قرآن
و ابعاد دیگر آن
به
شبهای قدر نزدیک میشویم. هر چند زمان نزول و چگونگی آن اهمیت بالایی دارد، اما به
نظرم ما مقداری ماهیت و معنای نزول را فدای ابعاد دیگر آن کردهایم.
میتوان
وارد پیچیدگیهای فلسفی نزول شد، میتوان در چم و خم درک لغوی معنای آسمانهای هفت
گانه و کیفیت هرکدام و حالت قرآن در هرکدام از این مراحل صحبت کرد و صحبت کرد، اما
اگر در آگاهی من و شما نباشد و یا باشد اما این صحبتها از میزان خود خارج شود، گمان
نکنم نتیجهای در خور از آن حاصل شود.
قرآن خود به کرات درباره نزول، ساده و روان و به زبانی که ما میفهمیم سخن گفته است، ریزش «باران» و نقش احیاگرانه آن.
قرآن خود به کرات درباره نزول، ساده و روان و به زبانی که ما میفهمیم سخن گفته است، ریزش «باران» و نقش احیاگرانه آن.
و
قرآن حتی مکانیزم بارش باران را نیز برایمان یاد آوری کرده است. همین، تکرار موضوع
«باران» و «بارش» خود میتواند نقطه تحریکی باشد برای دنبال کردن موضوع و رفتن به دنبال
پاسخ این سوال که منظور از این همه تاکید چیست. برخی هم البته ممکن است خیلی معمولی
از آن بگذرند، گویی قرآن یک اتفاق معمولی را مجددا برایمان روایت کرده است.
به
عنوان یک مثال، در سوره اعراف آمده است:
وَ
هُوَ الَّذي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ
سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا
بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
(57)
و اوست كه بادها را پيشاپيش رحمتش مژدهرسان مىفرستد، تا آن
گاه كه ابرهاى گرانبار را بردارند، آن را به سوى سرزمينى مرده برانيم، و از آن، باران
فرود آوريم و از هر گونه ميوهاى برآوريم. بدينسان مردگان را خارج مىسازيم، باشد كه
شما متذكر شويد. (57)
وَ
الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ
إِلاَّ نَكِداً كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ (58)
و
زمين پاك، گياهش به اذن پروردگارش برمىآيد و آن كه ناپاك است جز اندك و بىفايده برنمىآيد.
اين گونه، آيات را براى گروهى كه شكر مىگزارند، گونهگون بيان مىكنيم. (58)
به
خصوص که میگوید اینچنین مردگان را خارج میسازیم. نگاه سنتی بلافاصله موضوع را به
قیامت و مرده شدن زندگان و اتفاقی که قرار است در آینده رخ دهد متصل میکند، به نظر
من و متکی بر آیات دیگر قرآن، اینطور نیست، این درباره زمان حال است.
دانهای
در وجود ماست، در داخل هستهای سخت در زیر زمین. معتقدم مادامی که حرکتی در این هسته
نیست، ما مردهایم. زمین وجود ما بایستی آماده شود. اگر آب به آن برسد حرکت آغاز میشود.
توجه
به معلم، مشتاقانه به دنبالش بودن و «خواستن» اولین و آخرین قدم ماست، معادل با آماده
شدن زمین. گرچه به نظرم ماهیت «توجه»، «اشتیاق» و «خواستن» در طول حرکت تغییر میکند،
همان گونه که خواستههای دانه در مسیر حرکت تغییر میکند. قرآن در قالب یادآوری یک
واقعیت ملموس درسهای اساسی زندگی ما را به ما داده است. میتوان با قرینه یابی اجزاء
و مختصات این روایت تمثیل گونه، زندگی معنوی خود را محکمتر در پیش بگیریم.
همانطور
که هسته از خاک بیرون میآید و با دنیای جدیدی مواجه میشود و تجربه این دنیای جدید
هر لحظه چیز جدیدی است، معتقدم که وقتی در کسی حرکت آغاز شد، ابعاد دیگری از قرآن آشکار
میشود، به تناسب هسته و نوع حرکت و بسیاری شرایط دیگر.
همانطور
که تجربه هستههای مختلف از تکامل یکی نیست، نمیتوان تجربه افراد مختلف را روی دیگران
بسط داد و یا سعی در تکرار کردن آن داشت اما میتوان منتظر وقوع ویژگیهای مشترک حرکت
از پایین به بالا بود.
در
این حرکت رسیدن به محصول یعنی پایان حرکت، هر چند آن هم جذابیتهای خود را دارد. بعد
از زمان محصول پاییز است و مرگ و اگر خوش شانس باشیم، تکثیر و مجددا تکرار. به همین
ترتیب اگر به دنبال حرکت هستیم، محصول میتواند حکم توقف را برای ما داشته باشد. بله
میتوان و حتما میتوان با استفاده از قرآن به علوم غریبه هم دست یافت (کما این که
عدهای دست هم یافتهاند). چنین حرکتی هم عملا از سوال آغاز میشود، هر چند اگر سوال
به کلام و زبان در نیاید. اما کسی که دنبال محصول (در این مثال: علوم غریبه) رفت، جوهره موضوع را از دست داده است، یعنی حرکت.
به
گمان من پاسخ به سوال «چگونه قرآن بخوانیم» را بایستی از همان قرآن استخراج کرد. پاسخی
که من بیابم ممکن است با پاسخ شما متفاوت باشد، و همزمان هر دو پاسخ برای جوینده آن
درست نیز باشد. اما به گمانم محصولش یکی خواهد بود. احیاء.
آنچه
پیشنهاد من در این مجموعه «چگونه قرآن بخوانیم» بود، حرکت بود برای رمز گشایی کلمات
قرآن، به عنوان سطحیترین بخش قرآن که ما با آن مواجه هستیم. روش پیشنهادیم برای برخورد
به این اولین سطح، روش محققانه از طریق یافتن پاسخ سوالات کلیدی بود. معتقدم این شیوه
کلی میتواند به فعال شدن هسته منجر شود، به شرطی که آمیخته به ایمان باشد، ایمان به
نهفته بودن راه هدایت در دل قرآن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر