود می‌گیرند. اما آن چه یک ساختار هرمی را تبدیل به یک ساختار فرقه‌ای می‌کند ماهیت آن است که در آن افراد مسلوب الاختیار می‌شوند، چه در حوزه تصمیم‌گیری و چه حتی برای خروج از ساختار فرقه. امروز اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان مجلس (که مظهر تعقل و تفکر یک جامعه در ساختار سیاسی هر کشوری است) افتخار می‌کنند که عامل به نظرات شما باشند! این نمایندگان گرفتار در تله‌های مختلف امنیتی که شما برایشان ترتیب داده‌اید آموخته‌اند که نان در عمل کردن به منویات شماست، و فلاکت و بی آبرویی در مخالفت با نظرات شما.
سخت نیست تصور کردن عاقبت کسی که در فرقه شما کاره‌ای باشد و بخواهد از آن بیرون رود و یا به مخالفت برخیزد، به عنوان مثال چه بر سر یک فرمانده سپاه می‌آید اگر انتقادی بر شما داشته باشد؟ اینست آن ویژگی ساختارهای فرقه‌ای که آن را از ساختارهای فراگیر هرمی متمایز می‌سازد: بیرون آمدن از یک ساختار فرقه‌ای غیر ممکن یا حداقل مشقت آمیز است. در یک ساختار فرقه‌ای انتقاد کردن تحمل نمی‌شود اما در ساختارهای هرمی مرسوم در کشورهای پیشرفته و یا تشکل‌های موفق، انتقاد کلید موفقیت است. آن ساختار هرمی که در تحقیقات فرقه‌ای تشریح می‌شود، انطباق صد در صدی با ساختار حکومت شما دارد.
سوم، شستشوی مغزی: دانشمندان امور فرقه‌ای به درستی معتقدند که بقای ساختارهای فرقه‌ای به شدت مبتنی بر برنامه‌های شستشوی مغزی است و از این روست که وجود برنامه‌های شستشوی مغزی در فرقه‌ها اجتناب ناپذیر است. در این برنامه‌هاست که آن شخصیت اسطوره‌ای و آسمانی از رهبر فرقه و ساختار ملکوتی و رهایی بخش فرقه شکل می‌گیرد. برنامه شستشوی مغزی در مقیاس کلان خود در فرقه حکومت اسلامی شما، همان برنامه کنترلی رسانه‌هاست که از طرق آن تلاش دارید ساختار تفکری مردم را به آن شکلی که مطابق میل شماست شکل بدهید. فرقه‌ها از این طریق می‌کوشند تا در اطراف ذهنیات مردم تحت کنترل خود حصارهایی نامرئی از جهل و توهم بکشند تا درچارچوب مورد نظر خودشان حرکت کنند. همین روزهاست که یک روزنامه (روزنامه بهار) به دلیل نزدیک شدن به مرز بی اعتباری تئوری ولایت فقیه در حکومت شما توقیف می‌شود. چه انسان‌ها که برای یک اظهار نظر بسیار ساده گرفتار زندان‌های شما شدند و حتی جان خود را از دست دادند.
آقای خامنه‌ای! دانشمندان علوم فرقه‌ای فرآیند شستشوی مغزی را با دقت فراوانی ترسیم کرده‌اند. فرآیندی شامل ایزوله کردن افراد از محیط خارج، ایجاد فضای ارعاب و تهدید، شکل دادن دو قطبی شرطی سازی تهدید و تشویق، گرفتن هویت قبلی و جایگزین کردن آن با هویت مطلوب مورد نظر. شما آقای خامنه‌ای تلاش همه جانبه‌ای دارید تا کشور را از دنیای خارج ایزوله کنید، با فیلترینگ اینترنت، با پارازیت اندازی بر شبکه‌های ماهواره‌ای، با ممنوعیت تدریس کتب علمی خارجی، حتی همین کتب مربوط به فرقه شناسی و با ممنوع بودن خواندن کتب و نوشته‌های ممنوعه، با ممیزی کتاب‌ها و با گوناگون روش‌های دیگر. فضای امنیتی حاکم بر کشور، این که همه در همه جا گمان می‌کنند که چشم‌ها و گوش‌هایی در حال نگاه کردن به آن‌ها هستند، چیزی نیست که لزومی بر اثبات آن باشد. دو قطبی تشویق و تهدید همان فرآیندی است که به خوبی برای هموطنان ایرانی شناخته شده است: در کشوری که شما رهبر آن هستید رمز پیشرفت ابراز وفاداری بیشتر و بیشتر به فرقه شماست. در همین ساختار است که بابک‌ زنجانی‌ها سر بر می‌آورند و در همین ساختار است که مهندس موسوی‌ها از هستی دنیوی خود ساقط می‌شوند. همه این‌ها روالی است که در آن سعی می‌شود به افراد هویت فرقه‌ای داده شود، طوری که بقای خود را گره خورده با بقای فرقه ببینند.
و بماند که فرآیند شستشوی مغزی در زندان‌های شما نمونه دیگری از تطابق کامل با بررسی‌های علمی دانشمندان علوم فرقه‌ای است. این همان فرآیندی است که افراد را با آن به دادگاه‌های نمایشی و به مصاحبه‌های کارگردانی شده می‌کشانید تا بر علیه خود و دیگران اعتراف کنند. 
چهارم: فرقه شخصیت
علاوه بر سه شاخص اصلی که در بالا ذکر شد، فرقه‌ها ویژگی‌های دیگری نیز دارند. یکی از مهمترین و ملموس‌ترین آن‌ها به راه اندازی فرقه شخصیت در پیرامون سرکرده فرقه است که درواقع بخشی از برنامه شستشوی مغزی فرقه است. و بدینگونه است که همه چیز یک فرقه پیرامون «شخص» سرکرده فرقه و در خدمت او شکل می‌گیرد. از این روست که عکس‌های بزرگ و کوچک سرکرده فرقه همه جا دیده می‌شود گویا که سرکرده همه جا ناظر و نگهدار اعضاست! در شهرها، در ادارات، در رسانه‌ها. برای سرکرده القاب و عناوین متملقانه ساخته می‌شود، القابی چون آقا، حضرت آقا، مقام عظمای ولایت، علی زمان و مشابه این‌ها. مردم را شرطی می‌کنند که با شنیدن نام شما سه بار صلوات بفرستند. نشیمن‌گاه شما در فلان کوه را به محلی مقدس تبدیل می‌کنند و مشابه این رفتارهایی که محصولشان جز زایل کردن روند طبیعی تفکر افراد نیست، تا نتوانند واقعیات را درباره شما ببینند. این همان مدلی است که استالین، صدام، هیتلر و دیگر منفوران تاریخ به آن علاقه مند بودند.
پنجم، مطلق‌گرایی:
آقای خامنه‌ای!
یک ویژگی مختص فرقه‌ها مطلق‌گرایی آن‌هاست، این که فرقه‌ها بلا استثنا معتقدند که فقط و فقط آن‌ها هستند که درست می‌گویند و فقط و فقط آن‌ها هستند که گوهر ناب حقیقت را در دست دارند و مابقی همه گمراه و باطل هستند. فرقه‌های افراطی‌تر، که فرقه شما هم از آن جمله است، معتقدند که ایمان بیاورید و یا کشته شوید! همه فرقه‌های خرد و کلان سراسر جهان در این ویژگی مشترکند و فرقه شما نیز از این امر مستثنی نیست. حکومت شما قرار است در نهایت همه را شیعه (آن هم با تعریف محدود و منجمد شما از شیعه) کند و مسیح (ع) هم قرار است بیاید و پشت سر امام زمانی که شما مدعی آن هستید و لابد انسان نچسبی مثل خود شماست نماز بخواند! این دگم اندیشی ابلهانه حاکم بر فرق، همانست که در نهایت منجر به درگیری‌های «مقدس» بین فرقه‌ای می‌شود، جنگی که در آن هر دو طرف درگیر مشغول کافر کشی مقدس هستند! این همان نگرشی است که سعید امامی‌ها و دنباله های زنده او را به وجود می‌آورد که به دلیل مقدس بودن هدف، دست به شنیع ترین رفتارها هم می‌زنند.
و از همه این‌ها گذشته، آقای خامنه‌ای، دانشمندان فرقه شناس کاری به درست وغلط بودن و الهی و شیطانی بودن اندیشه‌ها ندارند. برای آن‌ها محصول مخرب رفتارهای فرقه‌ای است که آن‌ها را تشویق به مطالعه آن‌ها می‌کند. آن‌ها نسبت به فرقه‌ها حساسند چون تمام فرقه‌ها در نهایت درگیر رفتارهای خلاف، فساد مالی، جنایات سازمان یافته و مشابه این رفتارها هستند. آن‌ها نسبت به فرقه‌ها حساسند چرا که خطری برای جامعه هستند. به همین دلیل است که از نگاه دانشمندان فرقه‌ای صدور فتوای قتل سلمان رشدی، نشانه‌ای بارز از بروز تفکرات فرقه‌ای و عاملی برای بر هم خوردن تعادل جامعه محسوب می‌شود. این همان اقدامی است که از نگاه شما فتوایی مقدس مبتنی بر تعالیم الهی و اسلام ناب محمدی است! و همین مقدس انگاری ترور افراد است که دانشمندان فرقه شناس غربی را نسبت به بررسی موشکافانه آن‌ها ترغیب می‌کند.
و از همین روست که اکنون فرقه شما، خطری برای جامعه جهانی محسوب می‌شود، این همان فرقه‌ای است که در آن افرادی چون حسن عباسی میکروفون به دست می‌گیرند و از «ترور مقدس» سخن می‌گویند. این همان فرقه‌ای است که آن فرمانده سپاه چنان شستشوی مغزی شده است که جنگ سوریه را جنگ حق و باطل می‌داند به این دلیل که شما در یک طرف موضوع هستید (و بنابراین طرف دیگر باطل است) و آرزو می‌کند که در جنگ با اسراییل کشته شود.
ششم، زوال انسانیت: جناب آقای خامنه‌ای، تعداد قابل توجهی از دانشمندان علوم فرقه‌ای، روانشناس هستند. این روانشناسان اختلالاتی را در اعضاهای فرقه‌ها رصد می‌کنند که آن‌ها را از ماهیت انسان بودن خارج می‌کند. جنبه‌ای از نگاه آن‌ها متمرکز بر تعطیل شدن قدرت تفکر اشخاص در مقابل ساختار‌های فرقه‌ای است. آن‌ها، به خصوص به دلیل فضای ذهن‌گرای عالم غرب، تفکر را بخشی مهم از هویت انسانی می‌دانند و از این روست که به درستی زوال آن را زوال انسانیت می‌دانند. تفکر هم ابزارهای خود را دارد و بنیادی‌ترین آن توانایی سوال پرسیدن است. فرقه‌ها قابلیت سوال پرسیدن در افراد را سرکوب می‌کنند، چرا که سوال کردن معادل بی اعتبار شدن هویت دروغین رهبر فرقه است. از نگاه دانشمندان فرقه شناس با پس زمینه روانشناسی، این مسخ شدن نوعی اختلال روانی است که بایستی درمان شود. در فرقه شما «اطاعت بی چون و چرا» و «بی کله بودن» که مانند همه فرقه‌ها با توسل جهت‌دار به متون مقدس توجیه می‌شود، نوعی فضیلت است.  حال وقتی من این «سرسپردگی جاهلانه» را در کنار رفتارهای به غایت اشتباه شما می‌گذارم، به عمق تاثیرات دستگاه شستشوی مغزی شما پی می‌برم. قربانیان تبلیغات شما خود را در شرایطی مقید به پیروی بی چون و چرا از شما می‌دانند که خطاهای فاحش در تصمیم ‌گیری‌های شما بسیار دیده می‌شود. من نمی‌دانم یک نفر چقدر باید قدرت تفکر خود را از دست داده باشد که شما را رهبر با بصیرت بداند، وقتی که به عنوان مثال خطای شما را در روی کار اوردن احمدی‌نژاد در جلوی چشم خود می‌بیند. احمدی نژادی که جدای خسارات انبوهی که به کشور وارد کرد، مهلک‌ترین ضربات سهمگین را به اعتبار خود شما زد.
از سوی دیگر یک نتیجه تعطیل شدن قدرت تفکر در جامعه، رواج خرافات است که الی ماشاءالله در کشور تحت رهبری شما، حتی در سطح مسئولان ارشد حکومت جاری و ساری است. و همین خرافات است که ساختار فرقه‌ای شما را تغذیه و تقویت می‌کند.
جنبه دیگری از توجه دانشمندان فرقه شناس در این حوزه، بر زیرپاگذاشته شدن اصول بدیهی اخلاقی در گروه‌های فرقه‌ای است. اعضای فرقه‌ها معمولا افرادی خشن و متعصب هستند، که میزان این خشونت با نزدیک شدن به رهبر فرقه بیشتر و بیشتر می‌شود. این خشونت که محصول زوال انسانیت است به ثبات جامعه صدمه می‌زند. نگاهی به اطرافیان و نزدیکان خود بیاندازید! هر چه انسان عصبانی، بی‌ادب و خشونت‌گراست در اطراف شما جمع شده‌اند. از خاطرمان نرفته است رفتاری که لباس شخصی‌ها در برخورد با معترضان در سال 1388 از خود نشان دادند، با شلیک گلوله مستقیم به مردم، با کتک زدن مردم، با کهریزک، با مرگ بر این و آن گفتن‌ها، با دشنام‌ دادن‌های فراوان حتی در سطح رسانه‌ها و با بسیاری نمود‌های خشونت آمیز دیگر.
هفتم، دخیل بودن در فعالیت‌های مافیایی
آقای خامنه‌ای! یک دلیل جلب شدن توجه دولت‌های غربی به فعالیت‌های فرقه‌ای، که منجر به سرمایه گزاری و پشتیبانی از تحقیقات فرقه‌ای شد، دخیل بودن فرقه‌ها در رفتارهای تبهکارانه سازمان یافته بود. از قاچاق مواد مخدر گرفته تا فاسد کردن سیستم مالی کشور، ارتباط با فعالیت‌های تروریستی و کشت و کشتار و خونریزی. این طبیعت فعالیت‌های فرقه‌ای است، چرا که فرقه‌ها قادر به قدرت گرفتن از طرق مرسوم امروزی، یعنی کسب پشتیبانی مردم در روند های دموکراتیک، نیستند. از این روست که فرقه ها روی به رفتارهای غیرقانونی و طرق نامشروع می‌آورند تا موقعیت خود را حفظ کنند. این همان رفتاری است که فرقه شما چه در داخل ایران و چه در خارج ایران دنبال می‌کند. در داخل کشور، مجموعه‌ای از نهاد‌های قدرتمند تحت کنترل شما، که زیر بار نظارت هم نمی‌روند،  تا خرخره در فساد غوطه‌ور هستند. آستان قدس رضوی، بنیاد مستضعفان، اسکله‌های غیرقانونی سپاه و بیشمار نهاد دیگر که به خصوص بعد از اعمال تحریم‌ها قوی‌تر هم شده‌اند محصول یک ساختار فرقه‌ای هستند. دخیل بودن حکومت شما در تامین اسلحه و پشتیبانی گروه‌های تروریستی، درگیر بودن حکومت شما در قاچاق مواد مخدر، دور زدن تحریم‌ها از طریق فعالیت‌های پوششی، زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی و موارد مشابه دیگر نمونه‌هایی از این رفتار حکومت شما هستند.
آقای خامنه‌ای! این فهرست قابل تکمیل کردن و همچنین قابل تشریح کردن بیشتر است. خلاصه بگویم، همان دانشمندان فرقه شناسی که جیره خواران حکومت شما به تحقیقات آن‌ها دستبرد می‌زنند تا به جریانات معناگرا برچسب فرقه را بچسبانند، حکومت شما را فرقه‌ای خطرناک می‌دانند. از همین روست که از همه تحقیقات این کارشناسان، فقط یک بخش آن مورد استناد محققان دروغین تربیت شده در دانشگاه امام صادق و پژوهشکده امام محمد باقر و حوزه علمیه قم و دیگر جاها قرار می گیرد و آن این که دانشمندان غربی چند هزار فرقه را در جهان شناسایی کرده‌اند و بلافاصله بعد از این جمله هم یک سری نام را ردیف می‌کنند عرفان حلقه و پائولوکوئیلو و دالای لاما و سای بابا و رام الله هم از فرقه های فعال در ایران هستند! گویا دانشمندان غربی چنین چیزی گفته‌اند.
جناب آقای خامنه‌ای،
جهان امروز رفتارهای فرقه‌ای را تحمل نمی‌کند به یک دلیل خیلی روشن و آن این که فرقه گرایی بر خلاف روند کنونی جهان است، روندی که مبتنی بر خردورزی است. این جهان دیر و یا زود شما و فرقه‌تان را خواهد بلعید و دیر یا زود شما و طرز تفکرتان را بایستی در زباله دان تاریخ جستجو کرد. این تحلیلی سیاسی نیست، هرچند تحلیل سیاسی هم آن را تایید می‌کند. اگر صدام و بن علی و علی عبدالله صالح و مبارک و قذافی که همگی حکومت‌هایی فرقه‌ای بودند توانستند باقی بمانند، شما هم خواهید توانست. اگر بشار اسد توانست ادامه دهد، شما هم ادامه خواهید داد. به عنوان یک معناگرا، وضعیت شما را بسیار شوم تر از مثال‌های بالا می‌دانم چرا که به گمان من شما، با سرکوب جریانات معناگرایی که هرکدام جنبه‌ای از حقیقت را متجلی می‌کنند و با راه اندازی تخریب‌های انبوه بر علیه آن‌ها مستقیما به جنگ با حقیقت هستی وارد شده‌اید. شما با داشتن ادعای الوهیت، زشت‌ترین و نفرت‌انگیز‌ترین تصویر ممکن را به خداوند منسوب کرده‌اید و این رمز آن نابودی است که برای شما و فرقه‌تان متصورم، که ممکن است از طریق فرآیندهای سیاسی، لبریز شدن کاسه صبر مردم داخل کشور، از طریق افراطی دیگری چون نتانیاهو و  یا از طرق دیگر به وقوع بپیوندد.
صحبت من با شما در اینجا تمام است اما برای نشان دادن میزان تحریف‌گری شما در استناد به تحقیقات فرقه‌ای، مشتی نمونه خروار را از کتاب فرقه ها در میان ما، نوشته خانم‌ها سینگر و لالیچ را در اینجا می‌آورم. برای آنان که احتمالا مطلع نیستند یادآوری می‌کنم که محتوای تحریف شده این کتاب مورد استناد محقق‌نماهایی است که از این طریق سعی در تخریب و سرکوب جریانات معناگرا دارند. حال در مقدمه همین کتاب با در مقابل هم قرار دادن دو رفتار «صدور فتوای قتل» و «آزادی اندیشه» ضرورت پرداختن به تحقیقات فرقه‌ای، دقیقا در تقابل با آن چه حکومت ایران دنبال می‌کند، به این شکل تبیین شده است:
Much of the unease in our present world has to do with a struggle between protean and fundamentalist tendencies, as epitomized in the bizarre "death sentence" applied to the writer Salmon Rushdie by the Islamic fundamentalist Ayatollah Khomeini.
Much that Margaret Singer writes in "Cults in our Midst" echoes this struggle. We do well to learn all we can from her hard-won experience on preserving the freedom of the mind.
بسياري از مشكلات موجود در جهان امروز ناشي از كشمكش‌هاي بين نو‌گراها و بنيادگراها است، مانند آنچه درباره صدور فتواي عجیب قتل سلمان رشدي نويسنده توسط آيت‌ا... خميني بنيادگرا ديده مي‌شود.
بخش اعظم كتاب مارگارت سينگر كه نام آن را «فرقه‌ها در ميان ما» نهاده است، منعكس كننده اين كشمكش است. با مطالعه نوشته‌هاي ارزشمند او مي‌توانيم بخوبي هرآنچه كه براي حفظ آزادي انديشه‌مان لازم است، بياموزيم.
محسن نمکیان
شانزدهم آبان 1392
استکهلم سوئد


نامه‌های قبلی من به علی خامنه‌ای را در اینجا بخوانید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر