مدتی است در قالب
یکی از برنامههایی که دولت سوئد برای مهاجران دارد، به شکل کارآموز در مدارس (معادل
ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان ایران) حضور دارم. البته اظهار نظری که در این نوشته
میکنم صرفا مبتنی بر مشاهدات میدانی کنونی من است و شاید نتوان آن را بر روی کل کشور
بسط داد، اما گمان نکنم در سایر جاها اوضاع خیلی متفاوت از اینجا باشد.
در سوئد همه تمهیدات برای خوشایند کردن محیط کلاس و کم کردن همه مواردی که باعث ایجاد دافعه در دانش آموزان میشود اندیشیده شده است. یک نوع آزادی نسبتا گسترده اما کنترل شده در محیط مدرسه برقرار است، طوری که شنیدهام (به خصوص کوچکترها) اصلا دوست ندارند که به خانه برگردند. با آن که بچهها فاصله سنی زیادی با معلمها دارند اما مثل هم سن و سالهای خودشان با معلم رفتار میکنند و معلم هم از نظر درونی تقریبا در همان موضع قرار دارد، فرضا معلم را با اسم کوچک و با همان لحنی که با بقیه رفقای خود عمل میکنند، صدا میزنند. اما نکته جالب این است که انگار بچهها هم به شکل ذاتی فرهنگ این نوع آزادی را دارند. البته شلوغ کاری میکنند اما با یک تذکر کمی جدی معلم آرام میشوند، تذکری که از نظر من و شما شاید اصلا تذکر محسوب نشود.
شیوه آموزش، تدریجی
و ذره ذره اما استقراری است. فرضا برای زبان انگلیسی بچهها هفتهای پنجاه دقیقه کلاس
دارند، اما اینطور نیست که شبیه مدارس ما از گرامر و لغت و ... و آن حفظ کردنهای رنجش
آور شروع شود. همینطور معلم شروع میکند و سر کلاس انگلیسی حرف میزند و کم کم و ذره
ذره بچهها یاد میگیرند. البته از نظر ما ممکن است این کار کم فایده به نظر بیاید
اما خروجی کار این است که تقریبا همه کسانی که دیپلم میگیرند میتوانند به انگلیسی
حرف بزنند و در ضعیفترین حالت حداقل قادرند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. البته
در دبیرستان آموزش حالت کلاسیک (گرامر و لغت و ...) پیدا میکند اما در شروع به آن
شکل است که مطرح کردم.
یا مثلا در درس
فیزیک، معلم یک جلسه خیلی ساده فقط درباره بارهای الکتریکی مثبت و منفی و شکل میدان
مغناطیسی صحبت میکند و هفته بعد همین را عملا با یک آزمایش ساده به شاگردان نشان میدهد.
کتاب فیزیک یک کتاب 480 صفحهای است که آن را به همین شکل آرام آرام طی دو سال و نیم
میخوانند.
درباره امکانات
تحصیلی هم که نیاز به گفتن نیست. فقط در همین حد بگویم که یک نوع کاغذ گرافیتی که من
برای پروژه فوق لیسانس نیاز داشتم و به علت نبودن بودجه خریداری نشد، به وفور و در
کلاس فیزیک برای انجام یک آزمایش ساده در دسترس همه شاگردها بود!
و انعطاف پذیری
سیستم آموزشی هم از دیگر ابعاد جالب آن است. چیزی شبیه به نظام واحدی دانشگاههاست
که در آن دانش آموز میتواند به طرق مختلف برای آینده تحصیلی یا کاری خود تصمیم بگیرد
و درسهای مخصوص آن آینده را بگذراند و هر زمان هم که خواست، میتواند به راحتی تغییر
مسیر بدهد و به سوی دیگری برود.
بر اساس آن چه
به ما گفته شد، تبدیل شدن سوئد به یک کشور پیشرفته و ثروتمند ریشه در عوامل متعددی
دارد، که یکی از موارد مهم آن آموزش است. اگر اشتباه نکنم حدود هشتاد نود سال پیش
(زمان را مطمئن نیستم) اینها به اهمیت آموزش پی بردهاند و مشکل والدین را نیز برای
نفرستادن بچهها به مدرسه حل کردهاند. آن زمان بچهها را به مدرسه نمیفرستادند تا
کار کنند. راه حل این شد که نظام آموزشی رایگان باشد و برخی مدارس هم بیست و چهار ساعته
باشند تا مخارج خورد و خوراک و ... از والدین برداشته شود.
بر اساس همین دیدگاه،
کماکان آموزش در سوئد رایگان است، از ابتدایی تا پایان دانشگاه. هنوز هم مدارس بیست
و چهار ساعته وجود دارند، اما امروزه غذا و اسکان رایگان نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر