۱۳۹۸ آبان ۲۷, دوشنبه

نامه دوازدهم من به علی خامنه‌ای

رهبری حکومت اشرار، آقای علی خامنه‌ای!
چند سال قبل در نامه‌ای خطاب به شما نوشتم که نظام جمهوری اسلامی سقوط کرده‌ است. سقوطی نه از جنس آن چه سیاستمداران و براندازان به دنبال آنند، بلکه سقوط از نظر ماهیت و هویت.
خوشبختانه سن من به اندازه‌ای هست که فضای قبل انقلاب و اوایل انقلاب را به یاد داشته باشم. حکومت اسلامی قرار بود حکومت مستضعفان و پابرهنگان باشد. به خاطر دارم تصاویر جشن‌های ۲۵۰۰ ساله حکومت شاهنشاهی را که به تصاویر کودکان فقیر و زاغه‌ها کات زده می‌شد. به این که ببینید: حکومت شاه این بود و ما این را درست خواهیم کرد.

هنوز صدای در حلقوم انداخته شده گوینده رادیو را به خاطر دارم که آیه «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض» را آنچنان می‌خواند که گویی در همان لحظه بر خود او نازل می‌شد! به این که حکومت وعده داده شده مستضعفان فرا رسیده است.
در آن زمان که آن نامه را نوشتم، حداقل درصدی از ظاهر را سعی می‌کردید رعایت کنید. حتی در جریان اعتراضات ۹۶ چنین نکردید که این بار می‌کنید.
از شما یک سوال دارم: همین الان تصاویر مربوط به انقلاب ۵۷ در اینترنت هست. اموال عمومی که تخریب می‌شد، مردمی که نیروهای ارتش را خلع سلاح می‌کردند. من خود به یاد دارم بانکی را که در اراک به آتش کشیده شده بود، توسط «انقلابیون».
چه چیزی باعث می‌شود که شما و دستگاه تبلیغاتی‌تان، آن اعمال را اقدامات شجاعانه جوانان انقلابی در اعتراض به فساد رژیم خبیث ستمگر بدانید و به آن حقانیت بدهید، اما عین همان اعمال را در اعتراض به حکومت خودتان را اعمال اشرار بدانید؟
به شما می‌گویم. نفاق، نفاق و نفاق. چه هولناک است دیدن انسانی همچون شما، که اینچنین به دام این سرطان افتاده‌اید.
شما و حکومتتان همه آن چه در فیلم‌ها و داستان‌ها برایمان گفته شده، همه روایات تاریخی از جباران عالم و همه آن چه که بتوان از یک حکومت ظالم و زورگو متصور شد، یک جا به نمایش گذاشته‌اید. و اکنون چند روزی است که تعارف را هم کنار گذاشته‌اید و عریان‌تر از همیشه چهره خشن و خونریز خود را به نمایش گذاشته‌اید.
شر شمایید، خود شما! می‌خواهید با جهان بجنگید، اما به خرج مردم. آن هم نه همه مردم بلکه لایه‌های محروم و آسیب‌پذیر مردم. والا مقامات فربه شده نظام جمهوری اسلامی که ککشان از فشار تحریم‌ها نمی‌گزد. بودجه‌های حوزه‌های علمیه و نهاد‌های رنگ و وارنگ به اصطلاح فرهنگی که کاری نمی‌کنند الا حرام کردن بودجه و بازتولید هزار باره حرفهایی که هزار و چهارصد سال زده شده که دست نمی‌خورد. برادران قاچاقچی و بسیجیان اقتصادی هم که از قبل دور زدن تحریم‌ها جرعه جرعه پول حرام، سرمایه و خون این ملت را سر می‌کشند. این همه شرکت و هولدینگ و موسسه که همه زیر نظر شمایند و مالیات نمی‌دهند، ستاد اجرایی که کاری ندارد الا غصب اموال مردم و ... اینها اشرار نیستند اما آن مسافر کش بیگناه که مسافر کشی شغل سوم و چهارمش است و به ناگاه و به شکلی دزدانه، دو سوم از درآمد روزانه‌اش را از جیبش درآورده‌اید اشرار است؟ آن کارگری که شش هفت ماه حقوق خود را نگرفته اشرار است؟ آن دختر و پسر نوجوان که به زباله‌گردی روی آورده اشرار است؟
شما روی هر چه زورگو را که حداقل من درباره‌اشان شنیده‌ام سفید کرده‌اید، وقتی که بزدلانه از زیر بار مسئولیتی که مستقیما به عهده شماست فرار می‌کنید. زورگویان تاریخ حداقل آنقدر جنم داشتند که علنا می‌گفتند: این منم که می‌گویم و همین هست که هست! اما شما فکر می‌کنید با چرخاندن کلام می‌توانید مسئولیت گران کردن بنزین و فجایع بعد از آن را به گردن دیگران بیاندازید. و البته فرار از مسئولیت شما محدود به گران شدن بنزین و داستان تباهی سرمایه مملکت در ماجراجویی هسته‌ای نیست، بل که جریانی ممتد و هرروزه است، هر بار که سخنرانی دارید.
وه که چقدر این تواضع منافقانه شما به این که «من متخصص نیستم» نفرت انگیز و چندش آور است. همه دیدند که شما در پشت تریبون عمومی درباره تعداد «سو» های سانتریفیوژ‌ها هم سخن گفتید و تعیین تکلیف کردید، درباره این موضوع متخصصید؟ شما درباره آرمان جمعیت صد و پنجاه میلیونی ایران سخن گفته‌اید، درباره آن هم متخصصید؟ درباره هزاران مسئله ریز و درشت همه روزه نه تنها نظر نمی‌دهید که دستور می‌دهید، درباره همه آن‌ها متخصید؟ حالا به این یکی که رسید و افتضاحی که بالا آمد، متخصص نیستید؟
افسوس که در مقام رهبری یک کشور اینقدر راحت از «چند نفری هم کشته شدند» سخن می‌گویید. شما مرزهای قساوت قلب را جا به جا کرده‌اید! هر یک از فیلم‌هایی که این روزها از مردم خشمگین که کش و قوس درگیری و شلیک گلوله و به خون غلطیدن‌ها را به نمایش می‌گذارد، تصاویر آن مامورانی که در حال شلیک مستقیم به سمت مردم هستند و ... کافی است تا قلب انسان را به درد آورد به این که اصلا چرا باید کار به اینجا بکشد. چرا یک انسان که قرار بود به مجانی شدن اتوبوس دلخوش نباشد و معنویاتش ساخته شود، باید ارزشمند‌ترین سرمایه خود را، جانش را، در دست بگیرد تا حداقل حق بدیهی خود را از شما بگیرد؟
نمی‌دانم تکبر چه می‌تواند با یک انسان بکند اما هر ثانیه از این فیلم‌ها قاعدتا باید کافی باشد تا رهبر یک مملکت بگوید غلط کردم، اشتباه کردم و گوشی را بردارد و به ترامپ زنگ بزند.
اما شما چه می‌کنید؟ مردمی که مدعی ولایت برشان هستید اشرار می‌خوانید و سپاه و اطلاعات و دیگران هم کلمه رمز را می‌گیرند تا اشرار را سرکوب کنند.
می‌بینید آقای خامنه‌ای؟ حکومت جمهوری اسلامی به لحاظ ماهیتی سقوط کرده است. تنها نتیجه متصور برای چنین سقوطی، سقوط سیاسی است، فروپاشی! دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. نمی‌دانم، شاید می‌خواهید با هر زور و ضربی شده این ساختار تهی شده از محتوا را تا زمانی که در این دنیا هستید حفظ کنید تا در این دنیا شرمنده نشوید.
آن چه به آن توجه ندارید اما آن شرمندگی است که گریبان شما را پس از مرگ خواهد گرفت با شدت و ابعادی چندین برابر از آن چه از شرمندگی در این دنیا بتوان متصور شد.
محسن نمکیان
بیست و هشتم آبان ماه یک هزار و سیصد و نود و هشت
هیجدهم نوامبر دو هزار و نوزده
نورنبرگ، آلمان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر