۱۳۹۲ تیر ۲۷, پنجشنبه

نامه پنجم من به علی خامنه‌‌ای



آقای سید علی خامنه‌ای! حکومت شما سراسر دروغ است!
دروغ چیزی است که واقعیت ندارد، اما بیان می‌شود. چیزی است که «نیست» اما برای ایجاد توهم «بودن» آن تلاش می‌شود. از این روست که حکومت شما سراسر دروغ است، هرچند تلاش کنید که آن را به زیور «راستی نمایی» بزک کنید. هرچند که این دیو بدسیرت را به هزار آرایش «زیبا و دلچسب» وانمود کنید. گو این که آرایشگر قابلی هم نیستید.
نامه پنجم من به تبیین این موضوع اختصاص دارد. اما قبل از آن لازم است نکته‌ای را به شما یادآوری کنم. تمام همت و حدت شما در این سال‌های حکومتتان بر اجرای بخش‌هایی از شریعت بوده است. مواردی چون حجاب، تنظیم سخت گیرانه روابط دو جنس مخالف، برخورد قهری با مصرف مشروبات الکلی، تبلیغ و تشویق برای اجرا کردن پوسته و صورت نماز و موارد مشابه آن. چه هزینه‌ها که برای اجرایی کردن این امور به مملکت تحمیل و چه نفرت پراکنی‌ها نسبت به دین و خدا و معنویات که از این طریق حاصل نشد. اما در قرآن بر هیچ کدام از آن مواردی که شما به نام حکومت اسلامی به مردم تحمیل کرده‌اید، ‌به اندازه پرهیز از دروغگویی به صراحت هشدار داده نشده است:
آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود می‌آيند؟ بر هر دروغزن گناهكارى فرود می‌آيند (شعراء 221 و 222).
آری وجود دروغ‌گویان مقریست برای حضور شیاطین. و در این نامه به شما خواهم گفت که چرا ذره ذره بدنه حکومت شما دروغ است، و چرا حکومت شما مقریست برای شیاطین.
حکومت شما مثال آن درختی است که از هسته‌ای معیوب، کاشته شده در زمینی نامساعد و پرورش یافته به دست باغبانی نادان روییده و در نتیجه، بارش میوه‌ای تلخ و مسموم است. اما شما به عنوان باغبان، دم و دستگاه عریض و طویلی به راه انداخته‌اید تا میوه آن را شیرین کنید، سموم آن را پنهان کنید و آن را به عنوان شهد گوارا به خورد مردم بدهید؛ مردمی که تا حد مرگ گرسنه نگاه داشته شده‌اند. شما راه‌های دسترسی‌ این مردم را به سایر باغ‌ها مسدود کرده‌اید، با انواع و اقسام فشارها پا بر گلوی آن‌ها گذاشته‌اید تا در تکاپوی مرگ و زندگی باقی بمانند. حال هر از چندگاهی و بنا به ضرورت بقای خودتان، اندکی راه تنفس این مردم را باز می کنید و میوه مسموم درخت خود را به آن‌ها ارائه می‌دهید. البته که برای این مردم و در این شرایط، این می‌تواند مایه مسرت و خوشوقتی باشد.
هسته این درخت خبیث، عنوانی است که برای خود قائل هستید. این که شما «ولی مطلق فقیه در جمهوری اسلامی ایران» هستید. برایتان می‌گویم که چقدر این عبارت دروغ است، و چقدر شما از طریق دستگاه‌های توهم ساز و توهم پردازتان با تمام قوا سعی دارید به این دروغ، به این چیزی که «نیست»، واقعیت ببخشید.
شما در یک فرآیند صرفاً سیاسی به ناگاه و یک شبه، از حجت الاسلام بودن تبدیل به آیت الله و ولی فقیه شدید! بحث من در اینجا سیاسی نیست. جنبه‌های سیاسی این موضوع بسیار و به دفعات توسط کارشناسان بررسی شده است. حرف من این است که قائل شدن عنوان ولایت فقیه برای شما، علاوه بر تبدیل کردن شما به یک قدرت غیر قابل کنترل سیاسی، حکم وصل شدن یک شبه شما به عوالم غیب و امام زمان را نیز پیدا کرد. این دروغ است، کذب است، حقیقت ندارد و «نیست» و شما هم به خوبی می‌دانستید و می‌دانید که چسباندن چنین عنوانی به شما خالی از ذره‌ای از حقانیت است. از همین روست که تمام تشکیلات وابسته به شما، از صدا و سیما و رسانه‌ها و امامان جمعه و دیگران، شروع به ساختن این توهم و تکرار و تکرار آن برای مردم کردند. برای ایجاد این توهم و از طریق مکانیزم‌های رسانه‌ای مختلف زیر نظر خودتان، آنقدر از درایت و خردمندی و مناقب و کمالات و کرامات و روشن بینی خودتان گفتید و گفتید تا بلکه این دروغ به باور درآید. در محافل خصوصی‌تر شما، اوضاع از این هم کاذبانه‌تر است. در این محافل نقل است که شما مرده هم زنده می‌کنید. واحیرتا!
آری، شما را یک شبه بر مملکت تحمیل کردند تا ولی فقیه شوید و در طول زمان تلاش کردید و کردند تا خود را به امام زمان هم تحمیل کنید تا رابط او با مردم باشید و از این رو ولی مطلق فقیه شدید! کسی که بر جان و مال و ناموس مردم به زور ستم، ولایت دارد. حال این ولی فقیه دروغین، قرار است چیز موهومی به نام جمهوری اسلامی ایران را محقق کند. به شما می‌گویم که در پشت هر سه کلمه تشکیل دهنده این عبارت، یعنی جمهوری اسلامی ایران،  چه دروغ‌هایی نهفته است.
برای اثبات دروغ بودن آن چه در ایران به نام جمهوری به خورد مردم داده می‌شود، یادآوری فقط یک وعده آقای خمینی کافی است: او مدعی بود جمهوری مورد نظرش، چیزی شبیه به همین جمهوری فرانسه خواهد بود. البته که هیچکس انتظار نداشت در جامعه استبداد زده ایران با یک انقلاب و بلافاصله بعد از آن، جمهوری شبیه به فرانسه برقرار شود، اما انتظار می‌رفت که روند تحولات سیاسی به آن سمت برود. آیا اکنون و پس از سی و چند سال، این به اصطلاح «جمهوری» مستقر در ایران اندک شباهتی به «جمهوری» مستقر در فرانسه دارد؟ یا آن که روز به روز در حال دور شدن از این الگوی سیاسی است؟
دروغ بزرگ شما این است که از خمینی بتی ساخته‌اید برای کسب منافع خودتان. اگر او یک زمان حرفی درباره فلان حزب سیاسی زده است تا ابدالدهر آن حرف را چماق می‌کنید و تکرار و تکرارش می‌کنید تا رقیبتان را از میدان به در کنید. اما خروار خروار وعده‌های او در قبل از انقلاب، آن زمانی که نیاز به تهییج مردم بود، عامدانه و آگاهانه فراموش می‌شود.
و اما اسلامیت نظام! این مهلک‌ترین دروغی است که نظام شما بر آن مبتنی است. مدعای اصلی حکومت شما «الهی» بودن آن است. شما با این ادعا، ترکیب آن با تئوری‌های آخرالزمانی، نشاندن خود بر موضع نایب امام زمان و شیطانی کردن هر آن چه غیر از خودتان است انبوهی از هزینه‌های مختلف را بر مردم این کشور تحمیل کرده‌اید، همگی مبتنی بر توهم و دروغ! آیا حکومت شما تضمین کننده معنویات مردم بوده است؟ جواب این سوال به وضوح یک «نه» بزرگ است. شما عملاً و به روشنی مروج نوعی بت‌پرستی مدرن هستید، دقیقا با همان مختصات بت‌پرستان دوران جاهلیت. برای آن‌ها کعبه ابزار درآمد و تجارت بود. خدایان درون آن هم چوب و سنگ بودند،‌ خدایانی که قادر به پاسخ گویی نیازمندی‌های مردم نبودند و فقط به دلیل توهمات موجود، پرستیده می‌شدند. خدایی هم که شما مدعیش هستید همان است، از سنگ و چوب. خدایی که حرف نمی‌زند، پاسخ نمی‌دهد. خدایی زشت و بدترکیب، خدایی در دوردست‌ها و دست نیافتنی. خدایی که برای شما منبع قدرت و ثروت است و برای مردم مایه ترس و وحشت. خدایی که نعماتش را فقط به شما می‌دهد و برای مابقی مردم فقط رنج و تعب می‌آورد. این همان مختصات خداوندی است که در عصر جاهلیت پرستیده می‌شد.
و البته در این حکومت به ظاهر اسلامی شما، هر کسی که به نوعی به این بتخانه شما حمله کند، هر کسی که سوال بپرسد که آی مردم! چرا چیزی را که خودتان ساخته اید (در قدیم با سنگ و چوب، و اکنون با توهم و ذهنیات) می‌پرستید؟ چنین کسی باید مثل همه انبیا و اولیای الهی مورد آزار و اذیت قرار بگیرد، توهین بشنود، محرومیت‌ها بکشد و به آتش انداخته شود
آقای خامنه‌ای! اسلامی بودن حکومت شما دروغ است. حکومت شما با همان استانداردهای فقاهتی خودتان هم اسلامی نیست چه برسد به استانداردهای حقیقی. و این که شما مدام از حکومت اسلامی دم می‌زنید و آن را به حکومت رسول خدا و علی (ع) معادل می‌کنید، همان بزک کردن میوه تلخ و مسمومی است که می‌خواهید به خورد مردم بدهید.
و همچنین این جزم اندیشی، به این که راه سعادت فقط و فقط همان است که شما می‌گویید خود دروغی دیگر است. به عبارت دیگر، حکومت اسلامی شما در ذات خود هسته‌ای دروغین است که بر زمینی از دروغ بنا شده است. گویی نزدیک به هفت میلیارد انسان در ژاپن و چین، در آمریکای لاتین، در هند، در سیبری و در زلاند نو و خلاصه در سراسر جهان به امان خدا رها شده‌اند تا شما با آن چهره خشن، زشتی و نچسبی که از خدا ارائه می‌دهید بیایید و آن‌ها را هدایت کنید! شمایی که قادر نیستید همان شیعیان داخل ایران را برای خودتان نگاه دارید. شما با نشستن بر سر راه خداوند، به راهزنی معنوی مشغولید.  شما راه‌هایی که خداوند برای بندگان خود باز می‌کند را مسدود می‌کنید. راه‌هایی که به واسطه معلمان راستین معنوی و بزرگان مکاتب مختلف فکری که رویکرد متعالی دارند باز می‌شود و هر یک راه خداوند را به زبانی برای مردم جهان بازگو می‌کنند.
و اما «ایران»، آخرین کلمه در عبارت «جمهوری اسلامی ایران»، یعنی این که حکومت شما قرار است کلیتی به نام ایران را حفظ کند، نه با زور و ضرب بلکه با پیوند حقیقی و عمیق مردم. حفظ تمامیت ارضی یک کشور با ابزار ارعاب و زندان و خاموش کردن صدای قومیت‌ها؛ «هستی» بخشیدن توهمی به چیزی است که «نیست». حکومت بایستی چنان محبوب دل‌ها باشد و چنان هویت ملی مردمش را عینیت ببخشد، و چنان منافع را عادلانه در همه کشور تقسیم کند که مردم آن، با هر قومیتی عاشقانه و مشتاقانه خواهان ماندن زیر سایه آن حکومت باشند. حکومت شما آنچنان ظلم‌هایی بر این‌ها روا داشته است که تا انسان برخورد نکند و به آن‌ها توجه نکند متوجه اهمیت آن‌ها نمی‌شود. جمهوری اسلامی ایران، زمانی واقعیت دارد که همه آزاد باشند و بتوانند براحتی عقایدشان را ابراز کنند و آدابی که بر آن معتقدند را بجا آورند و همه قومیت‌ها با حفظ زبان، فرهنگ و هویت خود، بر ایرانی بودن خود هم تاکید داشته باشند. نه آن که حکومت، آن‌ها را از زبان و فرهنگشان منع کند و به زور داغ و درفش و اعدام هم از آن‌ها بخواهد که هویت ایرانی داشته باشند.
آقای خامنه‌ای، آن تعریف از جمهوری اسلامی ایران که با آن مردم فریفته‌اش شدند این‌هاست که به اختصار بیان شد. هر گونه انحرافی از این وعده‌های اساسی در شرایطی که کماکان رأی مردم را مبنای مشروعیت حکومت خود می‌دانید، به معنای آن است که حکومت شما دروغ است، «نیست»، وجود ندارد و تکرار و تکرار محاسن شمارش ناپذیر حکومت شما در سخنرانی‌ها، در صدا و سیما و در رسانه‌ها، و همچنین معکوس کردن مفهوم رفتار مردم و تبدیل آن به «همراه بودن آن‌ها با نظام» چیزی جز آراستن این دروغ به توهمات زیبا نیست. و اگر هم آن گونه که منبری‌های دربارتان استدلال می‌کنند شما مشروعیت خود را از خدا، و نه رأی مردم، می‌گیرید، این دیگر تاریکی روی تاریکی است. چگونه ممکن است خداوندی که نور آسمان‌ها و زمین است به حکومتی که دروغ اندر دروغ است مشروعیت بدهد؟
و می خواهم نامه خود را به کلام پر از نور و برکت روح خدا، مسیحای زنده که خداوند در قرآن بسیار به بزرگی از او یاد کرده است مزین کنم که به روشنی وصف حال شماست:
وای به حال شما، ای علمای دینی و فریسیان! چقدر ریاکارید! نه می‌گذارید دیگران به ملکوت خداوند وارد شوند و نه خود وارد می‌شوید. نماز خود را عمداً طولانی می‌کنید تا مردم شما را دیندار بدانند، ولی دور از چشم دیگران، اموال بیوه زنان بیچاره را می‌خورید. ای دو روها! وای به حال شما! همه جا را زیر پا می‌گذارید تا کسی را پیدا کنید که مُرید شما شود؛ و وقتی موفق شدید، او را دو برابر بدتر از خودتان سزاوار جهنم می‌سازید ... وای به حال شما ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! شما حتی ده یک محصول نعنا و شوید و زیره باغچه‌تان را زکات می‌دهید، اما از طرف دیگر مهمترین احکام خدا را که نیکوئی، گذشت و صداقت است فراموش کرده‌اید. شما باید ده یک را بدهید، ولی احکام مهم تر خدا را فراموش نکنید. ای عصاکش‌های کور، که پشه را از صافی می‌گذرانید ولی شتر را می‌بلعید!
وای به حال شما ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! چون شما بیرون ظرف را آنقدر تمیز می‌کنید تا بدرخشد ولی داخل ظرف از کثافت ظلم و طمع پر است. ای فریسی‌های کور، اول داخل ظرف را تمیز کنید تا بیرون ظرف هم پاک شود .
وای به حال شما ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! شما مانند قبرهای سفیدشده‌ای هستید که ظاهری زیبا دارند اما داخل آن پر است از استخوانهای مردگان و کثافات! شما می‌کوشید خود را دیندار جلوه دهید، ولی در زیر عبای مقدستان دلهائی دارید پر از ریاکاری و گناه .
... ای مارهای خوش خط و خال! چگونه می‌توانید از مجازات جهنم جان سالم بدر برید؟ 
محسن نمکیان
بیست و هفتم تیرماه 1392
استکهلم

* این نوشته بیانگر دیدگاه‌های شخصی من است و ارتباطی به عضویت من در جمعیت ال‌یاسین ندارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر