امروز از نظر سیاسی روز مهمی برای مردم سوئد است، روزی که در آن قرار است
احزاب نتیجه رقابتهای سفت و سخت خود را در قالب انتخابات پارلمان، انتخابات
استانی و همچنین انتخابات شهرداری های ببینند. رقابتهایی که در آن تقابل رویکردهای
سوسیالیستی و کاپیتالیستی، وضعیت نظام درمانی، سیاستهای مهاجر پذیری، مدارس،
سیاست خارجی، طبیعت، برابری زنان و مردان و چند محور کلی دیگر به شکل بارزی دیده
میشد. من نیز از آن رو که امسال برای اولین بار حق رای داشتم، در حد نیاز بحثهای
انتخاباتی را دنبال میکردم.
نظام حزبی سوئد نظامی رنگارنگ است. احزاب، به همان طوری که در یک نظام
دموکراتیک انتظار میرود، نماینده افکار و ایدههایی هستند که در سطح جامعه مطرح
هستند. احزاب اصلیتر تاکیدشان بر خط مشیهای کلیتر است (مثلا اقتصاد سوسیالیستی
و یا بازار آزاد) و احزاب کوچکتر در یک هماهنگی کلی با احزاب بزرگتر هستند اما
همزمان بر یک موضوع جزئی (نسبت به مسائل کلی) تاکید دارند، مثلا حفظ طبیعت و یا
مسائل زنان. به این شکل است که اگر یک حزب درصد آرای مورد نیاز را برای این که
مستقلا دولت را تشکیل دهد کسب نکند، دولتهای ائتلافی شکل میگیرند. از این روست
که دست مردم باز است تا هر چه دقیقتر آن حزبی که بیشترین هماهنگی را با نظراتشان
دارند انتخاب کنند، و این گونه نیست که مثلا همیشه بایستی بین دموکرات و جمهوریخواه،
یکی را انتخاب کنند.
در این میان یک حزب به نوعی متفاوت است، حزب دموکراتهای سوئد که به طور مشخص
خواستار تغییر سیاست مهاجر پذیری هستند. مسئولان این حزب به روشنی سابقه تفکرات
نژاد پرستانه دارند، هر چند در ظاهر سعی دارند که خود را از این اتهام دور نگاه
دارند. به نظر من این حزب دقیقا انعکاس سیاستهای نامتعادل مهاجرپذیری دولتهای قبلی است که مسائل متعددی را در داخل جامعه سوئدی به وجود آورده است. و گو این که
شخصا بسیار مخالف رشد این گونه تفکرات افراطی هستم اما معتقدم که وجود این حزب
بدون شک باعث تغییراتی در تفکرات سایر احزاب در حوزه سیاست مهاجرپذیری خواهد شد، و
این زیبایی یک نظام دموکراتیک است.
برخی سایتهای سوئدی روشی جالب برای کمک به مردم برای انتخاب حزب یا شخص مورد
نظر دارند. افراد به یک سری سوال جواب میدهند، در حوزههای مختلف مطرح سیاسی،
اقتصادی، مهاجرت و مشابه اینها. در نهایت سایت رتبه احزاب مختلف را از حزبی که
بیشترین هماهنگی را با نظرات شخص دارد تا بدترین آنها ارائه میکند. ما هم از یکی
از این سایتها استفاده کردیم تا محکی بزنیم بر انتخابی که از قبل کرده بودیم.
نتیجه دقیقتر از آن چیزی بود که انتظارش را داشتیم.
نکته دیگر نظم و ترتیبی است که در برگزاری انتخابات به چشم میخورد که البته
از سوئدیها هم چنین چیزی چندان عجیب و غریب نیست. از چند هفته قبل از انتخابات
کارت انتخابات برای تمام واجدین شرایط فرستاده میشود. در این کارت حوزه انتخابیه
و این که در کدام انتخابات حق رای دارید و این که کجا باید برای رای دادن بروید
مشخص شده است. در این برگه آدرس اینترنتی داده شده است که میتوان در آن به زبانهای
مختلف (و من جمله فارسی) اطلاعات کاملی درباره انتخابات و چگونگی رای دادن به دست
آورد.
امروز به حوزه انتخابیه رفتیم. خبری از فضای امنیتی نبود در عوض مردم خوش و
خندان در حال ورود به حوزه بودند. در ورودی یک خانم مسن خندان از حزب سوسیال
دموکرات و یک آقا از حزب مودرات مشغول تبلیغ بودند. این دو حزب میتوان گفت که
رقیب اصلی انتخابات هستند اما این خانم و آقا مثل دو دوست در حال حرف زدن با هم
بودند و همزمان تبلیغشان را هم میکردند. کمی جلوتر هم یک خانم جوان از حزب طبیعت که
خودش هم از کاندیداها بود مشغول تبلیغ کردن بود. کل حوزه انتخابیه هم توسط سه نفر
میچرخید. یک نفر در جلوی در و دو نفر هم مسئول اخذ رای که کارشان را با کمال دقت
انجام میدادند. خبری هم از انگشت توی جوهر زدن هم نبود و فقط جلوی اسممان در داخل
لیستی که داشت علامتی زد (ما فقط در این حوزه میتوانستیم رای بدهیم و اگر نمیتوانستیم
میباستی از قبل اعلام می کردیم) و به این ترتیب امکان دوباره رای دادن یک نفر از
بین میرود. یک خانم و آقای مسن هم همزمان برای دادن رای آنجا بودند. خانم مسن
خواست نزدیک باجهای شود که آقای مسن در آن مشغول نوشتن رایش بود، که خانم مسئول
شعبه با جدیت گفت که نباید نزدیکش شوی! خانم گفت این شوهر من است، اما مسئول گفت
که مهم نیست که کیست، در هر باجه فقط یک نفر!
نفر جلویی من در پاکتی که رایش در داخل آن بود را نبسته بود. آقایی که مسئول
گرفتن رای بود سرش را به آنطرف چرخانده بود و به رای دهنده گفت که درش رو ببند من
نمیخواهم داخلش را ببینم! بعد از این که رای داخل صندوق انداخته شد، دیگر راهی
برای این که معلوم شود رای شخص به چه کسی بوده است وجود ندارد، به عبارت دیگر
شماره شناسهای یا چیز مشابهی وجود ندارد که بتوان رد رای اشخاص را زد.
بعد از خروج از حوزه انتخابیه به این فکر میکردیم که قوانین سوئد برای کسانی
که سه سال در این کشور زندگی کردهاند، حتی اگر سوئدی بلد نباشند، این حق را قائل
است که درباره مسائلی که بر زندگیشان تاثیر میگذارد تصمیم بگیرند و همزمان به یاد
وضعیت افغانها در ایران افتادیم.
***
دیروز در خیابان یک موبایل آیفون
پیدا کردم. امروز بعد از رای دادن آن را به اداره پلیس بردم تا تحویل بدهم. چون
روز تعطیل بود امکان ورود به اداره پلیس نبود، در عوض مرد جوان، قوی هیکل، خوش تیپ
و خوش اخلاق سوئدی از اداره بیرون آمد و شروع به پر کردن فرمی کرد. بعد از این که
مشخصات من را در داخل فرم نوشت پرسید: آیا می خواهی که چیزی به عنوان قدر دانی
بگیری؟ پرسیدم یعنی چی؟ فهمیدم که در داخل فرم جایی مشخص شده که اگر من به عنوان
یابنده از مالک آیفون چیزی بخواهم، آنجا وارد میکنند! جواب دادم. در جلوی باکس
«نه» ضربدر زد. بعد آقای پلیس پرسید: آیا برای آمدن به اینجا هزینه کردی (مثلا
تاکسی یا اتوبوس)؟ معلوم شد که اگر هزینه کرده باشم هم مالک باید به من بدهد. باز جلوی
باکس «نه» ضربدر زد. از همه جالبتر هم این بود که پرسید اگر نتونستیم صاحب آیفون
رو پیدا کنیم، میخواهی که مال تو باشد؟ این آخری را نتوانستم مقاومت کنم و جواب
مثبت دادم! جلوی باکس «بله» ضربدر زد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر