۱۳۹۲ دی ۲۸, شنبه

وقتی که منابر به تسخیر دشنام گویان در می‌آیند

اخبار جریانات معناگرا را تقریبا به شکل ممتد دنبال می‌کنم، البته عموما از ناحیه مخالفان این جریان‌ها و تحت عنوان‌هایی چون: معنویت‌های دروغین، عرفان‌های کاذب و ... با این هدف تقریبا هفته‌ای یک بار چرخی در اینترنت می‌زنم، به جرات می‌گویم که هفته‌ای نیست که درجایی از کشور همایش و یا دوره آموزشی و یا سخنرانی در خصوص «آشنایی با عرفان‌های کاذب» یا مشابه این عناوین برقرار نباشد.
در این نمونه آخر (متن در انتهای این نوشته)، شخصی به نام شریفی دوست، که ظاهرا مدرس حوزه و دانشگاه هم هست، می‌گوید که «آسیب شناسی» عرفان‌های کاذب از مطالبات جدی علی خامنه‌ای است، و این که این موضوع در سیاست‌های کلی برنامه پنجم توسعه و در قالب صیانت فرهنگی در نظر گرفته شده است. شواهدی مستند از عزم علی خامنه‌ای در مقابله با جریانات معناگرا و برخی اقدامات عملی در این ارتباط را می‌توانید در اینجا بخوانید.

حکومت موسوم به اسلامی حکومتی مبتنی بر یک ایدئولوژی است (حکومت فرقه‌ای، هفت دلیل برای فرقه‌ای بودن حکومت ایران را در اینجا بخوانید) و بدیهی است که ورود عقاید نوین را به مثابه سست شدن بنیاد‌های حکومت خود ببیند. استراتژی اعلام شده این حکومت هم که با جدیت دنبال می‌شود آن است که «حفظ نظام از اوجب اوجبات است»، توجه کنید که می‌گوید حفظ نظام و نه حفظ اسلام و یا حفظ دین و مشابه این‌ها. بنابراین، گو این که کل حکومت را فاسد (در همه زمینه‌ها و نه فقط ابعاد اقتصادی) می‌دانم، اما این جنبه از موضوع برایم قابل فهم است که این حکومت در سیاست های اصلی توسعه خودش (که توسط خامنه‌ای ابلاغ می‌شود) چنین همتی برای آسیب شناسی جریانات معناگرا داشته باشد.
اما مسئله اینجاست که عبارات معقول و زیبایی چون «آسیب شناسی» و یا «صیانت فرهنگی» در بوته عمل تبدیل به جلسات فحاشی، تحریف‌گری، دروغ گویی و خلاف واقع گویی و تخریب‌گری می‌شود؛ این که فلان گروه را سازمان سیا درست کرده و بهمان گروه کلا ارتباط با محارم و لواط را ترویج می‌کند. این که منابع مالی این گروه از قاچاق مواد مخدر تامین می‌شود و فلان جریان معناگرا در اصل از هند می‌آید، همان جایی که گروهی مردم را به مدفوع خواری یک مرد انگلیسی ترغیب می‌کنند و گروه دیگر هم ...
حاکم شدن مذهبیون بر کشور ما، جدای از همه صدماتی که این‌ها در ابعاد مختلف وارد کردند، یک برکت عمده هم داشت. این‌ها سال‌ها و سال‌ها برای مردم داستا‌ن‌ها گفتند، برای ما یک «علی» درست کردند و یک «معاویه». گفتند و گفتند و گفتند که «معاویه» دستور داد تا روی منبر‌ها به «علی» دشنام بگویند، و این کار آنقدر تکرار شد که دست آخر، زمانی که علی به خلافت انتخاب شد، و زمانی که خبر رسید در مسجد به او حمله شده است، مردم می‌گفتند مگر علی نماز هم می‌خواند؟
و مذهبیون سال ها خود را به جای علی جا زدند، و بر معاویه تاختند که کسی که منطق قوی دارد نیازی به دشنام دادن و بدگویی ندارد!
حال همین مذهبیون همان کاری را می‌کنند، که سال‌ها آن را به معاویه نسبت داده‌اند؛ روی منبرها به رهبران جریانات معنوی دشنام می‌دهند. حکومت موسوم به اسلامی مذهبیون، ما را به سفری در اعماق تاریخ برد تا به ما نشان دهد که در عمل، چگونه ممکن است «حب دنیا»، «وعده حکومت ری» و این گونه حالات نفسانی، آن چنان انسان را کور کند که دست به فجیع‌ترین کارها بزند، و آن‌ها را با پوششی از اسلام و رسول خدا و ... بیاراید.
و بایستی تصریح کنم که من مدت‌هاست اعتقاد خود را به داستان‌هایی که مذهبیون در گوش ما خوانده‌اند از دست داده‌ام. داستان‌هایی که در آن‌ها کاراکتر‌هایی مثل معاویه و شمر و عمر سعد و ... هستند که می‌دانند و آگاهند که طرف مقابل مطلقا بر حق است، مرد خداست و تمرکز خوبیهاست، اما برای مقداری پول یا حکومت و وعده‌های دیگر این انسان‌های خدایی را به قتل می‌رسانند. من به تجربه امروزی خود ما بیشتر می‌توانم تکیه کنم تا به داستان‌های ساخته و پرداخته شده توسط مذهبیون. تجربه امروزی ما به روشنی می‌گوید که واقعیت به این سادگی‌ها نیست. جهل آنچنان بر وجود انسان‌ها ممکن است چنبره زند که شخص واقعا بت‌ها را بپرستد (امروزه به شکل بت‌های ذهنی، به عبارت دیگر انجماد و تعصب ذهنی) و در اثر این بت پرستی خود آنچنان کور شود که نبیند در واقع «حق» را به «حکومت ری» می‌فروشد، با توهم این که در حال دفاع از حق است.
شاید نزدیک شدن به حقیقت آن علی و معاویه و شمر و امام حسین و دیگران و این که این‌ها که بوده‌اند و چه کاری کرده‌اند، چندان ساده نباشد، اما درک تجربه امروز و فهمیدن آن برکتی که از طریق حکومت موسوم به اسلامی به دنبال کنندگان دیدگاه‌های معنوی داده شده است، کاملا مقدور و ممکن است. و ارزش این تجربه هم نه در این است که با آن صرفا «دیگران» را به خاطر کارهایی که می‌کنند محکوم کنیم یا افشا، بل این که پتانسیل وجود چنین موجوداتی را در درون خودمان نیز ردیابی کنیم. به عنوان مثال با نگاه به تجربه زنده معاصر خود ببینیم که علی خامنه‌ای به ناگهان به این «دیو»ی که امروز می‌بینیم تبدیل نشده است، بلکه به مرور زمان و آرام آرام این مسیر را طی کرده است تا به اینجا رسیده است. چه بسا مایی که برای عبور از یک اتفاق کوچک، دروغی کوچک می‌گوییم نیز آرام آرام در حال طی کردن مسیری باشیم که در نهایت محصولی چون علی خامنه‌ای از آن بیرون بیاید.


مدرس حوزه و دانشگاه:
سم‌زدایی جامعه از عرفان‌های کاذب رسالت اقشار تاثیر‌گذار است
خبرگزاری تسنیم: مدرس حوزه و دانشگاه گفت: سم‌زدایی جامعه از عرفان‌های کاذب مهم‌ترین رسالت مدیران است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از شهرکرد، حجت‌الاسلام حمزه شریفی‌دوست، بعدازظهر امروز در دوره آموزشی آشنایی با معنویتهای نوظهور اظهار کرد: ریشه‌یابی علل پیدایش، گسترش و گرایش عرفان‌های کاذب در جامعه از اهمیت بالایی برخوردار است.
وی افزود: این عرفانها به‌عنوان  یک جنبش  اجتماعی معنویتگرا در کشور فعال هستند که این نسخه در اصل دینی و اسلامی نیست و آسیبهای عمیق و بنیادین را برای جامعه اسلامی با خود همراه دارد.
شریفی دوست، آسیب‌شناسی عرفان‌های کاذب فلج‌کننده که از خارج به کشور نفوذ کرده است را از مطالبات جدی مقام معظم رهبری از اهل فرهنگ دانست و بر لزوم تحقق این مهم تاکید کرد.
به گفته وی، باید هر دستگاه فرهنگی برای مقابله، روشنگری و پاسخگویی به این عرفان‌های کاذب در جایگاه خودش گام بردارد تا نتیجه مطلوب حاصل شود.
این مدرس حوزه و دانشگاه با بیان اینکه این موضوع در سیاست کلی برنامه پنجم توسعه به‌عنوان صیانت فرهنگی نظام مورد توجه قرار گرفته است، تصریح کرد: در محیط‌های آموزشی باید دقت کرد به صورت آموزه‌ای وارد شد که این امر با آسیب‌شناسی میسر می‌شود و به طور قطع طی این مسیر به تحقیقات نیاز دارد.
شریفی‌دوست، سم‌زدایی جامعه از عرفان‌های کاذب در کوتاه مدت را مهم‌ترین رسالت مدیران، نیروهای موثر و کارگزار جامعه دانست و گفت: ترویج معنویت دینی در بین مردم مهم‌ترین رسالت این قشر است تا با گوشزد کردن خطرات ناشی از معنویات جدید و کاذب،  جامعه را از اثرات مخرب آن سم‌زدایی کنند.
وی خاطرنشان کرد: بسیاری از کتاب‌هایی که معنویت‌گرا هستند به ظاهر مزایایی دارند اما تأثیرات انحرافی آن بسیار بیشتر است که فهم این انحرافات اندیشه‌ای، بسیار دشوار است همچنین لذت بردن از محتوا و متن آن  نشان از ضعف بنیه فکری افراد دارد.
شریفی دوست با تاکید بر لزوم تغییر رویکرد در مراکز هنری، افزود: برخی مراکز سینمایی مشهور مانند هالیوود که یک مرکز فرهنگی کلان نیز محسوب می‌شود  با سرمایه‌گذاری‌های کلان، استفاده از نیروهای نخبه و برنامه‌ریزی دقیق سالانه بیش از 700 حلقه فیلم جدید به‌عنوان آثار معناگرا تولید می‌کند که بیشتر به دنبال انحرافات اندیشه‌ای در سطح دنیا هستند.
این مدرس حوزه و دانشگاه با بیان اینکه بسیاری از این فیلمهای خارجی در تلویزیون کشور نیز دیده می‌شود تصریح کرد: معناگرایی در هالیوود به معنای معنویت مدرن است که ماموریت آن پاسخ‌دهی به نیاز معنوی دنیا است که پخش برخی از این فیلم‌های خارجی بویژه کارتون‌ها در تلوزیون ایران  تاثیراتی بر مخاطب بالاخص کودکان دارد.
حجت‌الاسلام شریفی دوست اظهار کرد: می‌توان عرفان کاذب را به لحاظ سلوک علمی و رفتار دینی به هفت دسته اصلی عرفان جادویی، هنری، ورزشی، درمان گرا، ارتباط جنسی، رویامحور و عرفان روانشناختی تقسیم کرد.
وی به آثارمخرب عرفان جادویی در جامعه اشاره و خاطر نشان کرد: پیام این عرفان این است که مخاطب نیاز معنوی خود را در جغرافیای جادویی پیدا کنند و جادو در ذهن مخاطب مقدس و کارآمد جلوه دهند.
شریفی‌دوست از همه مدیران و نیروهای موثر فرهنگی خواست تا با روشنگری مخاطبان خود به‌ویژه دانش‌آموزان، آن‌ها را با آسیب‌های ناشی از این عرفان‌های کاذب آگاه سازند و در راستای ترویج مقابله با عرفان کاذب گام بردارند.
انتهای پیام/ آ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر