۱۳۹۲ تیر ۲, یکشنبه

انتخابات بعد از واکنش‌های احساسی

انتخابات به پایان رسید. به جام جهانی هم رفتیم. شادی‌ها هم به پایان رسید و کم کم پای عمل به میدان باز خواهد شد تا محک‌ها بخورد تصورات و تحلیل‌های ما.

اول: در هر حال و فارغ از اعداد و ارقامی که نظام غیر قابل اعتماد جمهوری اسلامی منتشر کرده است، این واقعیت قابل تردید نیست که درصد قابل توجهی از مردم در انتخابات شرکت کردند و همچنین شکی نیست که اکثریت مطلق مردم آقای روحانی را انتخاب کردند. تردید وارد کردن به این مسائل (که می‌بینم اینطرف و آنطرف مطرح می‌شود) گویا تلاشی مزبوحانه است برای برخی سیاسیون که گویا نمی خواهند غلط بودن تحلیل‌هایشان را بپذیرند.
دوم: همه ما درباره همه کارهایی که می‌کنیم مسئولیم و این شامل انتخابات و اقدامی که کردیم (شامل رای دادن و یا ندادن، تحلیل‌هایمان، تهییج و ترغیب دیگران به رای دادن و یا ندادن و ...) نیز می‌شود. ما بایستی از تجربیاتمان درس بگیریم و بیاموزیم. از همین روست که بایستی دنباله تصمیمات و اقداماتمان را بگیریم. آن‌هایی که رای دادند و آن‌هایی که ندادند هر کدام مسیری را در سرنوشت خودشان انتخاب کرده‌اند. این مسئولیت برای کسانی که دیگران را به سمت اقدامی خاص سوق دادند سنگین‌تر است.
سوم: تاثیرات کوتاه مدت انتخاب آقای روحانی، مثل کاهش قیمت دلار و فروکش کردن صداهای جنگ البته خوشحال کننده است. اما بایستی توجه داشت که آیا این تغییرات ناشی از تغییرات بنیادی است و یا ناشی از امواج هیجان. کاهش قیمت دلار (به عنوان نمادی از بهبود شرایط اقتصادی) زمانی قابل اتکاست که سیستم اقتصادی به سمت بهبودی برود. البته این اتفاقی یک شبه نیست و کسانی که در همین شرایط هیجانی اینگونه توقعات را مطرح می‌کنند،‌ دقیقا برخلاف مسیر بهبودی شرایط اقتصادی حرکت می‌کنند. بایستی منتظر ماند و اقدامات قدم به قدم و برنامه ریزی شده آقای روحانی و البته میزان همراهی غول‌های بزرگ اقتصادی ایران (که متاسفانه در حال حاضر غیر قابل نظارت هم هستند) با این برنامه‌ها را دید. در چنین صورتی است که می‌توان به بهبود شرایط اقتصادی امیدوار بود.
همزمان، سایه جنگ در طولانی مدت در شرایطی از سر ایران کنار می‌رود که ایران هم دست از مقابله با جهان (که به طور مشخص ریشه در تفکرات متمرکز در بیت رهبری دارد) بردارد. این هم اقدامی نیست که یک شبه رخ دهد و نباید هم یک شبه رخ دهد. بایستی منتظر ماند و دید چقدر واقعا آقای خامنه‌ای و اطرافیان او بر سر عقل آمده‌اند و حاضرند از برخی تفکرات خود کوتاه بیایند. راحت شدن خیال ما در زمان حاضر، با توجه به رفتار این حکومت منطقی نیست.
چهارم: من این را اشتباه می‌دانم اگر به نتیجه انتخابات متمرکز شویم، و با آن خوش باشیم. همزمان با توجه به نتیجه انتخابات، بایستی روند انتخابات را نیز در نظر داشته باشیم. نمی‌توان نتیجه انتخابات را به شکل قطعی «حرکت به سوی اعتدال» دانست، وقتی که روند انتخابات این حرکت را نشان نمی‌دهد. روند انتخابات شامل تجربه سال 1388، اظهار نظر‌های مقامات بعد از آن وقایع و به خصوص ماه‌های اخیر، نامزد شدن تعداد زیادی از اصولگرایان، رد صلاحیت‌ها،‌ ائتلاف‌های موفق و ناموفق، آخرین نظرات آقای خامنه‌ای، روند شمارش آرا و اعلان نتایج (و به خصوص وقفه شش ساعته در اعلان نتایج)، درصد آرا (اندکی بالاتر از 50 درصد برای آقای روحانی) و برخی جزئیات دیگر است. من نمی‌خواهم بگویم که از اول تا آخر موضوع دقیق برنامه‌ریزی شده بود تا چنین نتیجه‌ای حاصل شود (قائل به چنین تئوری نیستم)، اما معتقدم که در لا به لای این وقایع نشانه‌هایی است که گویای تغییر تاکتیکی حکومت و نه تغییر استراتژیکی آن است. آقای خامنه‌ای وعده داده است که درباره برخی مسائل مطرح شده در مناظره‌ سوم (به احتمال قوی مباحث مربوط به مسئله هسته‌ای) نظرات خود را بدهد. این نظرات می‌تواند ابهامات پیرامون موضوع را روشن کند.
پنجم: وضعیت مردم ایران چونان زندانی یک سلول انفرادی است که بی دلیل به زندان افتاده است. در این سلول انفرادی آنقدر به این زندانی فشار آمده است که به جای مبارزه برای گرفتن حق خود مبنی بر آزادی، ناچار می‌شود به مبارزه برای گرفتن وقت هواخوری بپردازد و با گرفتن این حق خود خوشحال هم می‌شود. که البته این خوشحالی قابل فهم است.
گیریم که در ابتدا زندانی با سینه فراخ و با بیانی محکم خواستار آزادی خود شده باشد و زندانبان او هم با مشت و لگد جواب او را داده است و این رویارویی مدتی ادامه پیدا کرده است. حال هم زندانی و هم زندانبان خسته شده‌اند و دنبال راه حل اعتدالی می‌گردند. راه حل میانه آن است که زندانی مقداری کوتاه بیاید و به اصطلاح همکاری کند و زندانبان هم کم کم حقوق او را به او باز گرداند. در این روند میانه البته زیرکی زندانی و زندانبان هم در بده بستان‌هایی که دارند مهم است. در این شرایط است که می‌توان این راه حل را راه حل اعتدالی نامید. اما اگر زندانی کوتاه بیاید ولی زندانبان همان روند خود را ادامه دهد نام این کار راه حل فریبکارانه است و نه اعتدالی.
در مورد انتخابات ایران می‌توان گفت که مردم ایران کوتاه آمده‌اند، بایستی دید که آیا حکومت هم کوتاه می‌آید؟ خیلی زود است که معتقد باشیم روند اعتدال در ایران برقرار شده است.
ششم: آنچه مسئله ایران را می‌تواند با کمترین هزینه و به بهترین شکل ممکن حل کند توجه به خواسته‌های مردم است که آن هم در جهان امروز از طریق دموکراسی حاصل می‌شود. از زمان آقای خاتمی، حکومت یک خط مشخص و روشن را در خصوص جنبه دموکراتیک نظام دنبال کرده است و با جدیت تمام هم آن را اعمال کرده است. در نتیجه این استراتژی جنبه دموکراتیک حکومت تقریبا مرده است. منظور از دموکراسی هم دموکراسی با تعریف و استاندارد بین المللی آن است، شامل زیرساخت‌های لازم و مقدمات یک انتخابات دموکراتیک. بایستی قبول کرد که انتخابات اخیر، گو این که درصد بالایی از مردم در ان شرکت کردند، اما فاقد استانداردهای دموکراتیک بود.
حکومت برای زدودن جنبه‌های دموکراتیک نظام هزینه های زیادی داده‌است و بعید است به راحتی دست از محصول کار خود بردارد. به عنوان مثال، به گمان من حکومت عقب نشینی در خصوص آزادی مطبوعات را محل رخنه سازمان‌های اطلاعاتی و روند انقلاب‌های مخملی و از این گونه تعابیر می‌داند. همچنین به خاطر داشته باشیم که مجلس دربست در اختیار تفکرات جنبه حکومتی نظام است و وزرای آقای روحانی بایستی از این مجلس رای اعتماد بگیرند.
حال اگر خوشبین به حل شدن مسائل ایران هستیم، بایستی کم کم نشانه هایی که نشان از توجه به خواست مردم ایران را دارد در آن ببینیم، فرضا در انتخاب وزرا توسط آقای روحانی و همچنین رای اعتماد مجلس به وزرا. من شخصا نسبت به این موضوع امیدوار نیستم، امید که در اشتباه باشم.
هفتم: سیاست عرصه منطق و ذهن ورزی است و نه احساسات و هیجانات. در حال حاضر ما منطقا دلایل بیشتری برای عدم اعتماد به حکومت داریم. دوران خاتمی و دوران احمدی نژاد مثال‌های روشنی از رفتارهای حکومت در دو موضع مختلف هستند. خاتمی در یک انتخابات بسیار دموکراتیک‌تر از انتخابات کنونی و با پشتوانه بسیار بیشتر مردمی روی کار آمد، دست آخر خود را تدارکاتچی نظام نامید. احمدی نژاد در یک انتخابات به وضوح مملو از یک جانبه گرایی و تقلب سر کار آمد، اما با حمایت عجیب و همه جانبه حکومت پشتیبانی شد. اما می‌بینیم که حکومت الان چه رفتاری با او دارد. آقای روحانی زمانی که مسئول پرونده هسته‌ای ایران بود مورد تشویق صریح خامنه‌ای قرار گرفت، اما با روی کار آمدن احمدی نژاد سازشکار (با بار منفی آن در ادبیات سیاسی ایران) نام گرفت و حتی یاز نزدیک او (حسین موسویان) جاسوس هم شد! حال همین آقای روحانی تایید صلاحیت هم شده است و به ریاست جهموری هم رسید. نشانه‌های اینچنینی در رفتار حکومت ایران به واقع بسیار زیادند. فارغ از یادآوری این وقایع، الان سیاستمداران تراز اول جهانی همگی متفق القولند که حکومت ایران قابل اعتماد نیست. خیلی زود و نامعقول است که به حکومت به خاطر نشانه هایی که در خصوص کوتاه آمدن از خود نشان داده اعتماد کنیم.
هشتم: این خود ما مردم هستیم که سرنوشت خود را تعیین می‌کنیم، خواه دموکراسی برقرار باشد (که در جهان کنونی و در حال حاضر بهترین سیستم جوابگو برای تعیین قدرت سیاسی است) و خواه دموکراسی برقرار نباشد (که البته پرهزینه‌تر و ناهموارتر است). آنچه امروز در ایران رخ می‌دهد، محصول تصمیم مردم در نظام غیر دموکراتیک شاه، و همچنین محصول تصمیم مردم در دموکراسی نسبتا قابل قبول اوایل انقلاب است. در اوایل انقلاب دموکراسی نسبتا برقرار بود اما هیجانات مردم را به سمت تصمیمی برد که محصول آن را امروز می‌بینیم. اوایل انقلاب را به خوبی به یاد دارم، شمیم آزادی و اشعار حماسه ای و ...
انتخاب آقای روحانی و هر اتفاقی که در اثر این اتفاق رخ دهد هم انتخابی است که مردم ایران کرده‌اند. نکته مهم در شرایط کنونی این است که انتخاب آقای روحانی «شاید» به بهبود شرایط کمک بکند و «شاید» هم نکند. مثبت اندیشی بدون دلیل، به خصوص زمانی که شاهد قابل قبول و پشتیبانی کننده‌ای برای این مثبت اندیشی وجود ندارد «شاید» دوم را به «شاید» اول برتری می‌بخشد.
محسن نمکیان
دوم تیرماه 1392

استکهلم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر