۱۳۹۲ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

طرح پیشنهادی برای تولید یک یا چند برنامه تلویزیونی در خصوص فرقه‌های حکومتی

مقدمه
بحث فرقه‌ها و فرقه‌گرایی سال‌هاست است که از طرف حکومت ایران به منظور سرکوب کردن اندیشه‌های مخالف، چه اندیشه‌های سیاسی و چه گرایشات معنوی و دینی، مورد استفاده قرار گرفته است. فرقه سبز یا فرقه موسوی معروف‌ترین نمونه از برچسب زنی حکومت به گرو‌های سیاسی تحول خواه، فرقه مشایی نمونه‌ای از مخالفان ایدئولوژیک حکومت که دستی هم در قدرت دارند و فرقه بهائیت، فرقه دراویش، فرقه سای بابا، فرقه رام الله، فرقه اکنکار، فرقه اشو و فرقه کاستاندا و فرقه عرفان حلقه نمونه‌هایی از گروه‌هایی هستند که به دلیل گرایش دینی یا معناگرایی طی این سال‌ها  از طرف جمهوری اسلامی برچسب «فرقه» خورده‌اند. حتی افراد شناخته شده‌ای مثل پائولو کوئیلو و دالای لاما نیز از این برچسب خوری بی بهره نمانده‌اند. اخیرا مشاهده شد که درباره فرقه پائولو کوئیلو و فرقه دالای‌لاما پایان نامه هم نگاشته شده است که در نوع خود جالب توجه است.

طی چند سال گذشته اما، زاویه‌ای جدید به این موضوع گشوده شده است. در ابتدا «فرقه‌های» مورد نظر صرفا از این نظر «فرقه» محسوب می‌شدند که دارای اعتقادات «انحرافی» نسبت به اعتقادات گروه حاکم بودند. به عنوان مثال دراویش از آن رو فرقه محسوب شدند که اعتقاداتی متفاوت با دیدگاه رسمی حکومت داشتند و همزمان به دلیل ضعف حکومت در تغذیه معنوی جامعه،  مورد توجه جوانان قرار گرفتند. به عبارت دیگر برچسب فرقه در این دوره زمانی از تعریف سنتی فرقه، به مفهوم گروهی دارای اعتقادات انحرافی، برگرفته شده بود. این تعریف دقیقا مشابه همان تعریفی است که بر اساس آن در نیمه اول قرن بیستم بسیاری پیروان نوگرای مسیحیت در آمریکا «فرقه» محسوب می‌شدند، چرا که پیرو دین رسمی ارائه شده توسط کلیسا نبودند. در آمریکا این تعریف از فرقه که مبنای آن بر قضاوت کردن اعتقادات افراد بود کم کم جای خود را به تعاریف نوین از فرقه شناسی داد که توسط متخصصان جامعه شناسی و روانشناسی مطرح و کامل شده بود. آن زاویه جدیدی که طی چند سال اخیر وارد ادبیات حکومت شده است، شکلی ناقص برگرفته از تعاریف نوین فرقه شناسی است، گویا برای اقناع مردم به این که حتی غربی‌ها هم مخالف فرقه‌گرایی (با آن مفهوم مورد نظر مذهبیون) هستند.
در تعاریف نوین از فرقه شناسی، درست یا غلط بودن باور‌ها مطرح نیست و قضاوت نمی‌شوند، و این یکی از دلایلی است که گروهی از جامعه شناسان استفاده از کلمه فرقه را درست نمی‌دانند چرا که به موضوع بار قضاوت ایدئولوژیک می‌دهد. در این رویکرد آن چه مهم است برقرار ماندن بهداشت روانی و اجتماعی در درون جامعه و فعال باقی ماندن قدرت تفکر انسان‌ها و انتخاب آگاهانه آن‌هاست. این رویکرد سه ویژگی بنیادین برای فرقه‌ها قائل است: رهبر خود انتصابی، ساختار هرمی و اقناع روانی (شستشوی مغزی).
در حال حاضر این دو تعریف عمده در ایران دچار اختلاط گردیده‌اند. تبلیغ بر جنبه انحرافی و شیطانی بودن گروه‌هایی است که ملقب به برچسب فرقه می‌گردند و برای اثبات این شیطانی بودن مدام ارجاعاتی ناقص و جهت دار (با و یا بدون ذکر نام مرجع) به تحقیقات دانشمندان حوزه فرقه شناسی داده می‌شود، دانشمندانی که اساسا کاری به شیطانی و یا الهی بودن ایدئولوژی‌ها ندارند. این مغالطه تبدیل به ابزاری برای سرکوب و تخریب یکطرفه دگراندیشان و معناگرایان ایرانی گردیده است کسانی که عموما دسترسی رسانه‌ای هم برای تبیین موضوع ندارند. جالب آن است که قبل از ایران، چین نیز همین رویه را برای برخورد با دگراندیشان اعمال کرده است.
نکته قابل توجه موضوع آن که همین محققین برجسته حوزه فرقه شناسی، نگاهی جدی هم به حکومت‌های فرقه‌ای دارند، به عنوان پیوند گاه رفتارهای فرقه‌ای (فرقه به معنای علمی جامعه شناختی آن) و قدرت سیاسی. از نگاه این دانشمندان این گونه فرقه‌ها خطرناک‌ترین شکل  از فرقه‌گرایی را نشان می‌دهند که مخرب‌ترین آثار را در تاریخ بشریت داشته‌اند، هیتلر، استالین، صدام و کره شمالی نمونه‌های برجسته این گونه فرقه‌های حکومتی هستند. معتقدم که جمهوری اسلامی فرمی پیشرفته و نوین از فرقه‌های حکومتی است که واجد سه ویژگی اصلی مذکور برای فرقه‌هاست. رهبری خود انتصابی از طریق دور معروف رهبر- شورای نگهبان- مجلس خبرگان - رهبر، فرمی سیستماتیک از ساختار هرمی که در آن همه چیز به رهبر ختم می‌شود، باز از طریق شورای نگهبان، افدامات امنیتی، ساختار گزینش، ستاره‌دار کردن دانشجویان و موارد مشابه دیگر. و در نهایت و از همه مهمتر، فرمی فراگیر از شستشوی مغزی که با بهره‌گیری از متعدد مکانیزم‌های تحت کنترل حکومت، مثل صدا و سیما، ابزار‌های رسانه‌ای، سربازان جنگ نرم، نماز جمعه، برنامه‌های گسترده تبلیغی در سراسر کشور، برنامه‌های اعتراف‌گیری در زندان‌ها و انتشار رسانه‌ای آن‌ها و ... در حال اجراست. بخشی از کارکرد این شستشوی مغزی فراگیر ایجاد کیش شخصیت پیرامون رهبری است که خود فصلی مجزا از رفتارهای حکومت‌های فرقه‌ای است.
چرایی تهیه این برنامه، اهداف
1.     افزایش آگاهی عمومی در خصوص این زاویه از رفتار حکومت.
2.     بازگرداندن مفهوم فرقه و فرقه‌گرایی به جایگاه واقعی آن در سطح افکار عمومی ایران.
3.     مبارزه با خرافات، چه آن بخش از خرافات که توسط حکومت ایران ترویج می‌شود، و چه آن بخش از خرافات که محصول جانبی رفتار حکومت به دلیل بستن فضای نقد و تفکر است.
4.     آموزش روش‌های ضد فرقه، با اولویت اول ترویج فرهنگ تفکر
محتوای برنامه
1.     تعاریف مختلف از فرقه، ویژگی‌های بنیادین فرقه‌ها (از نگاه علوم روز)
2.     تبیین مفهوم حکومت فرقه‌ای، جایی که اندیشه‌های فرقه‌ای با قدرت سیاسی پیوند می خورند.
3.     نگاهی مصداق گرا به حکومت‌هایی که بر مبنای فرقه گرایی شکل گرفته‌اند، بررسی محصولات مخرب این گونه حکومت‌ها.
4.     تشریح وضعیت حکومت ایران، بررسی تطبیقی این حکومت با شاخص‌های علمی تعریف شده برای حکومت های فرقه‌ای
5.     عواقب و نتایج این نوع حکومت برای مردم. قانون گریزی، فساد، رشد ساختارهای امنیتی، گسترش خرافات، ناامنی روانی، رواج تعصبات اعتقادی و ...
6.     برای اثرپذیری کمتر چه باید کرد؟ (راهکارهای اندیشه‌گرا و نه راهکارهای سیاسی)
قالب برنامه
مستند تحقیقی از طریق
1.     مصاحبه با کارشناسان در حوزه:
·         فرقه شناسی
·         شوروی دوران استالین
·         عراق دوران صدام
·         کره شمالی
2.     تحقیق و نریشن
3.     مصاحبه با کارشناسان ایرانی

تهیه و تنظیم: محسن نمکیان
نهم شهریور 1392

استکهلم، سوئد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر