۱۳۹۴ دی ۱۱, جمعه

معجزه

مدتی قبل حین یک معاینه ساده خودرو و در اثر اشتباه خودم یکی از انگشتانم از قسمت ناخن تقریبا قطع (دو تکه) شد. ناخن آن از بیخ درآمد و استخوان آن هم ترک البته خفیف برداشت. اکنون مراحل مداوا مدتی است به پایان رسیده و انگشت من هم نزدیک به صد در صد بهبود یافته است.
------
معجزه همواره یکی از مفاهیم چالش برانگیز در موضوعات معنوی بوده است.

خداباوران مذهبی تلقی‌های مختلفی از موضوع معجزه دارند. آن‌ها عموما معجزه را نشانه برحق بودن پیامبر، امام، بزرگ و مرشد خود می‌دانند. گاهی نیز معجزه را وسیله انتقام گیری از ناباوران می‌دانند. به نظر می‌آید که معجزات مورد ادعای مذهبیون آن‌ قدر صرف خود برتر بینی‌های این افراد شده که گاهی بیشتر شبیه افسانه سرایی و داستان بافی به نظر می‌آیند تا واقعیت‌هایی که رخ داده‌اند.
در طرف دیگر مبحث جادوگری است که البته من در این زمینه اطلاعات چندانی ندارم. اما در همین حد کلی می‌دانم که همین معجزاتی که مذهبیون از آن سخن می‌گویند ممکن است اگر کسان دیگری که مورد تایید اینان نیستند درباره اش ادعایی بکنند احتمالا اگر دروغ‌گو محسوب نشوند لابد در گروه جادوگران قرار می‌گیرند.
در نقطه مقابل اما خداناباوران هستند که در شکل عمومی منکر وقوع هرگونه معجزه هستند. خداناباوران درست و حسابی، یعنی آن‌ها که در عدم باور خود عمیق هستند وقوع مواردی را تکذیب نمی‌کنند اما به دنبال توجیه علمی آن‌ها هستند. برخی از این‌ها معتقدند که خدایی وجود ندارد اما سری هست که باید کشف شود. آن‌ها می‌گویند که مثلا اگر هزار سال قبل کسی از پرواز انسان‌ها در آینده می‌گفت لابد مردم آن زمان چنین انسان‌هایی را جزو اولیا می‌دانستند. اما این سر اکنون رمز گشایی شده است و معلوم شده است که با استفاده از توان ذهنی و تکنولوژی و ... می‌توان هواپیما یا ابزارهای دیگر را ساخت و با آن پرواز کرد.
و البته درباره معجزه دیدگاه‌های دیگر هم وجود دارد. مقصود من در این نوشته بحث درباره جزپیات دقیق و فنی این موضوع نیست که صحبت در این زمینه در صلاحیت من نیست. غرض یادآوری درگیری‌های کلامی پیرامون یک موضوع است که چه بسا مقوله چندان پیچیده‌ای و دور از دسترسی نباشد.
معجزه در معنای لغوی به اموری خارق العاده که بشر از انجام آن عاجز است گفته می‌شود، اموری که رخ دادن آن‌ها خرق عادت است. مثلا در شرایط معمول انسان‌ها روی زمین راه می‌روند و این عادت ماست. حال اگر کسی بتواند از زمین خود را جدا کند و حرکت کند این خرق عادت است و در یک تعریف عمومی معجزه محسوب می‌شود.
به نظر می‌رسد که در مباحثات و مجادلات کلامی مربوط به معجزه، توجه و تمرکز اصلی بر اهمیت «خرق» عادت بودن معجزات است و این «خرق» است که آن را قابل توجه می‌سازد. به جد معتقدم که سر دیگر موضوع هم قابلیت توجه کردن و پرداختن و بحث کردن دارد و آن بی بنیاد بودن «عادات» ماست.
ما در معجزات غرق هستیم و فقط به این دلیل ساده که به وقوع آن‌ها عادت کرده‌ایم آن‌ها را عادی می‌دانیم. مصادیق این موضوع واقعا بیشمارند. آنقدر بیشمار که نمی‌دانم از کدامشان بگویم. مثلا بدن خودمان و اتفاقاتی که همین الان در آن در حال رخ دادن است. رشد گیاهان، زندگی حیوانات و ....
ما گرفتار جر و بحث در این موضوع شده‌ایم که مثلا آیا این اتفاقات محصول طبیعت و رویدادی تصادفی است و یا خیر برهان نظم به ما می‌گوید خدایی هست که این‌ها را مدیریت می‌کند. معتقدم درگیری‌های کلامی که در بالا اشاره کردم در جای خود خوب و مناسبند اما شاید اصرار زیادی بر آن‌ها ما را غافل از این می‌کند که معجزات همین الان در اطراف و درون ما مدام در حال رخ دادن هستند.
انگشت من دوباره جوش خورد،‌ ناخن جدید دوباره رویید، شکل دفرمه شده و مقداری جندش آور آن در روزهای اولیه، اکنون کاملا عادی به نظر می‌آید، اثر انگشت من خودش خودش را بازسازی کرد و ساختار عصبی انگشت من هم که در روزهای اول به هم ریخته بود اکنون تقریبا عادی شده است. این‌ها البته محصول کمک دکترها و پرستارها و بخیه زدن‌ها و داروها هم هست که بسیار زیاد قدردان کمکی که به من کردند هستم. اما خوب شدن آن برای من نمی‌تواند چیزی جز معجزه باشد. من روز به روز به این تغییرات در انگشتم نگاه کردم و می‌کنم و از آن شگفت زده می‌شوم. این معجزه است، معجزه‌ای که انسان‌ها از انجام آن عاجز هستند. مشکل اینجاست که ما به بروز این معجزات بد جوری عادت کرده‌ایم، همین!

اولین دقایق سال ۲۰۱۶ میلدی، استانبول

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر