۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

راهبرد فرقه‌ای در دانشگاه‌های جمهوری اسلامی

این مقاله در ماهنامه بشریت منتشر شد.

خلاصه:
این مقاله به بررسی نگاه فرقه‌ای در سیاستگذاری کلان جمهوری اسلامی در خصوص دانشگاه‌ها می‌پردازد. طی سال‌های اخیر و به ویژه پس از وقایع مربوط به انتخابات 1388، شاهد اوج گرفتن این نوع عملکرد حکومت ایران هستیم. طیف این رفتار از ستاره دار کردن دانشجویان، تا حذف اساتید غیر خودی، محدودیت‌های اعمالی بر حرکت‌های دانشجویی و نهایتا ایجاد تغییرات محتوایی در علوم انسانی و برخی عملکرد‌های دیگر را شامل می‌شود.
این مقاله به دو بخش عمده تقسیم شده است.
·         بخش اول به تعریف علمی «فرقه» و
·         بخش دوم به طور مشخص به حوزه دانشگاه و مسائل مرتبط با آن از این نگاه می‌پردازد.
مقدمه:
اعمال محدودیت‌‌های مرتبط با حوزه دانشگاه مبحث جدیدی نیست. به عنوان بارز‌ترین نمود این گونه محدودیت‌ها، می‌توان از «واحد گزینش» نام برد که وظیفه‌اش انتخاب افراد «متعهد» از میان کسانی بود (و هست) که حائز رتبه‌ علمی مورد نیاز برای ورود به دانشگاه بودند. این بدین معناست که حتی اگر شخص از نظر علمی ویژگی‌های برجسته‌ای داشته باشد، برای ورود به دانشگاه نیازمند اثبات سطحی از تعهد خود به «نظام» است. البته میزان سخت گیری هسته‌های گزینش، در رشته‌های با حساسیت بالاتر افزایش می‌یابد.

اما اولین نمود برخورد‌هایی از این دست، آن چیزی است که در جامعه ایرانی با نام «پاکسازی» شناخته می‌شود.
در سال‌های آغازین پس از انقلاب 1357، در خلال آن چیزی که انقلاب فرهنگی نامیده شد، بحش گسترده‌ای از توان علمی کشور در شرایطی قربانی این سیاست گردید که حتی معیار‌های روشن و دقیقا تعریف شده‌ای برای این گونه گزینش‌ها نیز وجود نداشت. زندگی افراد دستخوش امواج احساسات انقلابی گرایانه کسانی می‌شد که چه بسا خود نیز فهم روشنی از آرمان‌های همان انقلاب نیز نداشتند.
البته موضوع به حذف شدن از برخی عرصه‌های اجتماعی محدود نمی‌گردید و کسانی که پاکسازی می‌شدند امکان زندگی معمولی در سطح اجتماع را نیز از دست می‌دادند.
فرآیند «گزینش» جدای از اثر مستقیم خود در شکل دادن به فضای اعتقادی موجود در دانشگاه‌ها، یک اثر جانبی نیز داشت: پلیسی شدن فضا و همزمان ترویج فرهنگ ریا کاری، که هر دوی این نتایج از جمله تبعات مرسوم رفتارهای فرقه‌ای در گروه های مختلف اجتماعی است.
به مرور و با بروز تغییرات در آرایش سیاسی کشور، مکانیزم‌های جدید برای متوقف کردن اندیشه‌های ناهمگون با آن چه مورد نظر رهبران سیاسی بود به وجود آمد: توقیف نشریات دانشجویی، محرومیت‌های مختلف برای فعالان دانشجویی، حذف اساتید دگر اندیش، ستاره دار شدن دانشجویان و موارد دیگر که همگی در راستای یک هدف استراتژیک محقق می‌شدند.
اما از یک نگاه، می‌توان شدید‌ترین برخورد ماهوی با جریان اندیشه را در تغییر و تحولات اخیر در حوزه علوم انسانی جستجو کرد. غربال‌گری در حوزه تئوریک و محروم کردن جریان تفکری یک جامعه از برخورداری از علوم روز (به بهانه غیر اسلامی بودن آن‌ها و بهانه های مشابه) در عمل کمک به فرآیند شستشوی مغزی است که اتفاقا یک پایه رفتار‌های فرقه‌ای بر آن استوار است. 
از آن‌جا که بر اساس تحقیقات علمی، امروزه فرقه‌ها به خوبی تجزیه و تحلیل و طبقه بندی گردیده‌اند، ضروری است که برای شناخت هر چه دقیق‌تر این جریان در حوزه دانشگاه، نگاهی به ویژگی‌های استاندارد فرقه‌ها داشته باشیم.
تعریف فرقه
به طور کلی چهار تعریف عمده برای فرقه‌ها وجود دارد:

1. تعریف ژورنالیستی از فرقه. در این تعریف کلمه «فرقه» بار منفی ندارد و بیشتر اشاره‌ به گرد هم آمدن عده‌ای از انسان‌ها با مجموعه‌ای از اعتقادات یکسان اشاره دارد. مثلا در این تعریف ممکن است فعالان مذهبی حاضر در فلان مسجد و یا کلیسا، فرقه دانسته شوند یا مثلا پیروان یک مبلغ مذهبی معروف با این کلمه توصیف گردند.
برد این تعریف در سطح عموم و صرفا جهت یادآوری کردن محور مشترکی است که این افراد را دور هم جمع کرده است و نه چیزی بیشتر. مثلا در این تعریف، برحق بودن و یا باطل بودن این طرز تفکر مد نظر نیست و قصد فقط توصیف کردن یک گروه است و البته منحصر به گرایشات مذهبی هم نیست. در این تعریف، منظور از کلمه «ژورنالیستی» آن چیزی است که در یک جامعه آزاد از کلمه ژورنالیست در ذهن تداعی می‌گردد و الا برچسب فرقه، از ‌آن نوع که توسط روزنامه‌ای چون کیهان به افراد مختلف چسبانده می‌شود در این طبقه بندی نمی‌گنجد.
2. تعریف مذهبی از فرقه. در این تعریف تمرکز بر ماهیت مذهبی یک گروه است. بر این اساس فرضا اسلام، مسیحیت و حتی یهودیت بر پایه قرائت های مختلفی که از دین خود دارند، به فرقه‌های مختلف تقسیم می‌شوند.
در این تعریف ممکن است شاهد بروز رفتارهای مطلق‌گرایانه از طرفداران فرقه‌ها باشیم چرا که پتانسیل بروز نوعی مطلق‌گرایی در همه مذاهب وجود دارد به این که «ما برحقیم و دیگران بر باطل هستند». این تعریف از فرقه، گرچه فی نفسه دارای بار منفی نیست اما به دلیل همین مطلق‌گرایی بالقوه، ممکن است به گونه‌ای از آن استفاده شود که تداعی کننده تعصب و رفتارهای خشن و حذفی با دیگران باشد.
3. تعریف روان‌ شناسانه از فرقه. در این تعریف دانشمندان روانشناس بیشتر بر پتانسیل تخریب روانی افراد و آسیب‌هایی که ممکن است بر جنبه‌های نادیدنی حیات انسان، در اثر حضور در رفتارهای فرقه‌ای حاصل شود، توجه دارند.
4. تعریف جامعه شناسانه از فرقه. در این تعریف منتقدان بیشتر نگران آثار و تبعات منفی هستند که یک فرقه می‌تواند در نورم معمول زندگی اجتماعی افراد ایجاد کند.
دو تعریف آخر از این رو که در تماس با زندگی عینی انسان‌ها هستند و از سوی دیگر به معضلی فزاینده در غرب تبدیل شده‌اند، به شکل دقیقی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و طبقه بندی گردیده‌اند و به همین دلیل این مقاله نیز به منظور دور ماندن از اظهار نظر‌های غیر کارشناسی، بر اساس نظرات معتبر علمی که ریشه در این دو تعریف دارند نوشته شده است.
تاریخچه
یکی از معتبرترین محققان در حوزه فرقه شناسی، خانم مارگارت تالر سینگر (متوفی به سال 2003) است. خانم سینگر تحقیقات خود را در حوزه شستشوی مغزی در زمانی آغاز کرد که وزارت جنگ آمریکا مبهوت از رفتار سربازان اسیر شده خود در جنگ کره شده بود.
این سربازان پس از دوره‌ای از اسارت، در رسانه ها ظاهر شده و حرف هایی دقیقا بر خلاف نظرات قبلی خود و بر علیه دولت متبوع خود ابراز می‌کردند.
آن زمان تحقیقات خانم سینگر منجر به تحلیل دقیق پدیده شستشوی مغزی گردید. بعدها همین تحقیقات، پایه‌ای برای شناخت فرقه‌ها در جامعه آمریکایی گردید؛ اگر ابتدا بحث بر سر فرقه‌های حکومتی بود اکنون نگاه بر فرقه‌های اجتماعی متمرکز شده بود، دو پدیده‌ای که ماهیتا یکسان هستند.
خانم سینگر چکیده‌ای از تحقیقات چندین ساله خود در این حوزه را در کتابی ارزشمند به نام "فرقه‌ها در میان ما" ارائه نمود که اکنون به عنوان یکی از مراجع معتبر در این حوزه شناخته می‌شود.
فرقه چیست؟
به طور خلاصه، فرقه تجمع گروهی از انسان‌هاست به گونه‌ای که این تجمع واجد سه ویژگی اصلی زیر باشند:
1. رهبری خود انتصابی که معمولا پیرامون او اخبار و شایعاتی از ویژگی‌های فوق عادی و خارق العاده وجود دارد.
2. ساختار هرمی در سازماندهی گروه که در آن همه چیز به رده‌های بالاتر و نهایتا راس هرم (رهبر فرقه) موکول می‌شود. همه تصمیمات، قوانین، باید‌ها و نبایدها و ... در نهایت بایستی به تایید رده‌های بالا برسد تا قابلیت اجرایی پیدا کنند.
3. شستشوی مغزی، که در واقع عامل اساسی اقناع افراد و نگاه داشتن آن‌ها در درون فرقه است.
در نقطه مقابل شاخص‌های ضد فرقه‌ای نیز وجود دارند. جامعه‌ای که در آن تفکر و اندیشه روال آزاد خود را داشته باشد از خطر رفتارهای فرقه‌ای مصون می‌ماند. چرخش آزاد اطلاعات و آزادی بیان، باعث می‌شود که عملا رهبران فرقه‌ها نتوانند در راس هرم خود ساخته باقی بمانند چرا که بنیاد کار سرکردگان فرق بر نا‌آگاه نگاه داشتن بردگان فکری خود قرار دارد.
در واقع مهمترین ویژگی یک رفتار فرقه‌ای، گرفتن قوای تفکر افراد و اصطلاحا تعطیل شدن عقل در مقابل «عقل سرکردگان فرقه» است. این همان چیزی است که در نهایت به بروز اختلالات روانشناسانه و بالتبع مشکلات اجتماعی می‌گردد.
این همان نکته کلیدی در بررسی وضعیت دانشگاه‌ها در ایران است. در نگاه کل نگر، دانشگاه در واقع مغز متفکر یک جامعه است و رفتارهای فرقه گرایانه متمرکز بر مختل کردن قوای تفکری جامعه است و بنابراین خروج جامعه از مسیر تعالی و پویایی است.
تطبیق شرایط کنونی جامعه ایرانی با تعریف فرقه‌ها چندان مشکل نیست. تقویت بخش انتصابی حکومت در مقابل دموکراسی نیم بندی که در قانون اساسی تعریف شده است، تعطیل شدن عملی مغز متفکر سیاسی جامعه (مجلس) در برابر این بخش، ساختار هرمی مدیریتی که در آن همه چیز به سمت راس ساختار موکول می‌شود و از همه مهمتر فرآیند شستشوی مغزی جاری در جمهوری اسلامی همه و همه نشان از میزان شدید انطباق این شیوه حکومت با حکومت‌های فرقه‌ای دارد، شیوه‌ای که نمونه‌های آن در نمونه‌هایی چون شوروی استالینی، آلمان هیتلری و کره شمالی و .... دیده می‌شود.
نکته قابل توجه آن‌ که آن چیزی که بر دانشگاه‌های ایران اعمال می‌گردد، ریشه در همین بخش حاکمیت، یعنی جنبه حکومتی و انتصابی آن دارد و این به معنای رویکرد فرقه‌ای در راهبرد دانشگاه‌های جمهوری اسلامی ایران است.
تحلیل وضعیت دانشگاه‌های ایران از منظر فرقه شناسانه
دانشگاه سرچشمه جوشان یک جامعه برای آن چیزی است که آینده آن جامعه را می‌سازد.
مدیران آینده یک کشور، پیشروان تفکری جامعه و نخبگان سیاسی و رهبران ایدئولوژیک، همه و همه از دل دانشگاه بیرون می‌آیند. مسیر حرکت تکنولوژیک یک جامعه بر اساس رویکرد دانشگاه‌های آن تعیین می‌شود و بر همین اساس تحصیل کردگان دانشگاه نقشی بی بدیل در آینده جامعه دارند.
در رویکرد فرقه‌ای، پایه سوم مبتنی بر شستشوی مغزی است. آن چه در حوزه دانشگاه با شدتی بسیار فزون‌تر از قبل در حال رخ دادن است گونه‌ای از شستشوی مغزی است که به تناسب جامعه دانشگاهی اجرایی گردیده است.
این مغز متفکر جامعه بایستی با موارد «تایید شده» تغذیه گردند، این همان چیزی است که در قالب پالایش علوم انسانی در حال رخ دادن است.
تفکرات و گرایشات «غیر خودی» بایستی حذف گردند، حرکتی که در قالب گزینش، ستاره دار کردن، اخراج و یا بازنشستگی اجباری اساتید، توقیف رسانه‌های دانشجویی و موارد مشابه دیگر متجلی می‌گردد.
فرصت‌های شغلی ارزشمند‌تر بایستی در اختیار افراد «تایید صلاحیت شده» قرار گیرد تا به این ترتیب فرصت رشد در اختیار کسانی قرار گیرد که بیشتر و بیشتر به تعهدات فرقه‌ای پایبند باشند.
همه موارد فوق نشان دهنده یک واقعیت است و آن شستشوی مغزی مغز جامعه، یعنی نخبگان و تحصیل کردگان آن است.
این رفتار در قالب هدفی بزرگ‌تر، یعنی در کنترل گرفتن کل جامعه به عنوان یک هدف استراتژیک معنا پیدا می‌کند. این هدف در واقع هدف همه فرقه‌ها است، برقراری پیوند‌های نامحسوس غیر عقلانی در بین اعضای فرقه و بین اعضای فرقه و رده‌های بالای آن، به عنوان رمز بقای یک فرقه.
در نقطه مقابل، یک جامعه سالم بر مبنای پیوند‌های معقول و منطقی پایدار باقی می‌ماند، چیزی که امروزه در قالب قوانین و مکانیزم‌های شفاف و روشنی چون قانون اساسی معنا پیدا می‌کند.
محسن نمکیان
می 2010
سولفتیو، سوئد 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر