اتفاق جزیره اوتویای
نروژ آموختنیهای زیادی برای ما دارد.
تصویر فوق چهره
مارسل گلفه، توریست آلمانی است که در لحظه وقوع حادثه در اطراف جزیره بوده است و اکنون
به قهرمان این ماجرا تبدیل شده است. او با شنیدن صدای تیراندازی قایق اجارهای خود
را برداشته و به سمت جزیره میرود و حدود سی نفر را که از دست قاتل به آب پناه برده
بودند نجات میدهد.
او میگوید: من این کار را به شکل غریزی (ناخودآگاه) انجام دادم. در این شرایط کسی نمیترسد، فقط کاری که باید را انجام میدهد. به گفته مارسل بچه ها همه جیغ میکشیدند و چند تایی هم فکر میکردند مارسل همکار قاتل است و میخواهد آنها را بکشد.
او میگوید: من این کار را به شکل غریزی (ناخودآگاه) انجام دادم. در این شرایط کسی نمیترسد، فقط کاری که باید را انجام میدهد. به گفته مارسل بچه ها همه جیغ میکشیدند و چند تایی هم فکر میکردند مارسل همکار قاتل است و میخواهد آنها را بکشد.
بر اساس آن چه
در رسانهها منعکس میشود کشتار جزیره اوتویای نروژ جهان را تحت تاثیر گذاشته است.
امروز معلوم شده است که انگیزههای ایدئولوژیک پشت این واقعه غم انگیز بوده است. قاتل
ساعاتی قبل از اقدام، مانیفست هزار و پانصد صفحه ای خود را منتشر کرده بود، مانیفستی
که (آنطور که گفته میشود) بنیادهای اسلام هراسانه دارد. او سیاستمداران نروژ را در
اتخاذ سیاستهای مهاجرپذیری مقصر دانسته است و معلوم نیست کدام منطقی میتواند همه
این مسائل را به هم مرتبط کند تا محصول آن کشتار نوجوانان بیگناه و غمگین کردن انبوهی
از مردم باشد. جواب البته معلوم است، این همان منطقی است که در ایران، افغانستان، پاکستان
و ... به گونهای دیگر فاجعه میآفریند.
این روزها در سراسر
سوئد (مثل هر سال) جشنها و گردهماییهای مختلف تابستانی در حال برگزار شدن است. دو
روز قبل در یکی از این مراسمها حاضر بودم. اعلام شد که برای یاد بود قربانیان نروژ
محلی برای روشن کردن شمع در نظر گرفته شده است. حس همراهی این مردم دیدنی و حس کردنی
بود.
امروز ساعت دوازده
در نروژ به یاد قربانیان سه دقیقه سکوت برقرار بود. هر کسی هر جایی بود ایستاده بود.
علی رغم عمق جنایت، بویی از خشم در چهره مردم دیده نمیشد.
امروز اولین جلسه
دادگاه متهم است. کسی که یک کشور را به هم ریخته است هم حقوق خود را دارد. او وکیل
دارد و طبق قانون بعد از سه روز بایستی در دادگاه حاضر شود تا در باره وضعیت او تصمیم
گیری شود. دادگاه تصمیم گرفته که دادرسی پشت درهای بسته انجام شود تا متهم از دادگاه
به عنوان محلی برای انتشار عقاید افراطیش استفاده نکند. تصمیمی که حداقل یک روزنامه
نگار با آن مخالف بود. او میگفت او باید حرفش را بزند هرچند با عقاید ما جور درنیاید.
یکی از قربانیان جان به در برده این حادثه هم میگفت که مهم نیست چه اتفاقی در دادگاه
بیفتد. ما باید بر ارزشهای خودمان (منظور مفاهیمی مثل دموکراسی و ...) پا بفشاریم
و نشان دهیم که این ارزشها بهتر هستند.
تا کنون گزارشی
از شورش مردم و مرگ بر گفتنها و ... نبوده است، بعید هم میدانم چنین شود.
****
چند لحظه پیش دادخواست
دادگاه نیز خوانده شد، در عین بیطرفی. فارغ از ضربهای که این فرد به جامعه زده است،
دادخواست عاری از هر گونه حب و بغض، به قوانین نروژ و همچنین انگیزههای متهم در انجام
این کار اشاره میکند، نه آنطور که در دادخواستهای روزنامه کیهانی ما مرسوم است، سراسر
پیش قضاوت و صدور حکم و برچسب زنی و ... در دادخواست عقاید متهم ذکر شده بود، نجات
اروپای غربی و نروژ و اشاره به خطاهای حزب کارگر (حزب کارگر) که به کشور آسیب زده است.
بر اساس حکم دادگاه
مقرر شد که برای هشت هفته دیگر این فرد در بازداشت باقی بماند. او چهار هفته از این
مدت را در سلول انفرادی خواهد بود و دسترسی به روزنامه و تلفن نخواهد داشت، اما حق
دارد با وکیلش در تماس باشد که این هم به نوبه خود نکتهای در خور توجه است.
فارغ از داستان
غم انگیزی که این مرد خلق کرد، واکنش یک سیستم که به دموکراسی شهره است به آن آموختنی
فراوان دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر