بازدید از بازماندههای قصر کنوسوس در جزیره کرت برای من حکم
زدن غوصی در تاریخ بسیار دور را داشت. زمانی بین ۸۰۰۰ یعنی زمانی که اولین رگههای حضور حیات انسانی
در این منطقه ردیابی شده است تا حدود ۳۴۰۰ سال قبل یعنی زمانی که تمدن مینوسی در اوج شکوفایی خودش بود، زمانی که
شهر کنوسوس حدود صد هزار سکنه داشت.
چیزی که در بازماندههای این شهر مشهود بود مهندسی پیشرفته آن بود. شکل هندسی منظم اتاقها و انباریها و پرستشگاهها و همچنین سیستم لوله کشی و آبرسانی آن انسان را پرواز میدهد به دوردستهای تاریخ، زمانی که شور و غوغای زندگی در این شهر برقرار بود. مردمی که کار و کسب میکردند، آشپزی میکردند، دوستیها و دشمنیها را تجربه میکردند، به سالن نمایش قصر میرفتند و در یک کلام زندگی میکردند و به تمدن خود مفتخر بودند و تصورش را هم نمیکردند که سه چهار هزار سال بعد همچو منی به اریکه سلطنت شاه شاهان، که یک صندلی سنگی است، از فاصله نزدیک نگاه بکند و نه سربازان و نگاهبانان جلویش را بگیرند و نه این کار جسورانه من خشم شاه را باعث شود.
قدم زدن در خرابههای باقی مانده از چنین زمان دور ودرازی انسان را به فکر فرو میبرد. نگاه کردن به خمرههای غول پیکر که نمیدانم شراب یا چه چیزی در آن ذخیره میکردهاند در حالی که میدانی زمانی بسیار بسیار دور مردمانی با دو دست و دو پا و یک سر، مردمانی مثل خود من اینها را چون جان عزیز میداشتهاند و آنها را لمس میکردهاند، دقیقا شبیه خود من و اکنون که کیبرد را لمس میکنم. و چه بسا کامپیوتر و تبلت من و شما در چند هزار سال آینده سر از موزهای در آورده باشد و در آنجا مردمانی دیگر به آن نگاه کنند و با همان غرور متمدن پندارانه امروز من و شما به آنها نگاه کنند و به سادگی و ابتدایی بودن «تمدن ما» ریشخند بزنند.
چیزی که در بازماندههای این شهر مشهود بود مهندسی پیشرفته آن بود. شکل هندسی منظم اتاقها و انباریها و پرستشگاهها و همچنین سیستم لوله کشی و آبرسانی آن انسان را پرواز میدهد به دوردستهای تاریخ، زمانی که شور و غوغای زندگی در این شهر برقرار بود. مردمی که کار و کسب میکردند، آشپزی میکردند، دوستیها و دشمنیها را تجربه میکردند، به سالن نمایش قصر میرفتند و در یک کلام زندگی میکردند و به تمدن خود مفتخر بودند و تصورش را هم نمیکردند که سه چهار هزار سال بعد همچو منی به اریکه سلطنت شاه شاهان، که یک صندلی سنگی است، از فاصله نزدیک نگاه بکند و نه سربازان و نگاهبانان جلویش را بگیرند و نه این کار جسورانه من خشم شاه را باعث شود.
قدم زدن در خرابههای باقی مانده از چنین زمان دور ودرازی انسان را به فکر فرو میبرد. نگاه کردن به خمرههای غول پیکر که نمیدانم شراب یا چه چیزی در آن ذخیره میکردهاند در حالی که میدانی زمانی بسیار بسیار دور مردمانی با دو دست و دو پا و یک سر، مردمانی مثل خود من اینها را چون جان عزیز میداشتهاند و آنها را لمس میکردهاند، دقیقا شبیه خود من و اکنون که کیبرد را لمس میکنم. و چه بسا کامپیوتر و تبلت من و شما در چند هزار سال آینده سر از موزهای در آورده باشد و در آنجا مردمانی دیگر به آن نگاه کنند و با همان غرور متمدن پندارانه امروز من و شما به آنها نگاه کنند و به سادگی و ابتدایی بودن «تمدن ما» ریشخند بزنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر