هزار
و چهار صد سال پیش ... به نظرم این اولین اشتباه ما در خواندن قرآن است.
در
دنیای مدرن، عصر اینترنت و اکتشاف فضا، دنیای نانوتکنولوژی و ... خود را پیشرفته و
انسانهای هزار وچهارصد سال پیش را بدوی و ابتدایی فرض میکنیم. البته که در مقیاس
ظاهری پیش فرض صحیحی است اما در مقیاس ایمان و کفر، دقیقا در همان شرایط هستیم.
این
(بدوی نبودن) یکی از پیش فرضهای نهادینه شده در درون ماست که رهایی از آن هم گمان
نکنم چندان ساده باشد.
برای ما ایستادن مردم در مقابل چوب و سنگ و پرستش آن مسخره است. اما مردم آن زمان هزاران توجیه گفته و ناگفته برای این کار خودشان داشتهاند. همان هزاران توجیه گفته و ناگفته امروز هم وجود دارد، چه بسا برای من و شما هم! ما نیز ممکن است عملا بت پرست باشیم و خود را خداپرست بدانیم، همانطور که «کفار» هزار و چهار صد سال پیش. اگر آن کفار ندای قرآن را شنیدند، کفار پیشرفته عصر کنونی نیز میشنوند.
برای ما ایستادن مردم در مقابل چوب و سنگ و پرستش آن مسخره است. اما مردم آن زمان هزاران توجیه گفته و ناگفته برای این کار خودشان داشتهاند. همان هزاران توجیه گفته و ناگفته امروز هم وجود دارد، چه بسا برای من و شما هم! ما نیز ممکن است عملا بت پرست باشیم و خود را خداپرست بدانیم، همانطور که «کفار» هزار و چهار صد سال پیش. اگر آن کفار ندای قرآن را شنیدند، کفار پیشرفته عصر کنونی نیز میشنوند.
بت
پرستان دوران جاهلیت، برای بت پرستی خود انبوه انبوه داستان داشتند. «هبل» برای خود
پیشینهای داشت که نسل اندر نسل و دهان به دهان بین مردم چرخیده بود، و آنقدر تکرار
شده بود که به باور مردم درآمده بود، بی آن که کسی قدرت تشکیک در آن پیدا کرده باشد.
به زبان امروزی «تابو»یی پوشالین که کسی را یارای نزدیک شدن به آن نبود.
چه
بسا ما نیز از اینگونه اعتقادات کم نداشته باشیم. انبوهی از تئوریها و داستانها درباره
خداوند و فرشتگان و پیامبران و حق و باطل و ... که کورکورانه پذیرفتهایم، نتوانستهایم
در آنها شک کنیم، آنچنان در وجود ما منجمد و خشک شده، که چونان بت زمان جاهلیت قادر
به هیچ کاری برای ما نیستند.
چه
بسا قرآن هم برای ما «بت» شده باشد، یعنی آن که بزرگی آن به تجربه ما درنیامده باشد،
چه بسا فقط تکرار میکنیم، آن چه دیگران برای ما تکرار کردهاند. چه انتظاری است از
این «قرآن» که برای ما راهی به نور بگشاید، وقتی در نگاه ما عملا بتی بیش نیست؟ اگر
«لات» و «عزی» توانستند برای مردم عصر جاهلیت کاری کنند، این قرآن هم که در آگاهی
ما چیزی بیشتر از «تعریف و تمجیدهای دیگران» از آن نیست، میتواند به ما کمک کند.
در دوران جاهلیت نیز داستانها و افسانههای فراوان از کرامات بتها و ... وجود داشت.
در
حوزه ذهن، یک قدم برای شکستن این بت، تشکیک است و راه سیستماتیک برای عبور بهتر از
این تشکیک، سوال است. مگر نه این است که می گویند قرآن پاسخ همه سوالات را دارد، پس
بایستی بتوان پاسخ سوالات کلیدی خود را از درون آن بیابیم. همان سوالات حیاتی زندگی
ما، من کیستم، چه میکنم؟ از کجا آمدهام؟ و ...
چه
نگرانی است از رها کردن همه اعتقادات «بت» شده در وجودمان و باز سازی آنها، این بار
با تکیه بر فهم و آگاهی و بر محوریت قرآن؟ یا آن اعتقادات بر حقند، که در این صورت
به کمک قرآن احیا میشوند و این بار به اعتقادات «زنده» بدل میشوند و یا باطلند، پس
چه بهتر که رها شوند.
و
اما اگر نتوان پاسخ سوالات را در قرآن یافت، باز خود این موضوع دری دیگر از آگاهی
را به رویمان میگشاید هرچند معتقدم هر کسی که حق گرایانه وارد قرآن شود، به این مرحله
نخواهد رسید ...
برای
بسیاری از ما این مثل ورود به یک دنیای جدید است. اگر من و شما وارد یک دنیای جدید
شویم، اولین قدم برای برقراری ارتباط زنده با این دنیای جدید، آموختن زبان آن است...
این
مبحث را به خواست خدا ادامه خواهم داد.
و
این صرفا در حوزه ذهن و تفکر است. به نظرم اگر کسی به این شکل وارد قرآن شود، در حوزههای
دیگر نیز آن را تجربه خواهد کرد.
*****
ایمان
عزیز پیشنهاد راه اندازی یک گروه در موضوعات قرآنی را داده است. از ایمان تشکر میکنم.
درباره این گروه فیس بوکی و امکانات آن چیزی نمیدانم. ممنون میشوم اگر خیلی مختصر
راهنماییم کند و بگوید که چه ویژگی این گروه را مناسب این مبحث میداند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر