منبع: سهام نیوز
خانواده محسن امیراصلانی،
زندانی عقیدتی که به تازگی به اتهام بدعت در دین، توهین به حضرت یونس و فسادفی الارض
اعدام شد، رنجنامه ای منتشر کردند. متن کامل این رنجنامه که در اختیار سحام قرار گرفته
به این شرح است:
بسم الله الرحمن
الرحیم
رنجنامه مادر
و پدری داغدار
…آیا برای هدایتشان کافی نیست که متوجه شوند اقوام زیادی را پیش از
آنان نابود کردیم،اقوامی که حالا این ها در خانه آنها راه میروند؟ دراین کار نشانه
هایی برای خردمندان است. (سوره طاها آیه ۱۲۷)
سحرگاه دومین روز
پاییز ۹۳ خانواده امیراصلانی یکی از فرزندان
خود را از دست داد. مرگ او نه به دلیل بیماری و نه به واسطه سانحه یا حادثه بود. او
اعدام شد.
اعدام او یکی از
سختترین وجانکاه ترین اعدامهای تاریخ ۳۵ ساله جمهوری اسلامی بود، سخت از آن رو که
هیچ نرمش و رافتی درقبال او صورت نگرفت، و جانکاه ازآنرو که نزدیک ۸ سال و نیم تمامی اعضای یکخانواده و محسن
دردشوارترین شرایط روحی ذره ذره و قدم به قدم به مرگ او نزدیک میشدیم وهربار با نقض
آرای دهشتناک و ناعادلانه، نفسی به شادی میکشیدیم و دوباره با صدور رای اعدام بعدی
جان مان به لب می رسید. روح ما ۸
سال و نیم شمع
آجین شد و این چنین روان و جان ما تکه تکه و آرام آرام ازهم پاشید. اعدامی که بنا برنظر
دیوان عالی کشور درچندین نوبت بررسی و اعلام رای و مطالعه پرونده توسط تمامی حقوقدانان
و وکلای منصف، بدون هیچ سند و مدرکی صورت گرفت.
اما هرگز به غیراز
مجرای قانون و آیین دادرسی، اعتراضی نکردیم.هرگز به هیچ شخص و جریان وگروهی برای تظلم
خواهی متوسل نشدیم الا به قانون.همان قانونی که به روشنی و صراحت ، محسن را از تمامی
اتهامات وارده تبرئه و آرای صادره را نقض می کرد و… این شد نتیجه قانون مداری بی چون
و چرای ما!!!
جوانی رشید و برنا،
تحصیل کرده، مومن و دین پژوه، بی هیچ سوء پیشینه و سابقه ای(حتی حقوقی)، محققی قرآن
شناس،آرام و سر به زیر؛ درخاک کردن او ساده نبود. اما او را درخاک کردیم. هشت سال و
نیم انتظار آزادی او را کشیدیم وامیدمان را از دستندادیم. دعاهایمان را به یاس نیالودیم،
به نبودنش عادتنکردیم، دراعماق قلب و وجودمان دوباره کنارسفره جمعههای مادرمان بود،
اما… فردا با ما قرار دیگری داشت.
و اکنون:
آنچه همسنگ ۸ سال و نیم انتظار و امید برباد رفته ما
را آزرد و می آزارد، اتفاقات بعد ازاعدام او بود. اینکه جوان رشید و برومندت را به
اتهام دگراندیشی و قرائت جدیدی از دین برای همیشه درخاک کنند، در روزگار آدمیت اتفاق
تازهای نیست، از منصورحلاج و عینالقضات بگیر تا گالیله و کوپرنیک؛ نه! این اتفاق
تازه ای نیست. زمانی حتی گرد بودن زمین هم درکلیسای قرون وسطی مجازات و عقوبتش آتش
بود. اما حقیقت این است که زمین گرد بود.
ولی آنچه پس از
اعدام او درد کهنه ما را دوچندان کرد، اتهامات و افتراهایی بود که میخواست و میخواهد
جوان رشید و مومن و راست کردار ما را تا حد«بیجه» و«خفاش شب» تنزل دهد. اینبار اعتبار
او را نشانه رفتهاند. کین و نفرت از او با بر دار کردنش انگار فروکشنکرده، حقد و
حسدی که از۸
سالونیم کشتار
روح و روان و تن و جان محسن تسلی نیافته، اکنون سراغ ته مانده جسم نیمه ویران مادر
و پدر و روان و قلب مجروح نزدیکانش را گرفته؛ زنای به عنف؟! آنهم درکلاس قرآن؟… آن
هم از سوی مفسر قرآن؟… و لابد با علاقه مندان گردآمده کنار درس های قرآن؟!
خداوندا پناه برتو!
خداوندا، آدمیزاد
تو با شهوت قدرت و حرص اندوخته دنیا، از حرمت کلام تو هم عبور میکند. چقدرکج سلیقگی
درانتساب افترا؟ چقدر بیحواسی درطراحی تهمت به متهم؟ کتاب های محسن را خوانده اید؟
آثارش را شنیده اید؟ خیل عظیم شاگردان و مریدان تحصیلکرده و کنکاشگرش را رصد کردهاید؟
با هم سلولیهای او دراین هشت سال و نیم حرف زده اید؟ مایلید فهرست بلند بالای کسانی
که با حمایت مستقیم مالی واعتباری محسن از محکومیتهای دیه و دربعضی موارد قصاص، آزاد
شدهاند، گردآوریم؟ خبردارید درمقطعی که درقزلحصار بود، در دانشگاه پیام نور زندان
تدریس می کرد؟ می دانید که ریاست هر دو زندان رجایی شهر و قزل حصار برای التیام تشنجات
روحی برخی زندانیان از محسن و کلام اثرگذارش بارها و بارها مدد گرفته اند؟
حتما می دانید؛
این آدمهای محبوب
خطرناکند. آدمهایی که مغناطیس وجودشان جمع بزرگی را به خود جذب می کنند. و شگفتا که
از این دست معلمان و مردمان چقدر هم در زندان! آری، او به حوزه ای ورود کرده بود که
اجازه نداشت، او به منطقه ممنوعه وارد شده بود، محسن خطوط قرمز را باورنداشت، برای
اندیشیدن مرزی قائل نبود، کتابهایش و آثارش گواه این مدعاست.
چرا حساب نکردید
که آخر:
گیرم مفسر و معلم
قرآن خطاکار و زانی(نعوذ به الله) علاقه مندان به شرح و تفسیر قرآن هم زناکارند؟(استغفرالله)
لولاجآء وعلیهِ بِاربَعه شُهدآءَ فاذ لَم یَاتوا بالشهدآءِ فاولئِکَ عندالله همُ الکذبون(سوره
النور۱۴)
مگر پای قرآن وسط
باشد ماجراها به همین سادگی و ساختگی است؟ پیدا کردن یک یا دو شاکی برای هیچ متهمی
کارسختی نیست. تهدید و فشار و وعده و عمل به وعده هم کارسختی نیست. همچنانکه برخی
ازشاگردان او که همزمان با وی دستگیر شدهاند از فشارهایسنگین بازجویان برای پذیرش
برخی اتهامات درخصوص محسن سخنگفتهاند! اکنون دادستانی که او را به اشد مجازات کیفرخواست
کرد کجاست؟!
درتمام این هشت
سال و نیم هیچ کس پاسخ انبوه سوالات ما را نداد، بارها پدرمحسن را از اتاق و محوطه
دادگاه بیرون کردید. بارها رئیس دفتران شما وکلای ما را به دفترتان راه ندادند. شما
حتی حکم قاضی صلواتی را به ظن اینکه مورد بهره برداری در رسانه ها قرار گیرد، به ما
ندادید. ما متن حکمی که به واسطه آن پاره تن مان را گرفتید نداریم. ما فقط حکمی که
آن حکم کذا را تایید میکرد داریم!
جناب غلامحسین
اسماعیلی ریاستکل محترم دادگستری استانتهران؛
دست ازاین جوابیه
چهارخطی کوتاه بردارید. برای خانواده داغدار ما نه، برای اذهانعمومی مشوشی که اکنون
درمیانه راستی مانده اند.
به نظرشما، بیشمارخیل
هم میهنان و ایرانیان سرتاسرجهان که مبهوت این اعدام جانکاه پس ازطولانیترین زمان
رسیدگی در تاریخ پروندههای عقیدیتی- مذهبی هستند هم مستحق توضیحات روشنگرانه شما نیستند؟
حقیقتا گمان میکنید همین چندخط که دراختیار برخی رسانهها قراردادید کافی است؟ سوال
بیشتر پرسیدن عقوبت دارد؟ یا اساسا نیازی به پاسخ دادن به اذهان عمومی نمی بینید؟ چرا
درهیچ کجای پاسخ کوتاه خود، از سه بار نقض آرای صادره توسط دیوان عالی کشور(عالی ترین
مرجع رسیدگی قضایی) سخن نمی گویید؟
جناب اقای افتخاری
ریاست محترم وقت دادسرای کیفری استان تهران؛
چرا پرونده ارجاعی
ازشعبه ۳۱
دیوان(که حکم کرده
بود به نقض رای اعدام) به مدت۱۴
ماه بلاتکلیف دردفترشما
ماند؟ چرا اینقدرماند و ماند تا دریکی از بازدیدهای ریاست محترم قوه از دادسرای کیفری،
ازایشان طلب تعیین تکلیف شد؟! مگر آیین دادرسی تکلیف سیردادرسی را معین نکرده؟! مگر
دیوانعالی کشوربه عنوانعالیترین مرجع قضا درجمهوری اسلامی، مرجع مافوق شما نیست؟
مگر به صراحت در سرپیچی شما ازنظرشان نگفته اند:«درمتن رای دلایل ذکر شده، رای ما لازم
الاتباع است. رسیدگی نمایید.»
جناب اقای قاضی
صلواتی؛
چرا درمقدمه حکمتان
آورده اید:«سرباز فراری! دانشجوی اخراجی! و مدعی ارتباط با امام زمان!!!». با همین
توصیفات مقدماتی کذب، صراط عدالت و مسند قضا را آغاز فرمودید؟ آیا این عبارات سراسر
دروغ و جهتدار در مقدمه معرفی او، برای تبهکار جلوه دادن او نیست؟ آیا برای اثبات
زنا شروط سه گانه: چهاربار اقرار یا چهارشاهدعادل یا مدارک و دلایل پزشکی قانونی، لازم
نیست؟ فقط با استناد به آیه ۳۲
سوره مائده؟! آیا
غیرازاین است که: حضرتعالی با شخصیتپردازی کذب ازمحسن(سربازفراری، دانشجویاخراجی،
و مدعی ارتباط با امامزمان و…) و تجمیع اتهاماتعقیدتی او، سعی کردید پرونده را بهسمت
موضوعیت افساد فی الارض و به تبع آن صلاحیت خود در رسیدگی ببرید و موفق هم شدید.(علیرغم
آنکه دیوانعالی کشور صراحتا به دلیل همین سناریونویسی و تجمیع آرایی که منجربه
صدور محکومیت قطعی شده، دادگاه انقلاب را صالح به رسیدگی نمی دانست!)
اما جناب آقای
صلواتی؛
واقعیت این است
که به گفته تمامی وکلا و مطلعین پرونده محسن امیراصلانی، در پرونده او هیچ چیزی وجود
نداشت. تاکید میکنیم که «هیچ چیزی» وجود نداشت. فقط و فقط شما اعلام کردید دوخانم
از او شکایت کرده اند، و از قضا جز خیالپردازی، هیچ سند، شاهد، مدرک، ادله و برهانی
هم ارائه نکردند؛ همین و بس. شما ۹
سال فرزند ما را
حبس ودرنهایت با همین پرونده خالی اعدام کردید؟ البته وزارت اطلاعات ماهها محسن، همسر
و تعدادی از شاگردان او را در بند ۲۰۹
تحت شدیدترین بازجوییها
وسلولانفرادی، قرارداد(شرایط عجیبی که همه آنها که تجربه کردهاند معتقدند به جرمهای
نکرده هم اعتراف میکنی!) اما درهمین شرایط هم محسن به اتهاماتی که براساس آن اعدامش
کردید، اعتراف نکرد؛ سوال و ابهام بسیاراست.
ریاست شعبه ۷۹ دادسرای کیفری استان تهران؛
حضرتعالی درمقطعی
پرونده محسن را با ذکرعدم صلاحیت دادسرای کیفری به دادگاه انقلاب ارجاع دادید. چگونه
است که پس از رد رای صادره از دادگاه انقلاب توسط دیوانعالی کشور، شما خود را صالح
به رسیدگی دانستید؟ گواینکه اظهارنظردرخصوص صلاحیت محاکم درحوزهاختیارات شما نبوده
و دیوانعالی کشورباید اینرا تشخیص میداد.(همچنانکه دادیاراظهارنظر دادسرا ومعاون
دادستان و سرپرست دادسرای ناحیه ۲۱
هم به این موضوع
اشاره کرده اند و درپرونده این اختلاف نظر و بسیاری اختلاف نظرهای دیگرهم هست)
حضرت آیت الله
لاریجانی؛
مگرنه اینکه حق
استفاده ازماده ۱۸
و نفس شریف آن
برگرفته از حدیثی منسوب به امیرالمومنین است که می فرمایند:«اگر ۱۰۰ گناهکارمجازات نشوند بهترازآن است که یک
بی گناه مجازات شود» و مگرنه اینکه حسب تبصره ۲ ماده ۱۸ پس از پایان دادرسی و صدورحکم قطعی می توانستید
درآن حکم قطعی تشکیک کنید؟ کدام حکم قطعی شما را به اعمال ماده ۱۸ درمیانه دادرسی وادارکرد؟ واساسا مگرهنوزحکم
قطعی وجود داشت؟ شما درحالی برای محسن درخواست اعمال ماده ۱۸ کردید که پس از ارجاع به شعبه هم عرض برای
رسیدگی مجدد، هنوزهیچ حکم قطعی از سوی این شعبه صادر نشده بود و این به روشنی خلاف
نص صریح قانون است.
حضرت آیت الله؛
تبصره ۱ ماده ۱۸ خلاف بیّن شرع را چنین توصیف کرده است:
«مراد ازخلاف بیّن این است که رای برخلاف نص صریح قانون و یا در موارد سکوت قانون یا
مخالف مسلمات فقه باشد.» کجای رای شعبه ۳۱ دیوان برخلاف نص قانون بود؟ وکجای آن با
فقه و شریعت درتناقض بود؟
ریاست محترم قوه
قضاییه؛
مگرنه اینکه قانون
و شرع این اختیار را به حضرتعالی تفویض کرده تا بی گناهی خدای ناکرده در مملکت اسلامی
بردار نشود؟ چه اصراری داشتید که رای برائت دیوان را بشکنید و او را بردار کنید؟
ریاست محترم شعبه
۱۳ دیوان؛
مگرنه اینکه حکم
شما با عنوان«دستورتجویز اعاده دادرسی از ریاست قوه قضاییه» صادر شده است؟ اینکه رای
۸ سال قبل دادگاه انقلاب عینا
تایید شود، به معنای«اعاده دادرسی» است؟! شما درتایید و ابرام رای ۸ سال قبل دادگاه انقلاب فرموده اید: «رای
دادگاه انقلاب براساس محتویات پرونده و دلایل موجود، طبق موازین شرعی و قانونی صادرگردیده
است!» منظورتان دقیقا ازمحتویات پرونده چیست؟ ادعا و خیالپردازی و دسیسه همان۲ خانم؟!(بدون سند و شاهد و اقرار و پزشکی
قانونی) یا موضوعات مربوط به بدعت دردین؟!(که دردادگاهی قبلا خاتمه یافته و محکومیت
آن هم سپری شده) محتویاتپرونده واقعا چه چیزی بوده؟ منظورتان از موازین شرعی وقانونی،
مشخصا کدام ماده قانونی است؟(چراکه قاضی صلواتی فقط با استناد به آیه ۳۲ سوره مائده، محسن را به اعدام محکوم کردند!)
انصافا و شرعا و قانونا، این است معنای«اعاده دادرسی»؟ اینکه دریک پاراگراف مختصر،
عینا رای ۸
سال قبل دادگاه
انقلاب تایید شود؟ آنهم حکمی که به تفصیل توسط دیوانعالی کشورنقض شده و ۱۱ صفحه ایرادات شکلی و ماهوی و قانونی و حتی
شرعی از آن گرفته شده؟
و چرا با گذشت
یک سالوپنج ماه از تایید رای قاضی صلواتی درشعبه ۱۳، این روز و زمان مهم را برای
اعدام او انتخاب کردید؟(دقیقا روزسخنرانی ریاست جمهوری درمجمع عمومی سازمان ملل) وآیا
این روند طولانی و اصرارشخص آیتالله لاریجانی درتایید رایاعدام و همزمانکردن آن
با موضوعات منطقهای و بینالمللی حاوی پیام روشن و مشخصی نیست؟ مگرنه اینکه تمام
این اتهامات تا قبل از دستگیری مرحوم اتفاق افتاده بوده؟ چرا ماهها بعد پرونده جدید
زنای به عنف برای او تشکیل شد؟ چرا ازهمان ابتدا این اتهام جدید را مطرح نکردید؟
و از سویی دیگر؛
چرا موارد اتهامی«بدعت دردین و…» که درنهایت درشعبه۳۱ دادگاه تجدیدنظراستانتهران منجر به صدورحکم
قطعی شد، و به کمال از سوی متهم تحمل کیفرشد، دوباره تماما(و با اضافات چشمگیری ازهمان
دست اتهامات) در رای اعدام و زنا آورده شده؟ آنهم درحکمی که با عبارات کذب و جهتداری
مثل: سرباز فراری، دانشجوی اخراجی، مدعی ارتباط با امام زمان و…شروع می شود! وآیا اینعبارت
درحکم قاضی معتمدی ریاست محترم شعبه۷۹
دادگاه کیفری که
میفرمایند:«…این قرائن دلالت بر وضعیت و شخصیتخاص مجرمانه متهم دارد!» جز مغالطهای
درجهت مشوه نمودن ذهن قاضیان است؟ انصافا هم حکمی که با گزارش کذب وزارت اطلاعات وعباراتی
نظیر: سرباز فراری، دانشجوی اخراجی، مدعی ارتباط با امام زمان و … شروع و ترکیبی ازخرافهگرایی
و تمایلاتحیوانی را به فردی نسبت دهد، دلالت برشخصیت خاص و مجرمانه دارد!
اما حقیقت ماجرا
ایناست که:
جوانی جسور و کنکاشگر،
محققی دینپژوه، روانشناسی معلم و مشاور، نویسنده و اندیشمندی تحصیلکرده با انبوهی
ازتالیفات و تشریحات، برآمده از خانوادهای فرهنگی و دیندار به هیچ صراطی بدل به
«خفاش شب» و«سعید حنایی» نخواهد شد. حتی با تکرار مداوم تیترهای دروغینی چون: جنایتکاری
با ده ها شاکی خصوصی(روزنامه کیهان مورخ۵/۷/۹۳)
دیدی ای دل که
غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و
با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس
جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که
با مردم هشیار چه کرد
در پایان؛
ازتمامی ایرانیان
آزاده و حقیقتجو که از اقصی نقاط کشور و جهان با پیامهای تسلیت والطاف مهربانانهشان،
با تاج گلهای عطرآگینشان، با حضور و محبت بی دریغشان، با تلفنها و پیامهای همدردی
شان، این درد طولانی و جانسوز را برای ما تحمل پذیرکردند، خاضعانه تشکر میکنیم و
دستهای مهربانشان را میفشاریم و رها نمیکنیم که ما بعدازخدا، جزهمین مهربانیها
چیزی نداریم.
۲۲ مهرماه ۱۳۹۲
عزت امیراصلانی
زنجانی، شمسی قلیچ خانی
پدر و مادر مرحوم
محسن امیراصلانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر