بنده برای هر مسئلهای سوگند نمیخورم، ولی با اين حال؛ به خدا
قسم، من نعمتی به عظمت نعمت وجودی مقام معظم رهبری در ميان خود نديدهام. «آیت الله مصباح یزدی»
من نمیدانم از نظر آقای مصباح یزدی نعمت چه مفهومی ممکن است
داشته باشد که ایشان نعمتی به عظمت نعمت وجودی آقای خامنهای ندیده است.
وقتی یک واقعیتی وجود دارد و تمام ابزارهای رسانهای نیز برای معرفی آن واقعیت وجود دارد و به ویژه وقتی تمام ابزارهای رسانهای هم با تمام قدرت در تلاش برای معرفی آن واقعیت هستند، در چنین شرایطی آن واقعیت خود به خود به تجربه مردم در میآید، در این صورت دیگر برای اثبات آن واقعیت چه نیازی به سوگند است؟
فرضا، گیریم که آقای خامنهای گوهری معنوی در جامعه ما باشد،
یا مثلا در کار سیاست برجستگی خاصی داشته باشد و تدابیر او کشور را به سرمنزل مقصود
رسانده باشد، یا مدیریت او وضعیت اقتصادی مردم را متحول کرده باشد یا هر چیز دیگری
که ممکن است «نعمت» محسوب شود. همه اینها را میتوان به مردم ارائه کرد، ارائهای
که با تجربیات شخصی مردم نیز همخوانی داشته باشد. خود به خود آقای خامنهای به عنوان
یک نعمت عظیم مورد قبول مردم خواهد بود. قسم خوردن در جایی است که شواهد عینی برای
اثبات یک چیزی وجود نداشته باشد.
به نظر من این گونه سوگند خوردن عجیب مصباح یزدی برای چیزی که
قاعدتا دلیلی برای قسم خوردن درباره آن وجود ندارد معنای دیگری دارد. یک احتمال از
نظر من این است که آقای مصباح یزدی هم متوجه واقعیت موضوع هست: وضعیت آقای خامنهای
در افکار عمومی مناسب نیست و برای اثبات آن کار به قسم و آیه کشیده شده است.
این فرضیه البته خوشبینانهترین فرضیهای است که از این رفتار
آقای مصباح به نظر من میرسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر