توضیح: این نامه از
طریق ایمیل برای سایت علی خامنهای و همه مسئولان ارشد نظام ولایت فقیه به تدریج ارسال
خواهد شد.
حضور محترم حضرت آیت الله العظمی خامنهای، رهبر عالیقدر
جمهوری اسلامی ایران
این بزرگترین دروغی است که ممکن است توسط من بیان شود
اگر معتقد باشم که در عبارت بالا به اندازه سر سوزنی حقیقت وجود داشته باشد. نه آن
القاب و عناوین واقعی است و نه سمت "رهبری" که خودتان و دیگران برای
خودتان قائلید حقیقت دارد و نه اساسا در ترکیب "جمهوری اسلامی" بویی از
حقیقت به مشام میرسد.
اما دروغ بزرگتر آنست که باور داشته باشم این نامه اندک
تغییری در طرز تفکر شما داشته باشد. از نگاه من کار شما در این دنیا تمام شده است
و حتی اگر هم بخواهید امکان تغییر جهت ندارید، بسان هنرپیشه اصلی فیلم پدرخوانده
همو که بار خطاهایش را بر دوش میکشید و امکان فرار از سرنوشت محتوم شدهاش را
نداشت.
از نوشتن این نامه هدفی دیگر دارم.
چند روزی از با خبر شدن من از مصادره شدن منزل همسرم، به
خاطر عضویت در فرقه رام الله، به خاطر ازدواج تشکیلاتیاش با من و به خاطر نامههای
قبلی من به شما میگذرد. و این که خانه یک نفر به دلایلی اینچنینی مصادره شده و به
اموال تحت کنترل مقام شامخ ولایت تبدیل شود البته به خودی خود چندان نکته جدیدی
نیست. و این هم که مبنای صدور حکم علاوه بر دلایل واهی که به آن خواهم پرداخت، بر
دروغ محرز نیز متکی است، این هم چندان
متعجبم نکرد. و این که قضات حکومت شما آنقدر از تزلزل حکمی که خود صادر کردهاند واقفند
که حکم را جرات نمیکنند به صورت کتبی به شخص ابلاغ کنند بلکه تلفنی او را خبر میکنند
تا بیاید و حکمش را رویت کند، این هم اولین تجربه از این دست نیست. و این که وکیل
هم حق ندارد نسخهای از پرونده را در اختیار بگیرد تا بتواند از متهم دفاع کند هم
لابد از تشعشعات عدالت علوی حکومت شماست.
آن چه تعجب آور است آن است که اصولا وقتی سیستم علوی شما
قرار است با هزار تخلف محرز خانه یک نفر را به نام سازمان زیر نظر شما بکند، دیگر
این همه هزینه برای به اصطلاح دادرسی و ادله سازی و ... برای چیست؟
گفتهاند گناه همسر من عضویت در فرقه رام الله است. عجبا
که تا این لحظه حتی همان دادگاه صوری علوی شما که آخر و عاقبتش از قبل نوشته شده
است هم برای آنچه که فرقه رام الله نامیدهاید تشکیل نشده است. تا این لحظه هنوز
نه جرمی اثبات شده و نه کسی محکوم شده است و تنها هنرتان این بوده که در سایتهای
مواجب بگیرتان تا میتوانید بدگویی کنید، سمینار برقرار کنید و یکسره تخریب کنید،
کتاب چاپ کنید و از فرقه رام الله بگویید، میزگرد رادیویی و تلویزیونی بگذارید و یک
طرفه بگویید هر چه بخواهید و هر از چند گاهی چند نفری را دستگیر کنید و بعد هم
آزاد کنید تا نوبت بعد و بهانه بعد. این به این معناست که با آن که اصل ادعای شما
مبنی بر انواع و اقسام اتهاماتی که به جمعیت الیاسین وارد کردهاید هنوز برای
خودتان هم زیر سوال است، اما آن را مبنایی برای غصب یک واحد آپارتمان قرار دادهاید!
و من ماندهام که برای تشکیلات عریض و طویل ولایت فقیه که از یک طرف روی ثروت نفت
و دیگر منابع ملی نشسته و از سوی دیگر دکان مرجعیت جعلی برای خود باز کرده و خمس و
زکات مردم را وصول میکند اما با همه اینها مگر یک آپارتمان چه ارزشی ممکن است برای
بارگاه ولایت داشته باشد؟
گفتهاند که ازدواج ما تشکیلاتی بوده است. یا للعجب!
گویا و با این تعریف تنها شکلی از ازدواج که تشکیلاتی نیست فرم موقت آن، آن هم از
نوع سردار زارعی حکومت ولایت فقیه یا ازدواجهای رندوم اطراف حرم حضرت معصومه! و
یا دفاتر نامقدس زیر نظر آستان مقدس رضوی است و الا مابقی ازدواجها که به شکلی
طبیعی افراد از بین اطرافیان خود که با هم همراهی فکری و هماهنگی نگرش دارند
انتخاب میکنند همه تشکیلاتی و فرقهای هستند. و من ماندهام که اگر چنین باشد خود
حکومت ولایت فقیه که در آن همه مقامات رده بالای حکومت با هم پیوند خانوادگی هم
دارند، خود منشا تشکیلاتیترین ازدواجهای تشکیلاتی فرقهای است. فقط به عنوان نمونه میتوان به تغییر وضعیت جهشی غلامعلی حداد عادل اشاره کنم که با یک ازدواج حقیقتا فرقهای بین فرزند شما و فرزند او، از یک انسان حاشیهای تبدیل به فردی مطرح در عالم سیاست گردید تا جایی که شورای نگهبان شما حاضر شد همه حیثیت نداشته خود را به پای او بریزد تا او را از رتبه چهل به رتبه سیام انتخابات بکشاند تا آنجا که او را به نام مستعار چلسی بشناسند!
و من در نقطه مقابل ماندهام که حالا محصول این ازدواج تشکیلاتی
ما چه میتواند و چه میتوانسته باشد الا تبعید و دوری از همان چیزی که شما آن را
فرقه نامیدهاید؟ ومقایسه میکنم با ازدواجهای حقیقتا تشکیلاتی نظام موسوم به
مقدس شما که در آن تمام منابع یک مردم و یک مملکت از طریق همین هزار فامیل جمهوری
اسلامی به غارت میرود. آری این است آن ازدواج تشکیلاتی فرقهای.
و گفتهاند که نامههای قبلی من به شما دلیل مصادره شدن
منزل همسرم است. و این هم خود برای خود نکتهای است که در نگاه حکومت شما زن نمیتواند
برای خودش هویت مستقل داشته باشد و خودش و ملکش در مالکیت شوهرش قرار دارد و اگر
شوهر گناهی کرد، زن باید تقاصش را بدهد. اما گیریم که هنوز در قرن بیست و یکم کسی
مثل شما وجود دارد که خود را رهبر نه هفتاد میلیون انسان، بلکه همه مسلمین جهان!
میدانند، اما تفکراتشان به هزاران سال قبل متعلق باشد، آیا این نیست که نامههای
من چیزی بیشتر از ابراز عقاید نبوده است و شما دارید این را عملا اثبات میکنید که
حتی درباره شما ابراز عقیده هم نمیتوان کرد؟
و گیریم که ابراز عقیده هم گناهی نابخشودنی باشد، من نمیدانم
شما چگونه مدعی اسلام و قرآن هستید وقتی خدایی که شما گویا نماینده او بر روی زمین
هستید، در قرآنی که شما گویا حافظ آن هستید میگوید در آخرت کسی بار کس دیگری را بردوش
نمیکشد؟ اما شما با چه توجیهی بار گناه من را بر دوش همسرم قرار میدهید؟
و گفتهاند که خانه بی سرپرست رها شده بوده است، در
روزنامه اطلاعیه کردهاند و چون خبری از صاحبش نشده است پس بلاسرپرست بوده است و
حیا نمیکنند از این شدت دروغ گویی که در همین زمان در همان خانه مستاجری سکونت
داشته و دارد و کماکان دارد اجاره خانه میدهد و اگر قرار بر یافتن سرپرست خانه
بود کافی بود بدیهیترین کار ممکن یعنی دق الباب صورت میگرفت. و گویا همین که در
روزنامهای که معلوم نیست چند نفر آن را میخوانند و لابد در گوشهای و در میان
انبوهی از آگهیهای دیگر، چند خطی نوشته شود، قانون خدا جاری گشته و میتوان ملک
را بالا کشید. و خدا میداند که از این
طریق خانه چند نفر را میتوان بلا سرپرست فرض کرد در حالی که صاحب خانه در داخل آن
نشسته است.
گفتهاند که محسن نمکیان بایستی به ایران بازگردد تا
تکلیف خانه روشن شود. حیرتا که تصور این است که آنچنان حکومت شما قابل اعتماد است
که شما گفتید و من هم آمدم، آن هم برای زنده کردن یک خانه!
تنها تفسیر من بر این خواسته ماموران شما این است که
داستان همان حکایت کافر همه را به کیش خود پندارد است. آری میزان استحکام ماموران
شما به اعتقاداتشان، یعنی به شما و حکومتتان، در این حد است که میتوان آن را با
یک فشار مالی تغییر داد و چون خود چنین هستند گمان میکنند بقیه هم چنینند. این آن
چسبی است که وفادارترین نیروهای شما را به شما و حکومتتان متصل میکند، معیارها
مالی است ... یعنی مثلا اگر جیره و مواجب همین سربازان بدنام امام زمان قطع شود،
اندکی از این حضرت آقا حضرت آقا گفتن آنها باقی میماند؟
باری، میدانم که مثال خانه همسر من فقط یک نمونه کوچک
از هزاران نمونهای است که در مجموعه ستاد اجرایی فرمان امام زیر نظر شما رخ میدهد
و به روشنی میدانم که آن چه در گزارش مدتی قبل رویترز در خصوص فعالیتهای ستاد
آمد فقط به بررسی تعفنی کوچک از لاشهای گندیده اختصاص یافته بود. اما در چنین
حکومتی که سرچشمهاش چنین آلوده است، دیدن زمین خواری فلان مسئول و راه اندازی
پرورش شتر مرغ، و یا زمین خواری در گردنه حیران، مصادره کردنهای منابع طبیعی یک
ملت به نام اشخاص و هزار غصب و دزدی دیگر در حوزه اموال عمومی را بایستی در غالب
آبی که از سرچشمه شما آلوده است تحلیل و تفسیر کرد. فسادی که در بیت شما لانه دارد
زیر هزار نقاب آراسته شده به نام خدا و اسلام و دین.
در هر حال، این اقدام حکومت شما تاثیری نداشت الا آن که
جنبه دیگری از باطل بودن حکومت شما را به تجربه من درآورد، گو این که به اندازه
کافی درباره آن اخبار موثق در دسترس بود و هست. اما «تجربه کردن» فقط انگیزه را
در آن چه به آن اعتقاد دارم بالاتر میبرد، که یک باب منزل مسکونی ممکن است ستاد
اجرایی شما را به نوایی برساند اما یقینا من و همسرم را گدا نخواهد کرد.
محسن نمکیان
استکهلم، سوئد
تاریخ انتشار: سه شنبه، بیست و چهارم شهریور 1394
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر