"یو ساتورنالیا!"
دو هزار سال پیش این عبارتی بود که به جای "مری کریسمس" در تقریبا سراسر
اروپا گوش را نوازش میداد. این جمله آغازین مقالهای است که چند سال قبل در سایت
بیبیسی (انگلیسی) منتشر شده است. عنوان مقاله این است: آیا رومنها کریسمس را
ابداع کردند؟
ماجرا از جلب شدن
توجه من به موضوعی شروع شد که سالها دربارهاش شنیده بودم اما در حد همان شنیدن
موضوع متوقف مانده بود: امپراطوری روم!
موضوع زمانی عینیت بیشتری برایم پیدا کرد که از برخی سایتهای باستانی در
شهر رم بازدید کردیم (من و همسرم فاطمه) و جلوههایی از این تمدن به تجربهمان
درآمد. و بعد این داستان تکرار شد در کشورهای مختلف: فرانسه، ترکیه، یونان و جزیره
کرت و بعد انگلستان. برایم عجیب بود که مگر این امپراطوری روم چقدر بزرگ بوده است
که هر جا میرویم باقیماندههای پر عظمت آن دیده میشود. و البته ندید میدانستم
که هر جا چنین کاخهایی دیده میشود، مردمانی بودهاند که خون مردمانی دیگر را به
شیشه کرده بودند.
در سفر به یونان بود
که عهد کردم که معمای این امپراطوری با این گستردگی را برای خود باز کنم، با کسب
آگاهی عمومی درباره این امپراطوری از طریق یک فیلم مستند.
و طی چند روز اخیر
فرصتی شد که مستند "روم: ظهور و افول یک امپراطوری" را ببینم.
Rome: The Rise and Fall of an Empire
جدای از روایت کلی
که این مستند از شکل گیری و به اوج رسیدن این امپراطوری میدهد (تا این لحظه، اپیزود
نهم) نکتهای در مستند مطرح شد که برایم تازه و شگفت آور بود و آن چگونگی اهمیت یافتن
روز بیست و پنچم دسامبر در زمان رومنها است. این همان روزی است که بعدها به عنوان
روز ولادت مسیح توسط بسیاری از مسیحیان پذیرفته شد، در حالی که از تاریخ دقیق
ولادت مسیح اطلاعی در دست نیست.
بر اساس روایت این
مستند بعد از حدود سه قرن از تبدیل شدن جمهوری روم به امپراطوری روم و پس از یک
دوره از به اوج رسیدن این امپراطوری، دورهای از زوال گریبان این امپراطوری را
گرفت. در این دوره بود که بخشهایی از سرزمینهای تحت کنترل این امپراطوری اعلام
استقلال کردند و امپراطوری خود را تشکیل دادند. یکی در ناحیه خاورمیانه امروزی به
مرکزیت پالمیرا (همان شهری که اخیرا از دست داعش بیرون آمد) و دیگری شامل فرانسه و
انگلستان. در همین زمان بود که یکی از فرماندهان نظامی قدر قدرت رومی به امپراطوری
میرسد و عزمش را جزم میکند که این نواحی را دوباره به خاک روم ضمیمه کند.
ماجرا مفصل است اما
در نهایت او موفق میشود ملکه پالمیرا و امپراطور فر انسه و انگلستان را شکست دهد
و به روم باز گردد. او مراسم جشن عریض و طویلی به راه میاندازد و در ضمن آن تعدادی
از اسیران جنگی من جمله ملکه و امپراطور را با خفت و خواری در شهر میگرداند. او
شکوه و جلال از دست رفته روم را به آن باز میگرداند و این موفقیت را محصول همراهی
«خدای سرباز» با خود میداند. این روز تبدیل به روز ملی میشود و هر ساله جشن
گرفته میشود. بر اساس روایت این مستند بعدها و با قدرت گرفتن کلیسا همین روز به
عنوان سالروز ولادت مسیح اعلام میشود.
برای اطمینان از صحت
این روایت چرخی در اینترنت زدم تا ببینم منابع دیگر چه میگویند. در منابعی که من
نگاه کردم اشارهای به این ماجرا نشده اما تقریبا همگی به یک فستیوال هفت روزه از
هفدهم تا بیست و پنجم دسامبر اشاره دارند که در آن یک سری آداب و رسوم مثل جشن گرفتن
و هدیه دادن و چیزی که امروزه به عنوان درخت کریسمس شناخته میشود و ... در آن به
اجرا در میآمده است و علت این فستیوال هم کم و بیش به خدایان و غلبه نور بر تاریکی
و این مضامین ارتباط داشته است. یکی از آداب این دوره این بوده است که بردهها تبدیل
به ارباب میشدهاند و لباس فاخر میپوشیدهاند و ...
اما یکی دیگر از
رسوم این جشنواره این بوده است که در طول این یک هفته رومنها در هر منطقهای که
بودهاند یکی از اسیران جنگی خود را انتخاب میکردند و به او عنوان «خدای سوء مدیریت»
میدادند (Lord of Misrule). او در تمام این یک هفته حسابی به عیش و
نوش میپرداخت اما در روز آخر یعنی بیست و پنجم دسامبر به شکل بیرحمانهای کشته میشد.
رومنها این را نمایشی از در هم شکستن تاریکی میدانستند.
این که مسیح چه روزی
به دنیا آمده است و این که بیست و پنجم دسامبر احتمالا روز ولادت او نیست اهمیت
چندانی ندارد. و این که در سال یک روز به این بهانه هم که شده به مسیح توجه کنیم
اتفاق بسیار مبارکی است. این که چنین جشن غیر انسانی زمانی در طول تاریخ تغییر
ماهوی داده و تبدیل به جشنی صلح آمیز شده نیز بسیار مایه خوشحالی است. اما همزمان
توجه به این نکته هم ضروری است که بسیاری از اعتقاداتی که برای ما ساخته شده است
ممکن است واقعیت نداشته باشند.
مقاله بیبیسی را میتوانید
در لینک زیر بخوانید:
http://www.bbc.co.uk/religion/0/20617780
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر