مقدمه
نمادها معنای خود را از واقعیاتی که آنها را ساختهاند میگیرند، گو این که
ممکن است در گذر زمان واقعیتی که نماد بر آن بنا شده است در خاطر کسی باقی نمانده
باشد اما کماکان بار معنایی خود را با خود حمل می کنند. از این روست که نمادها این
قابلیت را دارند که از سوی افراد مورد سوء استفاده قرار بگیرند. شاید کسی نداند که
چگونه گل رز به نماد محبت و یا کبوتر سفید به نماد آزادی تبدیل شد اما چه بسیار
عشقهای ناراستینی که با تقدیم یک گل رز آغاز میشود و چه بسیار متکبرین خودخواهی
که کبوترهای فراوان را به نماد ارمغان آزادی رها میکنند. این امر به خصوص در
خصوص کسانی که بر عملیات روانی تکیه دارند بسیار رواج دارد و در میان آنها علی
خامنهای است که با تکیه شدید بر مجموعهای از نمادهایی از این دست، موفق بوده
است که هویتهایی کاذب برای خود ایجاد کند. آخرین مورد آن استفاده از عبارت «نرمش قهرمانانه»، تداعی
کننده رفتار امام حسن، است که به گمان من پوششی است برای نماد «جام زهر» که ممکن
بود به کوتاه آمدن خامنهای از حرفهای چند ماه قبل خودش اطلاق شود، و میبینیم که
فعلا نماد «نرمش قهرمانانه» نماد «جام زهر» را از میدان به در کرده است.
تا قبل از جنگ ایران و عراق، چفیه چیزی نبود الا یک پارچهای که در بین مردان
عرب و برخی کردها به عنوان بخشی از لباس سنتی و یا به منظور حفاظت در برابر نور
آفتاب و یا طوفان شن به کار میرفت. اما حمله عراق به ایران و حماسه خودجوشی که
به خصوص در سالهای اول جنگ از طرف ایرانیان محقق شد معنای نمادینی به چفیه بخشید،
نمادی از خودگذشتگی، قناعت به حداقل امکانات، و نمادی از نوعی صفا و زلالیت
باطنی. این نماد تا بدانجا قدرت گرفت که
حداقل در بین برخی از جبههایها تبدیل به شیءی مقدس شد، چیزی شبیه به مهر کربلا
و عطر مشهدی که هر کدام برای طیف گستردهای از مذهبیها نمادی از مفاهیم مقدس
هستند.
حال فارغ از واقعیاتی که «نماد» چفیه بر آن استوار است، همه معانی متمرکز شده در
یک تکه پارچه را سالهاست که علی خامنهای به نام خود مصادره کرده است، با چفیهای
که مدام برگردن دارد و همزمان با ویژگیهایی که او هرگز ندارد. اگر اصلیترین نماد
چفیه مفهوم از خودگذشتگی است، چه کسی میتواند قبول کند که خامنهای انسانی از خود
گذشته است در حالی که برای حفظ خودش، به اسم حفظ نظام، عملا نشان داده است که بویی
از از خود گذشتگی نبرده است؟ زمانی که یک مرور ساده رفتار سیاسی علی خامنهای،
چیزی جز فریبکاری و دورویی که چه عرض کنم، چند رویی منافقانه دیده نمیشود، آیا میتوان
باور کرد که علی خامنهای واجد آن صفا و صمیمیتی است که در روایات ذکر شده از
مسائل جنگ ذکر میشود؟ شاید تنها تشابه بین علی خامنهای و چفیهای که او بر گردن
دارد، بی کلگی و ترمز بریدگی است با این تفاوت که در جبههها کسانی که اصطلاحا بیکلگی
میکردند همزمان جان خود را در خطر میانداختند، اما علی خامنهای خود در محل امن
نشسته است و با بیکلگیهایش دیگران را به
رنج و تعب میاندازد.
همه کسانی که معتقدند علی خامنهای بویی از خودگذشتی، قناعت، صفای درونی و همه
آن صفاتی که چفیه نماد آن است، نبرده است،
میتوانند با تغییر دادن مفهوم این نماد و منطبق کردن آن با واقعیت و هویت خامنهای
و مجموعه آن چیزهایی که نام خامنهای به ذهن متبادر میکند، گامی در راستای آشکار
سازی حقیقت بردارند و به این نماد (چفیه) که به دلیل بهره گیری علی خامنهای از آن
به میزان قابل توجهی در روز و شب جلوی چشم ایرانیان است، معنایی واقعی متناسب با
شرایط روز بدهند.
من اصلیترین هویت خامنهای را مسئول بودن او در قبال «همه» اتفاقاتی که در
ایران رخ داده است و میدهد، «همه» سرکوبها، «همه» بلاها، «همه» فسادها، «همه»
دروغگوییها و «همه» چیزهایی که خامنهای «واقعا» نماد آنهاست، میدانم. از این
رو چفیه بر گردن او را نماد این مسئولیت او میدانم که بر گردن اوست. این آن طرحی
است که آن را طرح «چفیه بر گردن آفت الله» مینامم.
چفیهای که بر گردن آفت الله است، یادآور هر چیزی است که مخاطب خامنهای را در
به وجود آمدن آن مسئول میداند. این طرح قصد دارد یادآوری کند که مسئولیت بر
«گردن» اوست و ما این مسئولیت او را فراموش نخواهیم کرد. ما با هر بار دیدن تصویر علی
خامنهای، در صدا و سیما، در روزنامهها، در اینترنت، در خیابانها و در همه جا،
جدای از ژست و فیگوری که برای خود در عکس دارد، فارغ از لبخند ظاهرا پدرانهای که
بر لب دارد، فارغ از دستی که به فریبکاری بر سر کودکی میکشد، فارغ از صلابت
پوشالی که از خود به نمایش میگذارد، فارغ از هاله نورانی که بر اطرافش جعل میکنند،
به جای دیدن این گونه نقابها، بر چفیهای که همیشه بر گردنش قرار دارد متمرکز میشویم
و به یاد مسئولیتی میافتیم که بر «گردن» اوست، مسئولیت همه اشتباهها، جنایات،
ظلمها، فسادها و هر مصیبت دیگری که در ایران به وقوع میپیوندد. ما با دیدن گردن او که گاه به
فریبکاری حالتی متواضعانه رو به پایین به خود میگیرد، به یاد سنگینی بار مسئولیتی
میافتیم که بر گردن اوست و این خمیدگی ریاکارانه کردن او را نه از سر فروتنی که
ناشی از گران بودن بار مسئولیت او، متمرکز در «چفیه» او میدانیم.
و البته این نوشته فقط بیان کننده فلسفه بنیادی این طرح است و طرح گامهای
اجرایی برنامه ریزی شدهای نیز در پی دارد ...
نوشته آیت الله یا آفت الله را نیز در اینجا بخوانید.
نوشته آیت الله یا آفت الله را نیز در اینجا بخوانید.
محسن نمکیان
29 شهریور 1392
استکهلم، سوئد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر