با شنیدن خبر درگذشت
مبدع ایمیل به یاد اولین تجربهام از ارسال ایمیل افتادم.
احتمالا سال ۱۳۶۹ بود در دانشگاه علم
و صنعت و واحد برنامه نویسی کامپیوتر را داشتم. برنامه به زبان فرترن نوشته میشد
و روی کارت پانچ! برای نزدیک شدن به ذهن اونهایی که نمیدونند کارت پانچ چیه یک
دستگاهی بود شبیه کیبرد و یک سری کارت. هر خط برنامه رو تایپ میکردی و بعد یک
کارت به خورد دستگاه میدادی و دستگاه به ازای هر خط برنامه یک کارت رو شبیه خط بریل
نابینایان سوراخ سوراخ میکرد. بعد مجموعه این کارتها رو پشت سر هم میذاشتیم و
به دستگاه کارتخوان میدادیم تا برنامه رو اجرا کنه. مصیبتی بود، اما این آخر
تکنولوژی بود اون موقع.
بعد یه چند سال بعد،
احتمالا ۱۳۷۴، فهمیدیم یه چیزی اومده به اسم اینترنت که میشه در
آن واحد باهاش پیغام فرستاد. دود از کلهام بلند شد. رفتم سالن کامپیوتری که این سیستم
تازه درش فعال بود. توی سالن چهار ردیف کامپیوتر آی بی ام بود. هیچ کس توی سالن
نبود. مثل کسایی که آدم فضایی دیده باشند همینطوری مات و مبهوت بودم و میترسیدم
به چیزی دست بزنم و چیزی را خراب کنم. خلاصه پشت یک کامپیوتر نشستم و دستورالعمل
رو خوندم و اجرا کردم و خودم برای خودم یک پیغام فرستادم. ادیتور کامپیوتر رو هم
نگاه به اسمارت فونهای امروز نکنید، یک ادیتور خیلی ساده در محیط سیستم عاملی شبیه
به داس.
خلاصه پیغام رو که
برای خودم فرستادم از کامپیوتر لاگ اوت کردم و رفتم پشت یک کامپیوتر دیگه در یک ردیف
دیگه. لابد میخواستم کار رو برای اینترنت سخت تر کنم والا میتونستم پشت کامپیوتر
بغلی بشینم!
هیچی لاگ این کردم و
دیدم معجزه محقق شده و پیغام برام اومده. یادمه این کار رو چند بار تکرار کردم ...
گاهی فکر میکنم چند
سال دیگه داریم احتمالا به کارهای خارق العادهای که این روزها با تبلت و فیس بوک
و ... میکنیم میخندیم، به خاطر ابتدایی بودنشان ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر