۱۳۹۴ شهریور ۶, جمعه

لایحه دفاعیه محمدعلی طاهری

توضیح: متنی که در زیر می‌آید جدای از مقصود اصلی آن که دفاعیات آقای طاهری است، حاوی اطلاعات قابل توجهی است درباره عرفان حلقه، چرایی برخورد حکومت با آن و چگونگی این برخورد،‌ طرفندهای مختلف اطلاعاتی‌ها برای اعتراف‌گیری، تخریب شخصیت و صحنه سازی برای موجه نشان دادن حکم قضایی و ...
سعی می‌کنم به برخی از این نکات در نوشته‌ یا نوشته‌های بعدیم بپردازم.  

منبع: سایت محاکمه 

بسمه تعالی
ریاست محترم شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی
جناب آقای احمدزاده
با سلام و نثار دعای خیر

احتراماً، ضمن مردود دانستن و تکذیب کلیه اتهامات وارده (افساد فی الارض، توهین به مقدسات و …) و موارد مطروحه در کیفرخواست ، به استحضار می رساند اینجانب شیعه اثنی عشری هستم ، با اعتقاد کامل و راسخ به دین مبین اسلام (اصول و فروع دین) ، کلام وحیانی قرآن ، نبوت پیامبر اکرم(ص) به عنوان خاتم الانبیاء ، ولایت ائمه معصومین علیهم السلام و منجی عالم بشریت و … بدینوسیله شهادتین خود را بر زبان جاری و در دل گواهی می دهم . از اینرو با توجه به آیه شریفه : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا… ای کسانی که ایمان آورده اید ، هنگامی که در راه خدا گام بر می دارید پس به درستی تحقیق کنید و به کسی که اظهار اسلام می کند ، نگویید مومن نیستی که بخواهید بهره ناپایدار زندگی دنیا را بدست آورید و قبلاً اینطور بودید و خداوند بر شما منت گذارد (که متحول شوید) پس بدرستی تحقیق کنید» ، همچنین با عنایت به فتوای مرجع محترم تقلید آیت الله العظمی سیستانی در بهمن ماه ۹۳ ، در خصوص قطعیت ارزش شهادتین در اثبات مسلمانی (علیرغم وجود هر گونه انحراف احتمالی ) ، انتظار دارم که در مسلمانی و شیعه بودن و ایمان من شک نشود و بدین وسیله خود را از همه افتراها و برچسب های دروغین انتساب به یهودیت ، مسیحیت ، بهائیت ، وهابیت ، بودیسم ، هندوئیسم ، شیطان پرستی و … توهین به قرآن ، ائمه علیهم السلام و… قبول نداشتن ائمه علیهم السلام ، زیارت اماکن متبرکه ، معاد جسمانی ، عبادات ظاهری و حجاب و… ، اتصال به روح القدس و لوح محفوظ و … ، عضویت در سازمان چریک های فدائی خلق ایران ، دموکرات ، کومله و … همچنین صدها تهمت ناروای دیگر خود را مبرا میدانم (با استناد به کتب ، مقالات ، مجلات ، فیلم های کلاس های موسسه ، دانشگاه ها ، سمینارها و … همچنین وجود ده ها هزار نفر از شاگردانم بعنوان شاهد مبنی بر پوچ و کذب بودن این تهمت ها و … ) و بطور قطع با گذشت زمان حقیقت آشکار خواهد شد. اما اگر هم قصوری پیش آمده باشد، بطور حتم ندانسته و ناخواسته بوده است نه از روی غرض. با این وجود اگر هر گونه شبهه ای برای قاضی محترم وجود داشته باشد ، در وهله اول آماده پاسخگویی و شفاف سازی و رفع ابهام از آنرا به هر نحو ممکن هستم و در وهله بعد اگر در حقیقت اعتقاد این جانب نسبت به اسلام و شیعه کماکان شکی وجود داشته باشد، در پیشگاه خداوند متعال نسبت به هرگونه خطا و قصوری، توبه نموده و از درگاه او طلب استغفار می نمایم چراکه : «…لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا…» و از آنجاکه اینجانب دیگر هرگز تمایلی به ادامه فعالیت در زمینه عرفان حلقه را نداشته و حاضر به فدا کردن مصالح خانوادگی خود در قبال اندیشه ام نیستم و از طرف دیگر خواهان بروز مشکلات برای شاگردان و هواداران عرفان حلقه و خانواده های آنها (که منجر به دستگیری و حبس تعدادی از افراد به علت انجام تجمعات مسالمت آمیز در دفاع از حقوق تضییع شده اینجانب و رودررویی کارشناسان سازمان اطلاعات سپاه و مامورین امنیتی و انتظامی با آنها) نیز نمی باشم ؛ آمادگی خود را در جهت کمک به تعطیلی و توقف فعالیت در زمینه عرفان حلقه را به هر نحو ممکن اعلام می کنم .
از این رو با توجه به اینکه هرگز فرقه ای تشکیل نشده ، افسادی رخ نداده ، اختلالی پیش نیامده ، خسارت مالی و جانی به بار نیامده و … فقط عرفان حلقه بعنوان زیر مجموعه ای از عرفان اسلامی ، فعالیتی کوتاه مدت انجام داده و طب های مکمل ایرانی فرادرمانی و سایمنتولوژی زیرمجموعه های عرفان حلقه زیر نظر پزشکان ، روانپزشکان ، روانشناسان، تحقیقات خود را به نتیجه رسانیده و هیچگونه اختلال و مداخله ای در امر دارو و درمان به وجود نیامده و هیچگونه شکایتی نیز وجود ندارد و اینجانب نیز حاضر به پس گرفتن همه گفته ها ، نظریه ها و تعالیم خود هستم و… بنابراین ، خواهشمند است با صدور حکم برائت ، ضمن کمک به بازگشت اینجانب به کانون خانواده و جلوگیری از متلاشی شدن بیشتر آن ، زمینه حل و فصل مشکلات پیش آمده را که صرفاً ناشی از سوء تفاهم و سوء برداشت است فراهم و ضمن انجام کاری خداپسندانه ، از وارد شدن صدمات و لطمات مادی و معنوی به افراد و خانواده های زیادی ، جلوگیری به عمل آورید.
در ادامه به اطلاع حضرت عالی می رساند کلیه فعالیت های اینجانب در زمینه عرفان کیهانی حلقه با توجه به قانون اساسی و قوانین جاری مملکت و در چارچوب قانونی موسسه فرهنگی هنری عرفان کیهانی حلقه (دارای مجوز های رسمی از وزارت ارشاد ، شورای عالی مساجد با موضوع فعالیت ” کلاس عرفان” و سازمان جوانان ریاست جمهوری ) ، ثبت در تشکل مردم نهاد NGO در وزارت کشور ، اخذ ایزوهای آموزشی بین المللی از کشورهای آلمان، سوییس، انگلستان و… اقدام به برگزاری کلاس های علنی در محل سالن موسسه نموده (همه کلاس ها فیلمبرداری شده است)و همچنین با انعقاد تفاهم نامه بین موسسه آموزشهای آزاد دانشگاه تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران، و دانشگاه طب سنتی ارمنستان، کلاس هایی را در زمینه طب های مکمل ایرانی فرادرمانی و سایمنتولوژی برگزار و گواهی نامه های قانونی دانشگاههای فوق نیز برای شرکت کنندگان صادر شده است. حدود ۸۰ درصد از افراد شرکت کننده در کلاس های موسسه دارای تحصیلات دانشگاهی بوده و تعداد زیادی از آنها در زمره پزشکان، روانشناسان، روانپزشکان، پیراپزشکان، پرستاران و کادر درمانی، اساتید دانشگاه ها در رشته های مختلف محققین و علاقمندان با رشته های تحصیلی مختلف می باشند و بقیه افراد نیز به طور عمده کسانی بوده اند که به نحوی با دین پژوهی، عرفان و معرفت آشنایی داشته اند. همه متقاضیان به صورت کاملاً قانونی با پر کردن فرم، دادن عکس، فتوکپی شناسنامه و کارت ملی و پرداخت شهریه در کلاس های موسسه شرکت کرده اند و طبق گزارش های پایان دوره که می بایستی به موسسه ارائه می دادند، تقریباً صد در صد گزارش آنها حاکی از رضایت و ارتقاء وضعیت اعتقادی و علاقمندی بیشتر آنها نسبت به دین، بهبود وضع روحی و جسمی و رفتار با دیگران بوده است (لازم به ذکر است که در تاریخ ۸۹/۱/۲۹ همزمان با دستگیری من، حدود پنجاه هزار پایان نامه در دفتر موسسه موجود و تعداد زیادی نیز در شهرستانها آنها موجود بوده همین تعداد گزارش های پایان دوره بوده که همگی در بازرسی از موسسه و انبارهای آن ضبط شده است). این تحولات مثبت نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای دنیا توسط مربی های عرفان حلقه بوقوع پیوسته و آنچه که مسلم می باشد تاثیرات مثبت همه جانبه ای است که افراد به سهولت به آن دست یافته اند. این تعالیم عملی در چارچوب دین مبین اسلام اتفاق افتاده و عرفان حلقه به عنوان شاخه ای از عرفان اسلامی توانسته در مدت کوتاهی ار استقبال عمومی چه در ایران و چه سایر نقاط دنیا برخوردار شود و علت چنین موفقیتی فقط در ارائه خدمات آموزشی موثر و مفید در زمینه عرفان نظری و عملی اسلامی بوده است.
• لازم به ذکر است که عرفان حلقه، شعور و هوشمندی حاکم بر جهان هستی را به طور نظری و عملی ثابت نموده، از این طریق، وجود صاحب این هوشمندی یعنی خداوند را به اثبات می رساند و در واقع این عرفان منجر به «خداشناسی عملی» می گردد (اصل ۱۲ عرفان حلقه). در این عرفان، اعتقادات افراد به دو بخش زیربنا (اصول دین) و روبنا (فروع دین) تقسیم و روبنا را که شامل دستورالعمل های ادیان و مذاهب و تعاریف و راههای مختلف رسیدن انسان به تعالی می باشد فقط در مورد مذهب شیعه اثنی عشری مورد توجه قرار داده و با روبنای سایر ادیان الهی مداخله ای ندارد و پیروان سایر آیین ها را نیز دعوت به خداشناسی نظری و عملی می نماید (حدود هفتاد مقاله چاپ شده اینجانب در روزنامه ها در مورد نماز، روز، حج، عاشورا، امام عصر(عج)، قدر و قدیر و … در رابطه با مذهب تشیع می باشد) و این فرصتی در حاشیه و به طور غیرمستقیم برای آنها فراهم میکند تا با دین مبین اسلام و مذهب تشیع آشنا شوند. به همین منظور در اصل ۴ عرفان حلقه برای دعوت همگان به خداشناسی عملی آورده شده که: «همه انسانها میتوانند در هوشمندی و شعور حاکم بر جهان هستی به توافق و اشتراک نظر رسیده، پس از آزمایش و اثبات آن، به صاحب این هوشمندی که خداوند می باشد، برسند تا این موضوع ، نقطه مشترک فکری بین انسانها شده و قدرت و تحکیم پیدا نماید. بنابراین، عامل مشترک فکری بین همه انسانها و یا به عبارت دیگر، زیربنای فکری همه انسانها، شعور حاکم بر جهان هستی و یا شعور الهی است. در این تفکر و بینش، این عامل مشترک، “شبکه شعور حاکم بر جهان هستی” نامیده می شود.»
• عرفان حلقه، ارتقای کیفی اجرای فرامین وحیانی را که در ارتباط با خدا حاصل میشود، سرلوحه قرار میدهد تا بتواند کلام نورانی قران را که می فرماید : «لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ و… وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى و… – نیکی فقط آن نیست که روی به جانب مشرق و مغرب (قبله) کنید بلکه ایمان به خدا (قلبی و باطنی) و …. بوده و دادن مالی از روی دوستی با او به… می باشد» و یا سخنان حکمت آمیز ائمه علیهم السلام را تحقق بخشد برای مثال کلام امام هادی(ع) را که فرموده اند: «لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ» که به این موضوع بسیار مهم اشاره دارد که عبادت، زیادی برپایی نماز و روزه نیست و در اصل، عبادت زیادی تفکر در امر خداست و همچنین ساعتی تفکر بالاتر از هفتاد سال عبادت است و… در این رابطه عرفان حلقه ، نگاه تاکیدی ویژه ای به این امر مهم دارد تا در طی مراحل مختلف این ارتقای کیفی حاصل شود (به همین منظور یک ترم را به ارتقای انگیزه عبادات و یک ترم کامل هم در خصوص فلسفه و معرفت نماز اختصاص داشته است که البته در سم پاشی های به عمل آمده این موضوع کاملاً وارونه معرفی شده است) و انگیزه عبادات از بردگی و مزدوری به عبادتی عاشقانه و آزاد منشانه تبدیل شود (حضرت علی ع – نهج البلاغه) و خداوند را نه از روی ترس و بیم و عذاب و… و نه به طمع مزد و پاداش در دنیا و آخرت و… بلکه بدون هیچگونه توقع و چشم داشتی و فقط به خاطر نزدیکی به او عبادت کنند (اصل ۶۶ عرفان حلقه) یا به قول حافظ: فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب – که حیف باشد از او، غیر از او تمنایی.
نکته مهم دیگری در این رابطه ، اشاره اکید و توجه دادن عرفان حلقه به بی نیازی خداوند نسبت به عبادت، هدایت، تزکیه و… انسان است که در قرآن به کرات به آن اشاره شده که: «…وَمَن تَزَكَّى فَإِنَّمَا يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ… فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ – إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ – وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ – وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ – مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ – و…»همگی به نحوی نشان می دهند که خداوند غنی و حمید بوده و نیازمند عبادات و اعمال صالح انسان نمی باشد و عبادات صرفاً برای خودسازی و خودشناسی انسان، از طرف خداوند متعال تکلیف شده است : «وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ» پس عبادت صرفاً برای تعالی و رشد معنوی خود انسان است و هر فردی از طریق عبادات (نماز، روزه، حج، دعا و مناجات و…) در خدمت به خود به عنوان یک تجلی الهی و در وهله بعد در خدمت به دیگران (از طریق جهاد، خمس و زکات، انفاق، صدقه، طلب خیر و…) و محیط زیست و… به عنوان سایر تجلیات الهی که همگی مظهر جلال، جمال، کمال، اسماء و صفات الهی هستند می باشیم. به این ترتیب رو به سمت خداوند (فاستقیموا الیه) با انجام عبادات به نیت قرب الی الله و عمل نیک معطوف به تجلیات الهی شامل خود من، دیگران و جهان (محیط زیست و…) شده تا بتوانیم از این رهگذر، عالم را محضر خدا ببینیم و اسماء و صفات الهی در ما متجلی شود، به عبارتی دیگر، نظر به اینکه عالم، تجلی اسماء و صفات الهی بوده و محضر خدا می باشد، برای آشکار شدن این تجلی در انسان باید به عالم هستی توجه و در خدمت آن بود.
• عرفان حلقه ، به دین نگاهی عمیق و ریشه ای دارد و از پایه به آن توجه می کند و برای هر مرحله در جهت رشد و شکوفایی آن، برنامه نظری و عملی ارائه می گردد. این نگاه از دین فطری انسان آغاز می شود که خداوند در فطرت همه انسان ها به ودیعه نهاده است و با یک برنامه نرم افزاری که به او امکان انتخاب بین خیر و شر را می دهد و همه انسان ها این برنامه ها را در نهاد خود دارند (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا). عرفان حلقه در این مرتبه، افراد را در عمل معطوف به فطرت و توجه به فلسفه خلقت و گنج درون انسان می نماید (نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي – وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا – و اینکه ذات انسان قائم به ذات خداوند است به طوری که می توان او را به بیت الله تشبیه نمود و…) و افراد در سیر و سلوک خود به این حقیقت بزرگ نائل می شوند .
• بعد از مرور برنامه نرم افزاری انتخاب خیر و شر، نوبت به دین فطری می رسد (فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ) که بالقوه بوده و شامل تمایل به خالق ، کمال ، اخلاق و … است که به همه انسانها از جمله عدالت طلبی و ظلم ستیزی و … را القاء می کند و لازم است که از باالقوه به بالفعل تبدیل شود و بستگی به نوع زندگی انسان ها و {…} تفکر آنها ، ممکن است یکی یا چند تا یا همه این برنامه ها، فعال شوند و انسان به اختیار خود آنها را بکار بگیرد . در صورت بالفعل شدن دین فطری در انسان ، دین حنیف شکل می گیرد که تمایل به راستی ، درستی ، اخلاق نیکو ، عدالت و … به طور فطری می باشد و دین همه انبیاء و اولیاء از جمله پیامبر اکرم(ص) قبل از بعثت حضرت ابراهیم(ع) بوده است (مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا…) و در قرآن به روی آوردن به سوی دین حنیف توصیه شده است «وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا…» زیرا دربرگیرنده نیازهای عمده بشر می باشد (اصل تسلیم در برابر خدا ، اخلاق و …) . برای درک این مرحله نیز عرفان حلقه با پیش آوردن امکان عملی درک تن واحده ( مَّا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ – هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ – وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً… و یا: بنی آدم اعضای یک پیکرند– که در آفرینش ز یک گوهرند) و رسیدن به ادراک وحدت کیهانی و … در مسیر سیر و سلوک عملی خود برای افراد و رسیدن به اینکه انسان برای کشف گنج درون خود در راستای طی مسیر کمال الهی روی زمین زندگی می کند و در واقع همه انسان ها تشکیل یک پیکر و یک امت را می دهند و دیگران مانند پاره تن برای تن واحده هستند ، در آن صورت هیچ کس حاضر نخواهد بود که دانسته و به عمد به پاره تن خود آسیب رسانیده و یا ظلم کند و اگر در حال حاضر این چنین است به دلیل عدم درک و نا آگاهی انسان از این موضوع و فلسفه خلقت و بی اطلاعی از گنج درونی خود می باشد . عرفان حلقه ، از این طریق، توجه انسان ها را به سوی دین حنیف جلب کرده و اخلاق عملی را تحقق می بخشد تا افراد ضمن عبادت پروردگار ، خود را در خدمت تجلیات الهی که مظهر اسماء و صفات اوست قرار داده (که خودشان هم جزء این تجلیات الهی هستند) و به درک اینکه عالم محضر خداوند است برسند .
در دین حنیف، تسلیم در برابر خداوند به بهترین وجهی نمود پیدا می کند و فلسفه دین الهی را مبنی بر تسلیم در برابر خدا عرضه می کند ( وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ واتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا… – وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى – و…) و محور اصلی همه ادیان الهی است . در عرفان حلقه، تسلیم در برابر خداوند متعال نقشی اساسی و کلیدی دارد تا آنجا که در اصل – ۳۳ عرفان حلقه آمده است : « تسلیم در حلقه ، تنها شرط تحقق موضوع حلقه مورد نظر است ، در غیر این صورت باید از توان های فردی استفاده شود که آن نیز محدودیت خواهد داشت (یعنی در واقع به جایی نرسد کس به توانایی خویش – الا تو چراغ رحمتش داری پیش » با توجه به اشکال زیر در کتاب انسان از منظری دیگر :

با دقت به جهت فلش ها در اشکال الف و ب و توضیحات کتاب و اصول مربوطه نتایج زیر حاصل می شود :
انسان سالک همواره رو به سوی خداوند یکتا بوده (فستقیموا الیه) و عمل کننده به پیمان (ایاک نعبد و ایاک نستعین) می باشد .
در رویکرد رو به خدا بودن ، لازم است همراه با تسلیم در برابر او باشد که در عرفان حلقه نقش اساسی دارد (اصل ۳۳)
هنگامی که انسان از خداوند درخواستی داشته باشد مستقیماً از او درخواست می کند ( اصل فاستقیموا الیه ) ولی جواب درخواست او را خداوند از طریق شبکه شعور کیهانی یا کارگزاران الهی (یدالله ، روح القدس ، جبرئیل و …) پاسخ می دهد (اصل ۲۳عرفان حلقه) کما اینکه طبق آیه شریفه «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء» و یا «يُنَزِّلُ الْمَلآئِكَةَ بِالْرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ …».
جهت فلش ها در اشکال الف و ب نشان می دهد که کارگزاران الهی ( ید الله ، روح القدس ، جبرئیل و … طبق اصل ۲۳) بفرمان خداوند متعال هستند و بفرمان او بر هر کس بخواهد نازل می شوند و امری را اجرا می کنند و هرگز به فرمان انسان نیست تا کسی بتواند ادعا کند که با روح القدس ارتباط و یا اتصال دارد و اشکال و اصول مربوطه فوق الذکر ثابت می کند که در عرفان حلقه هرگز اتصال به روح القدس یا لوح محفوظ و یا هیچ کارگزار الهی ادعا نشده و اینجانب نیز هرگز چنین ادعایی نکرده ام و این افترایی بسیار آشکاری است و اسناد و مدارک بسیار زیادی خلاف این تهمت کذب را ثابت می کند .
• عرفان حلقه با احیای دین حنیف در وجود فرد و بالا بردن درجه تسلیم در برابر خداوند، در واقع زمینه را برای قبول اسلام ( با خلوص بیشتر از قبل – يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ) فراهم می کند و سرانجام عرفان حلقه در جهت معرفت جویی و باطن پژوهی در دین مبین اسلام و خداشناسی عملی (اصل – ۱۲عرفان حلقه) و اعتلای عرفان ایران و ارج نهادن به عرفای این مرز و بوم (ظهور اسلام در ایران و متعاقب آن عرفان اسلامی در این سرزمین ، سرچشمه ای نورانی برای عرفای این مرز و بوم گردید و آنها با پیمودن راه خدا و معرفت جویی اسلامی ، گنجینه ارزشمندی از ادبیات عرفان اسلامی را به بشریت تقدیم کردند ) و معرفی آنها به جهانیان .
لازم به ذکر است که هر دینی از دو بخش تشکیل شده ؛ اول : بخش “مذهب” که ظاهر دین را عرضه می کند و نحوه ی رهروی را که شامل اصول و فروع دین می باشد. بنابراین: “مذهب” همواره ثابت و بدون تغییر است . دوم : بخش “عرفان” که باطن دین را مورد تحقیق قرار داده و در آن اقدام به کشف و شهود می کند تا بتواند هم حقیقت آنچه که در مذهب مطرح می شود را کشف نموده و هم باعث ارتقای کیفی درک افراد از معرفت اصول و فروع دین شود و بعلت اینکه حقیقت باطن دین ، بی نهایت و تمام شدنی نیست ؛ از اینرو “عرفان” متغیر بوده و هرگز خاتمه پیدا نمیکند (برای مثال ، برای باطن نماز میلیارد ها نوع یعنی در واقع به تعداد نفوس انسان ها ، معرفت باطنی کشف شود ) زیرا درک باطن “مسیر الی الله ” به تعداد نفوس انسانهاست (طرق الی الله به تعداد نفوس) و هر کسی از راه مخصوص به خودش آن را درک میکند. ضمن اینکه ظاهر این معرفت جویی (مذهب) یکی است (برای مثال : همه نماز میخوانند ولی سیرهر کس در نماز با دیگری متفاوت است ) . بنابراین، هر روز لازم است منتظر کشف و شهود جدیدی در دنیای عرفان باشیم تا شاهد کشف گوشه ای دیگر از باطن دین که حقیقت آن هیچگاه تمام نمی شود ، گردیم . با پیش آمدن هر کشف و شهودی در این حوزه ، کشف و شهودهای قبلی تکمیل و یک گام به حقیقت و باطن دین نزدیکتر می شویم و یافته های قبلی هرگز منسوخ و یا نقض نمیشوند . بنابراین ، مذهب و عرفان لازم و ملزوم یکدیگرند و باید ظاهر دین وجود داشته باشد که پیدا کردن باطن معنا داشته باشد . از این نظر “دین” مانند پرنده ای با دو بال است که یکی بال “مذهب” و دیگری بال “عرفان” می باشد و همانطوری که یک پرنده با یک بال نمی تواند پرواز کند و فقط به دور خود خواهد چرخید ، بنابر این برای پویایی یک دین ، هم “مذهب” و هم “عرفان” در آن باید فعال باشند . از این رو کشف جدید در حوزه عرفان ، اصلا به معنی تاسیس دینی جدید نیست . زیرا، طبق تعریف بالا ، دین جدید نیازمند مذهب جدید است و یک عرفان نمی تواند مذهب جدید عرضه کند زیرا، دچار تناقض می گردد ، به دلیل اینکه باطن آنچه را که کشف نموده ، خود آن را نقض می کند . عرفان به دین رونق می بخشد و به آن روح تازگی می دمد . گفته می شود زمانی که امام عصر(عج) ظهور می فرمایند ، عده ای تصور می کنند، دین جدیدی ایجاد شده ، در حالی که آن حضرت فقط اسلام با منتها درجه کیفیت و کشف رمز از باطن دین را به مردم عرضه خواهند کرد . بنابراین هر کسی باطن دین را بستگی به نوع شهود خود که از جانب خداوند تعیین می گردد ، ادراک خواهد کرد و کشف و شهود به اراده و اختیار فرد نیست بلکه باید مشمول توفیق الهی شود ( لِفَضْلِهِ يُصَيبُ بِهِ مَن يَشَاء – اللّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ – يُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ – ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء – يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ – وَاللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاء – و … ) و خداوند است که تعیین می کند که به چه کسی ، در چه سطحی و به چه نحوی کشف و شهودی داده شود و کسی نمی تواند تعیین کند که از فیض و فضل خداوند چه نصیبی داشته باشد . از اینرو، در حوزه “عرفان” بخصوص “عرفان عملی” کسی نمی تواند موضوعات را به هم ببافد و با التقاط چیزی را سر هم کند ، زیرا باید در عمل آن را ثابت کند . برای مثال وقتی در عرفان حلقه ادعا می شود نماز مجموعه ای از ارتباطات و اتصالات معنوی است که نمازگزار می تواند آن را احساس کند ، باید آن را برای مخاطبین خود به اثبات برساند و یا وقتی از درمان های عرفانی جسمی ، روانی و ذهنی صحبت میکند باید بتواند آن را با ارائه مدارک مستند پزشکی به اثبات برساند و به صرف ادعا و التقاط مطالب ، اتفاقی نمی افتد و فقط تمسخر مردم را به همراه خواهد داشت . اما متاسفانه همین که لطف و فضل خداوند مشمول کسی شد و خداوند او را در انظار مردم عزیز کرد (وَتُعِزُّ مَن تَشَاء) و بین مردم محبوب القلوب شد ، عده ای که به نحوی منافع اجتماعی ، امنیتی ، سیاسی ، اقتصادی و … خود را به هر علتی ، درست یا غلط ، در خطر می بینند ، دچار حسادت ، تنگ نظری ، بخل ، انحصارطلبی و دغدغه خاطر شده و در وهله اول اقدام به ترور شخصیتی و بدنام کردن فرد از طریق انتشار مطالب کذب و دروغین و هتک آبرو و حیثیت و … نموده در حالی که قرآن می فرماید : (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ – آیا مردم به آنچه که خدا از فضلش به ایشان داده حسادت میکنند؟) و در وهله بعد در صدد حذف فیزیکی (قانونی و یا غیرقانونی) آن فرد بر می آیند . این موضوع باعث شده تا عرفان ادیان پیشرفت چندانی نداشته باشند .
• عرفان حلقه اعتقاد دارد که پس از تظاهر دین فطری در انسان که با حضرت آدم(ع)آغاز شد و با بالفعل شدن آن و به بهترین وجه خود در قالب دین حنیف در انبیاء و اولیاء آشکار گردید و خداوند متعال انبیای الهی را برای هدایت بشر فرستادند که بعد از حضرت نوح(ع) آغاز شد (زیرا قبل از او بر اساس آیه شریفه : «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ…» شریعتی وجود نداشته است) و بر پایه دین فطری و وحی خداوند یکتا ، مرام مسلمانی رسماً با دین حضرت موسی(ع) آغاز شد ( قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ) و با دین مبین اسلام به نبوت نبی اکرم محمد مصطفی(ص) خاتمه یافت و دیگر به غیر از آن نیز دینی پذیرفته نخواهد بود (إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ… – وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ …).
• در مورد اتهام بی پایه و اساس و کذب منع مردم از انجام عبادت ظاهری که پاپوش بودن برای هر کسی کاملا محرز می باشد ، بعرض میرسانم ؛ اولا: از هفتاد مقاله چاپ شده من در روزنامه های مختلف ، تعدادی از آنها راجع به نماز ، روزه ، حج و … بوده و صدای اذانم را عده کثیری شنیده اند، در ماه های مبارک رمضان مراسم افطاری داشته ام (فیلم های آن موجود است) . ثانیاً: همانطوریکه قبلا توضیح داده شد بدون ظاهر ، باطن هم خدشه دار می شود و این سوال پیش می آید که باطن چه چیزی را عرفان می خواهد کشف کند . ثالثاً: برای اولین بار در تاریخ ادیان الهی ، به صورت عملی اثبات کرده ام که نماز فقط ارتباط کلامی با خداوند نیست و در آن جریان ها و اتصالات معنوی زیادی وجود دارد که نمازگزار می تواند آنها را دریافت و احساس کند و در واقع نماز ، باطنی دارد که باید مقیم در آن شد همانگونه که حضرت ابراهیم(ع)از خداوند آن را درخواست نموده : «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ – پروردگارا مرا مقیم در نماز قرار بده» و نماز میتواند جز اموری باشد که خداوند امر به اتصال آن کرده «وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ …» بنابراین ، درست برخلاف اتهام کذب وارده، به شهادت ده ها هزار نفر و فیلم های کلاس هایم که در اختیار همگان می باشد ، چنین افترایی شرم آور است زیرا برای یک عرفان نوظهور که مدعی آوردن کشف و شهود و ارائه کیفیات باطنی جدید در حوزه عرفان اسلامی است ، این یافته ها نمی تواند سلبی باشد . برای مثال بگوید نماز نخوانید ، در این صورت مورد تمسخر همگان قرار خواهد گرفت ، زیرا به این شکل ، حرف نویی را مطرح نکرده و برای کسی ثمری به بار نیاورده و کشف و شهودی محسوب نمی شود . اما اگر توانست به نوعی در مردم ، نسبت به عبادات کشش و جاذبه ای ایجاد نماید ، این درخور توجه است و مورد استقبال قرار خواهد گرفت و این همان کاری است که من بوسیله عرفان حلقه انجام داده ام و شاگردان موسسه ضمن انجام عبادات ظاهری از نظر ارتقای انگیزه عبادات و هم از نظر ادراک مقیم شدن در نماز به تجربه ای کاملا نو و منحصر به فرد دست یافته اند . همچنین در این مورد پیروان سایر ادیان و مذاهب در ایران و سایر کشورها را با این تجربه آشنا و در آنها ایجاد تحول نموده و نظر آنها را به اسلام و عرفان اسلامی جلب نموده و آنها را به کسب اطلاعات بیشتر در مورد این دین الهی مشتاق نموده است .
• در عرفان حلقه عامل مهمی در راه رسیدن به کمال معرفی شده و آن اشتیاق است که طبق اصل ۳۲ عرفان حلقه:
« اشتیاق تنها عامل محرک در راه رسیدن به کمال است و کلیه دریافت های انسان مزد اشتیاق اوست » . از شکل الف صفحه مشخص می شود که این اشتیاق معطوف به خداست . مغرضین عنوان کرده اند که این اشتیاق معطوف به شبکه شعوری کیهانی است . در حالی که همان طور که در مورد شکل الف و ب توضیح داده شد ، شبکه شعور کیهانی که مجموعه ای از بی نهایت کارگزاران الهی ( ملائک ، یدالله ، روح القدس و … ) می باشند ، نه به امر انسان هستند و نه مخاطب او . بنابراین اشتیاق انسان نسبت به شبکه شعور کیهانی کاملا بیهوده و عبث خواهد بود . انسان نمی تواند عاشق خدا بشود ، چون عاشق شدن در اختیار انسان نیست ولی می تواند مشتاق او باشد تا خداوند او را به مزد اشتیاقش رسانیده و او را مشمول عشق خود کند . یکی از فاکتور های مهم که خداوند بر اساس آن انسان ها را برای هدایت ، تزکیه ، فضل ، رحمت و … انتخاب می کند ، نگاه او به اشتیاق انسان ها برای کسب این مواهب الهی است . دعا و مناجات ، عبادات و … می تواند از اشتیاق انسان سرچشمه بگیرند و نشان دهنده شوق فرد برای برخورداری از توفیق الهی باشد . بسیاری از انگیزه های متعالی از اشتیاق انسان به کمال الهی نشئت می گیرند . همچنین سعی و کوشش نیز جلوه ای از اشتیاق انسان است که می تواند در مسیری متعالی بکار گرفته شود .
عرفان حلقه یک تهاجم فرهنگی نبوده است زیرا تهاجم فرهنگی عبارت است از اقدام به تغییر فرهنگ با توسل به زور که ممکن است از دیدگاه های مختلف خوب و یا بد باشد . برای مثال : رضا شاه با توسل به زور اقدام به کشف حجاب نمود که نمونه ای از تهاجم فرهنگی محسوب می شود . گفته می شود عرضه مدها ، لباس ها و … تهاجم فرهنگی هستند در حالی که این قبیل عرضه ها ، “عرضه فرهنگی” هستند و همه چیز در آن مانند ویترینی قرار دارند و آنها نمی توانند با توسل به زور به داخل منازل مردم بیایند و تا با استقبال فرهنگی مواجه نشوند ، مخاطبی نخواهند داشت . عرفان حلقه اعتقاد به فرهنگ سازی و ارتقای معرفت جامعه دارد تا انسان ها بتوانند به ارزش و اهمیت خود به عنوان “بیت الله” پی برده و گنج درون خود را مورد شناسائی قرار بدهند تا انتخاب آنها متناسب با شان وجودی انسان باشد . آموزه های عملی عرفان حلقه در این زمینه گام های موثری برداشته است تا بتواند از ارزش های حقیقی انسان رونمایی کند . خداوند متعال ، اعمال زور به منظور قبولاندن و پیاده کردن اعتقاد و فکر (حتی اسلام) را منع نموده و خطاب به نبی اکرم(ص) می فرماید: «وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ – واگر پروردگار تومیخواست قطعا همۀ کسانیکه در زمین اند، ایمان می آوردند، حال آیا تو مردم را مجبور میکنی که مومن شوند؟» و یا « لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ… لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ – و…» و همچنین باز هم خطاب به ایشان که معصوم و انسان کامل است و در یکدست معجزۀ قران را دارد و در دست دیگرش معجزۀ شق القمر را میفرماید: «… وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ – و تو نگهبان و وکیل مردم نیستی» و خداوند برای شعور و انتخاب انسان ارزش قائل است و حق انتخاب داده است (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ) و عرفان حلقه با عرضه ای کاملا قانونی، علنی و صادقانه، چاپ کتب، مجلات و… قانونی و… با اثبات حقانیت خود مورد انتخاب ده ها هزار نفر قرار گرفته است و نه با زور و تهاجم فرهنگی.
• افراد شرکت کننده در کلاس های موسسه فرهنگی هنری عرفان کیهانی حلقه، دانشگاه تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران و دانشگاه طب سنتی ارمنستان بصورت کاملا قانونی ثبت نام نموده و در کلاس های علنی مراکز آموزشی فوق شرکت کرده اند و هرگز تصور نمی کردند که باحضور در این کلاسها، برچسب فرقه، شیطان پرستی، و… بر آنها خورده و مورد تعدی قرار بگیرند. تنها جرمی! که این عده مرتکب شده اند، این است که در مقابل تبلیغات کذب، افتراها و تهمت های ناروا مبنی بر فرقه بودن این جماعت، شیطان پرستی و… موضع گیری نموده و اجازه اهانت به شعور جمعی خود را نداده اند و با همه وجود نسبت به این سم پاشی ها، توطئه ودسیسه ها که از چشم کسی پنهان نمی ماند، واکنش نشان داده اند و بصورت مسالمت آمیز در آگاه کردن مسئولین محترم قوه قضائیه نسبت به این اعمال تجمعاتی داشته اند. البته این تجمعات علت مهم دیگری نیز داشته که مربوط است به حکم دادگاه بدوی سال ۹۰ که در حکم قید شده برای اثبات اتهام افساد فی الارض اینجانب می بایست حداقل صد نفر شهادت میدادند که گمراه شده اند، از اینرو، کارشناسان برای تحقق بخشیدن به این شرط، اقدام به دستگیری شاگردان موسسه نموده و برای اقرارنامه مبنی بر گمراه شدن و اعلام برائت و… متوسل به زور و اعمال فشار و شکنجه های روحی و تهدید به دستگیری اعضای خانواده و اینکه تا آنچه را که میگویند، آنها ننویسند، آزاد نخواهند شد (اینجانب چندین نفر را شخصا شاهد بوده ام و در یک مورد که کارشناس بر سر خانمی فریاد میزد تا آنچه را که میگویم، ننویسی، از اینجا بیرون نمیروی، همزمان لگد محکمی را به سمت راست ران من که به روی صندلی رو به دیوار نشسته بودم زد بطوری که با صندلی بسمت دیوار سمت چپ خود پرتاب شدم و ناخن شست پای چپم به دیوار اصابت و بلند شد که بعدا در بیمارستان بقیة الله مجبور به کشیدن آن شدیم). تعداد دستگیر شدگان آنطور که شنیده ام حدود یکصد و پنجاه نفر بوده اند که این عده پس از آزاد شدن در مورد برخورد غیر انسانی کارشناسان و اینکه چه توطئه ای در کار است و برای اثبات اتهامات کذب وارده به من، چگونه میخواسته اند از آنها اعترافات و اقاریر دیکته شده دریافت کنند، افشا میشود که باعث تجمع افراد در جهت جلوگیری از این سوء قصد میشود. با توجه به موضوع فوق، کلیه اعترافات احتمالی افراد و… از درجه اعتبار ساقط می باشند.
• در مورد این که ادعا میشود باعث گمراهی دیگران شده ام (که همان اتهام تاریخی سقراط می باشد)، ادعایی پوچ، موهوم و پاپوش است. زیرا همه شرکت کنندگان در کلاس های موسسه و… همگی بالغ و عاقل بوده و با میل و رغبت خود در کلاس حضور پیدا کرده و خود آنها چنین ادعایی را ندارند و رضایت نامه پایان دوره را نیز به موسسه تحویل داده اند. اما آیا مگر گمراه کننده ای بالاتر از شیطان وجود دارد؟ او در پاسخ اینکه چرا ما را گمراه کرده ای میگوید: «مَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم- من بر شما تسلطی نداشتم، غیر از آنکه فقط شما را دعوت کردم، پس شما مرا اجابت کردید. پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید. پس چگونه اتهام گمراه کردن دیگران بر من وارد است در حالیکه من حتی یک نفر را هم به موسسه خود دعوت نکرده ام.
• در رابطه با مطالب فوق الذکر، در اردیبهشت ماه ۹۰ در برگه های بازپرسی، مکتوب کرده ام که هرگونه فعالیت دیگران در مورد عرفان حلقه به هر نحو، از این به بعد، هیچگونه ارتباطی به اینجانب ندارد، زیرا دیگر در این زمینه فعالیتی نخواهم داشت (همچنین در مصاحبه تیر ماه ۹۰ و اعلام کتبی به دفعات برای کارشناسان).
لازم به ذکر است کلاس های موسسه از دو سال قبل از دستگیری ام (۸۹/۱/۲۹) بعلت مشکل شلوغی، ازدحام و نبود محل پارک و شکایت همسایگان از این بابت، جهت رفع مزاحمت برای همسایگان، توسط خودم تعطیل شد و بعدا نیز موسسه فرهنگی هنری عرفان کیهانی حلقه با صدور حکم دادگاه بصورت قانونی منحل گردید. بنابراین از تاریخ حبس، طبیعتا هیچگونه فعالیتی به من ارتباطی نداشته و از این بابت مسئولیتی متوجه من نخواهد بود و همانطوری که توضیح دادم، هیچگونه تمایلی نیز برای ادامه فعالیت در این زمینه را هرگز ندارم.
• لازم به ذکر است که چندین بار از جمله در تاریخ ۹۲/۱۱/۲۴ با آقای حمید نمازی (کارشناس شماره ۱ که مرحوم شد) و با حضور آقای رحیمی (کارشناس)، توافق نامه ای به امضاء طرفین رسید که به موجب آن، اینجانب از آزادی مشروط برخوردار شده و ضمن انجام مصاحبه را مطبوعات و رسانه ها به همکاری شاگردان کلیه فعالیتها در زمینه عرفان حلقه را جمع آوری و تعطیل کنیم، اما در همه موارد آقای رحیمی خلف وعده نموده و مانع اجرای توافقنامه شدند از جمله توافق ۶/۸/۹۲ . در تیر ماه ۹۰ نیز بازپرس شعبه پنجم شهید مقدس (آقای اسدی) نیز بعد از ماجراهای بسیار گفتند که مایلند کمک کرده تا این پرونده جمع شود و پیشنهاد دادند که اگر مصاحبه ای انجام بدهم که برایشان ثابت شود که دیگر قصد فعالیت ندارم، قسم یاد کردند که ظرف ۴ الی ۷ روز مرا آزاد خواهند کرد و من که مایل به حل و فصل مسالمت آمیز این جریان بودم (علیرغم برخورد های غیر قانونی بازپرس و کارشناسان) پذیرفتم و مصاحبه نموده و در آن اقاریر فرمایشی و دیکته شده را که بازپرس نوشته و مقابل من میگرفت خوانده، اقرار نموده و می پذیرفتم، اما بعد از گرفتن مصاحبه، نه تنها بوعده خود عمل نکردند بلکه بعدا فهمیدم که با پخش آن از رسانه های مختلف، ضمن معرفی من بعنوان شیاد و کلاهبردار به دنبال جذب و فراخوان شاکی خصوصی بوده و در کیفرخواست به این مصاحبه و اقاریر آن نیز به عنوان اعتراف علیه خود مورد اسنتاد قرار گرفت و با پذیرفتن و اعتراف کذب به غیر قانونی بودن موسسه، همچنین مورد اتهام کسب درآمد نا مشروع نیز قرار گرفتم و… بازپرس (آقای اسدی در جریان روند بازپرسی مرتکب تخلفات و جرایم بشرح زیر شدند (که از حدود سه سال و نیم قبل از ایشان و کارشناسان سازمان اطلاعات سپاه شکایت نموده ام که تا کنون علیرغم بارها اعتصاب غذا، مکاتبه و مطرح کردن در دادگاه بدوی سال ۹۰ و۹۴ مورد رسیدگی قرار نگرفته است): اِعمال شکنجه روحی از طریق ارائه مدارک جعلی مبنی بر صدور پانزده حکم اعدام از سوی پانزده تن از مراجع محترم تقلید، با این ادعا که کتب، مجلات، مقالات و فیلم های کلاس هایم را برای محترم ارسال نموده و آنها پس از مطالعه و بررسی های لازم، اتهامات (توهین به مقدسات، ارتداد، افساد فی الارض، محارب با خدا و رسول خدا و سب نبی) را تعیین و همگی آنها برایم حکم اعدام صادر کرده اند که بدون نیاز به تشریفات قانونی باید فورا اجرا شود و بازجوها (کارشناسان) نیز مدام میگفتند که برای اعدام آماده باشم و… تا سرانجام پس از ۹ ماه بازداشت موقت (به دنبال چند بار اعتصاب غذا در اعتراض به صدور احکام بدون محاکمه و تقاضای رسیدگی به اتهامات وارده در دادگاه ذیصلاح و معلوم شدن علت و منطق صدور چنین احکامی از سوی مراجع محترم تقلید) به دادگاه اعزام و در آنجا از طریق وکیلم که فقط در دادگاه ملاقات داشتیم ، متوجه شدم که حکم اعدامی از سوی هیچ مرجعی صادر نشده و فقط بازپرس با طرح شش فرض نامربوط و کذب (واستناد به مطالب ساختگی و دروغین که هیچگونه ارتباطی با من ندارد) در چارچوب یک استفتای تلقینی از مراجع محترم استفتا نموده و پیشاپیش مرا نزد خود محاکمه و محکوم نموده و با مضمون کلی اینکه من ،پیامبرگرامی (ص) رانسبت به وحی جاهل میداند و مردم را از عبادت ظاهری منع کرده و… حکم در مورد نامبرده چیست؟ و آنها نیز پاسخ داده اند که در صورت صحت ، حکم ارتداد و… می باشد. در حالیکه هیچ یک از موارد فرض در موارد من صادق نبوده و افترای محض بوده و در هیچ دادگاهی به اثبات نرسیده (تا این تاریخ) و لیکن ایشان با طرح چنین استفتای متقلبانه ای مبادرت به بازداشت موقت من نموده و سپس با اختفای آنها و ارائه احکام جعلی اعدام با همدستی کارشناسان و صحنه سازیها و مانورهای متقلبانه ، مرا به مدت چندین ماه تحت شکنجه روحی قرار تا بتوانند در وهله اول مجبور به قبول و اعتراف به اتهامات فوق الذکر نمایند و میگفتند در صورت قبول و اعتراف، میتوانم توبه نموده و مورد عفو و بخشش قرار بگیرم (در وهله دوم ارائه پیشنهاد قبول و اعتراف کذب به داشتن ارتباط با امریکا در قبال رهایی از اعدام و جایگزینی آن با ۸ سال حبس بعنوان مجازات ارتباط با امریکا (و پس از آن استفاده از عفو و …) و در وهله بعد پس از پیاده شدن این موارد توسط کارشناسان ، تهدید مبنی بر صدمه رسانیدن به همسرم در صورت عدم همکاری و بی سرپرست شدن فرزندانم که بر اثر فشار روانیه وارده ناشی از این تهدید و صدور احکام جعلی اعدام (که با صحنه سازی های کارشناسان آنرا باور کرده بودم) از یکطرف و عدم تمایل به ارایه اعترافات کذب گفته شده از طرف دیگر، باعث شد تا چهار بار اقدام به خودکشی کنم تا بلکه با این کار، هم خانواده ام در امان بمانند هم اینکه اعتراف کذبی نکرده باشم) و همانطوریکه قبلا مطرح شد، بازپرس با اغوا و فریبکاری و با دادن وعده آزادی و جمع کردن پرونده از یکطرف و اعمال فشار روانی توسط کارشناسان که میگفتند برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام و جمع کردن پرونده، باید اعتمادسازی کنم و به این منظور باید یک مصاحبه انجام دهم تا برای آنها این موضوع ثابت شود که آماده همکاری بوده و دیگر فعالیتی نخواهم داشت و این مصاحبه برای پخش از رسانه ها نیست. ولیکن بعدا ضمن خلف وعده ایشان در مورد آزادی ، از رسانه ها پخش و مرا شیاد و کلاهبردار نامیده و فراخوان شاکی خصوصی دادند (که البته موفق نشدند چون شاکی وجود نداشت و متوصل به چهار شاکی قلابی و تحت الحمایه شدند) و همچنین فیلم این مصاحبه به عنوان اعتراف علیه خود در کیفرخواست مورد استناد قرار گرفت. لذا بدینوسیله طبق توضیحات شفاهی جلسه اول دادگاه مورخ ۹۳/۱۲/۶ که قاضی محترم قبول نمودید دراینمورد سوال کتبا مطرح بفرمایید و من جواب داده تا فیلم مورد بحث را صورت جلسه نموده و از اعتبار قانونی ساقط نمایید و در جلسه دوم بعلت کمبود وقت فرصتی برای انجام آن باقی نماند و در پایان جلسه دوم (آخرین جلسه) فرمودید که موضوع (از اعتبار قانونی ساقط بودن فیلم) را در لایحه آخرین دفاع خود قید کنم، اعلام میکنم فیلم مصاحبه فوق الذکر که در کیفر خواست به عنوان اعتراف علیه خود به آن استناد شده بدلیل اعمال فشار و شکنجه روحی، اغوا و فریب و… هیچگونه ارزش و اعتبار قانونی ندارد.
• مدرک دیگری که در کیفر خواست و گرفتن استفتا از مراجع محترم تقلید مورد استناد قرار گرفته فایلی نوشتاری است که ادعا می شود از کامپیوتر یکی از شاگردانم به نام خانم نیرومنش بدست آمده به این شکل که درست همزمان با دستگیری من (۸۹/۱/۲۹) به محل کار و زندگی نامبرده رفته و در غیاب ایشان درها را شکسته و وارد شده و کلیه اسناد و مدارک تحصیلی، ملکی و… اموال متفرقه (کامپیوتر و…) را ضبط نموده اند. این فایل نوشتاری را کارشناسان به نام های جلسه عرفان، کمیته عرفان و شورای عرفان تا کنون از آن نام برده اند ولی نکته مهم اینجاست که اولا: من هرگز جلسه، کمیته یا شورای عرفان در هیچ کجا نداشته ام و این نام ها جعلی است. ثانیا: در سال ۸۹ مدتی را که در زندان بودم (۶۷ روز)، اصلا راجع به وجود چنین فایلی و موضوعات آن سوالی مطرح نشده و تا دو سه ماه به زندان آمدن مجدد من هم همینطور. اما بمحض اینکه این خانم در این موقع به نزد پسر داشنجوی خود به ترکیه و از آنجا به امریکا مهاجرت کردند و کارشناسان متوجه شدند که دیگر برنخواهد گشت هر مطلب دروغی را که خواسته اند به این فایل نوشتاری جعلی نسبت میدهند که هر کسی میتواند به آن مطلب اضافه و یا از آن کم کند و این سوال مطرح می شود چرا تا آن زمان که این خانم در ایران بود و در اختیار کارشناسان قرار داشت کم و کیف آنرا مشخص نکردند و این مطالب را بعد از رفتن ایشان مطرح و به آن استناد میکنند، از اینرو، بدینوسیله اعلام میکنم این فایل متعلق به اینجانب نبوده و با اعتراف کارشناسان از شخص دیگری ضبط شده، بنابراین هیچگونه مسولیتی در قبال آن ندارم و آنرا جعلی و ساختگی میدانم. ثالثا: موضوع فعالیت اینجانب و اندیشه هایم و موضوع عرفان حلقه دارای هویت ثابت، مشخص و مستقل بوده و در چارچوب اصیلی قرار دارد. هیچ متفکر و اندیشمندی، اصالت خود را با چندگانه حرف زدن بخطر نمی اندازد. بنابراین، چنین مدارک و مطالب متفرقه و بی هویتی بدون شک جعلی و ساختگی است (یاد آور می شود بعد از آزادی من از زندان در تیر ماه ۸۹ متوجه شدم خانم شهناز نیرومنش بدنبال باز پس گرفتن اسناد و مدارک تحصیلی و ملکی خود هستند و هر چقدر تلاش کردند موفق به استرداد اسناد و مدارک نشده اند، حتی یک بار هم من وساطت کردم و به اتفاق به یکی از ساختمان های کارشناسان واقع در روبروی درب شمالی دانشگاه تهران رفتیم، اما وساطت من نیز فایده ای نداشت و ایشان کماکان تا مدتهای مدید پیگیر این موضوع بودند تا سرانجام قید همه اسناد و مدارک را زده و امریکا مهاجرت میکنند و گویا اکنون در حال تلافی جویی اذیت و آزار هایی که از سوی کارشناسان متحمل شده اند، می باشد!)
• با توجه به مطالب فوق الذکر، منابع معتبر و قابل استناد که اینجانب آنها را قبول دارم عبارتند از: کتب منتشر شده قانونی اینجانب (انسان از منظری دیگر، عرفان کیهانی (حلقه) ، بینش انسان) – حدود هفتاد مقاله چاپ شده در روزنامه ها – بیست شماره مجلات طب مکمل و دانش پزشکی – چندین شماره ویژه نامه عرفان حلقه – فیلم های کلاس های موسسه فرهنگی هنری عرفان کیهانی حلقه ، دانشگاه تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران، داشنگاه طب سنتی ارمنستان، سمینارها بشرطی که بریده و ناقص نباشند. بنابراین سایر منابع اعم از جزوه (خانم نیرومنش به ادعای کارشناسان) و یا هر نوع جزوه دیگری ، فایل های صوتی و… معتبر نبوده و قابل استناد نمی باشند. در ضمن با هماهنگی با آقای رحیمی (کارشناس)، جوابیه کتاب “افسون حلقه” را (که در نقد و بررسی عرفان حلقه نوشته شده) به نام “حلقه افسون و افسانه نیست” در دویست صفحه A4 ریز نویس به اضافه استنادات از قران، نهج البلاغه، ائمه معصومین علیهم السلام و… در حدود پنجاه صفحه در زندان نوشته و به ایشان تحویل دادم (اواسط سال نود و یک) تا به وکیلم ارائه نموده که جزء مستندات پرونده مورد مطالعه قاضی محترم پرونده قرار گرفته و ایشان به عمق دروغ پردازی ها و افتراهای مطروحه در کیفرخواست بر علیه اینجانب پی ببرند، ولیکن متاسفانه کارشناس جوابیه را بعد از مطالعه توقیف و آنرا به وکیلم تحویل ندادند (در جهت پوشاندن حقیقت) و بعد از آن نیز کلیه کاغذها و نوشته هایم را (با اجازه ایشان کاغذ و قلم در اختیارم قرار گرفته بود ولیکن قران، نهج البلاغه و مفاتیح و سایر کتب مذهبی اصلا از ابتدا در اختیارم نبود) گرفته و ضبط نمودند.
• لازم به ذکر است کلیه اسناد و مدارک مربوط به سوابق تحصیلی، کاری (از جمله چهار سال فعالیت در صنایع جنگ افزار سازی)، نظام وظیفه (دیپلمه های متولد سی و پنج معاف از خدمت بعد از انقلاب) پاسپورتها، موسسه فرهنگی هنری عرفان کیهانی حلقه و مجوزهای آن، ایزوهای آموزشی بین المللی موسسه از کشور های آلمان، سوییس و انگلستان، مجوزهای چاپ کتب، دو NGO ثبت شده در وزارت کشور، قراردادها، تفاهم نامه ها با دانشگاه ها، ناشر ها، اجاره نامه ها، وکالت نامه ها و…، مدارک و عکس های مربوط به کسب رتبه اول، اولین و دومین مسابقات سراسری جوانان کشور در سال های ۵۵ و ۵۶ و حواله های بورس تحصیلی مربوطه اهدا شده توسط نخست وزیران وقت، هویدا و آموزگار در کاخ نخست وزیری، عکس های تیربارهای دستی طرح و ساخته شده و توسط اینجانب (که در وزارت دفاع، صنایع جنگ افزار سازی به تائید کلیه نیروهای مسلح رسانیدم)، فایل ها و آلبوم عکس های خانوادگی، مدارک مربوط به کسب دو دکترا با ارائه تز و هفت مدرک دکترای افتخاری با کسب رتبه اول در مسابقات بین المللی و همچنین شناسنامه و مدارک مربوط به کسب چهار مدال طلا از جمله اولین مدال طلای علمی اُفیسر اتحادیه اروپا برای ایران، یک مدال نقره، دو مدال برنز و لوح ها و کاپ های ویژه و… به علاوه برخی از اموال از جمله کلکسیون انگشتر و گردن آویز و… با سنگ های حکاکی شده بسیار قدیمی ارزشمند و کمیاب (به تعداد بیش از هزار حلقه و…) و…  بدون دادن هرگونه رسید در قبال ضبط موارد فوق که از تاریخ ۸۹/۱/۲۹ از منزل، دفاتر موسسه، انبار های موسسه (با شکستن قفل درها) به دفعات مکرر و همچنین منزل مادرم و… در جریان بازرسی توسط کارشناسان ضبط گردیده که تا کنون علیرقم بارها درخواست شفاهی، کتبی، شکایت و… حاضر به استرداد آنها و یا ارئه رسید در قبال ضبط اسناد، مدارک و اموال نشده اند. (درضمن دفتر مرکزی موسسه که بمدت دو سال توسط کارشناسان پلمپ بوده، به هنگام فک پلمپ جهت تحویل به مالک مشخص میشود که در خلال این مدت مورد سرقت قرار گرفته و کلیه تجهیزات گران قیمت موسسه مانند رایانه ها، مانیتورهای LCD، سیستم های فیلم برداری، ویدئو پروجکشن ها، تلویزیون LCD و… بسرقت رفته و در چهار گاوصندوق موسسه شکسته شده و محتویات آنها خالی شده است و…). اما نکته مهم اینجاست که کارشناسان از ابتدا ادعا کرده اند که طبق استعلام های بعمل آمده از حراست های آموزش و پرورش، ثبت موسسات، وزارت دفاع، وزارت ارشاد، نظام وظیفه و… هیچ مدرکی در مورد سوابق من ، موسسه، کتاب هایم و… وجود ندارد (ولی بعدا به حکم دادگاه موسسه ام را بصورت قانونی به حکم دادگاه منحل کردند) و من، خانواده ام و وکلایم نیز هیچ مدرکی برای اثبات قانونی بودن فعالیت موسسه، چاپ کتب و… در جهت اثبات فرقه نبودن و سایر سوابق کاری و تحصیلی و… در اختیار نداریم و به ما گفته میشود خودتان میتوانید استعلام بگیرید. حال با اطمینانی که اینجانب نسب به اسناد و مدارک خود دارم، بخوبی مشخص میشود که کلیه مدارک مربوط به من از کلیه مراکز فوق الذکر جمع آوری گردیده تا کسی نتواند در جهت اثبات حقانیت من از جایی استعلامی دریافت کند و همچنین استعلام های دریافتی از حراست های مراکز فوق نیز سفارشی می باشند که به مرور زمان اثبات خواهد شد (پیدا شدن اسناد و مدارک مستقیم و یا غیرمستقیم از جاهایی که اصلا به ذهن خطور نمیکند مانند ذکر نام من در کتاب خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی در خصوص ساخت اسلحه، پیدا شدن مصاحبه با روزنامه مهر سال ۵۶ در مورد ساخت اولین هواپیمای یکنفره ساخته شده توسط اینجانب، عکس های اهدای جایزه حواله های بورس تحصیلی توسط نخست وزیران وقت هویدا و آموزگار و…) و قطعا هدف از این کار گرفتن حکم محکومیت من از دادگاه و جلوگیری از اثبات حقانیتم می باشد (البته بازپرس و کارشناس مدعی بودند که قاضی با دفاعیات متهم کاری ندارد و فقط با توجه به گزارشات و استعلام های آنها رای صادر می کند و دادگاه تجدید نظر نیز هرگز رای قاضی دادگاه انقلاب را نخواهد شکست). لذا قاضی محترم در مورد کسری یا نبود هرگونه مدرکی لازم است اینجانب یا وکیلم را در جریان بگذارند و همچنین لیست اسناد، مدارک و اموال ضبط شده مشخص و رسید داده شود. اما ممکن است گفته شود، مگر ممکن است که بازپرس و کارشناسان سازمان اطلاعات سپاه، اقدام به درست کردن پاپوش امنیتی-سیاسی نموده و مبادرت به تهیه جزوه و مطالب جعلی و… برای دستگیری متهم و محکوم کردن او و… کنند؟ در جواب در پیشگاه خداوند با قاطعیت عرض میکنم عده ای را که از تاریخ ۸۹/۱/۲۹ با آنها برخورد داشته ام و کیفرخواست مرا صادر کرده اند، هیچ نشانی از اسلام و عدالت در آنها وجود ندارد (رجوع به شکایاتم). در اینجا لازم است فرق بین بازجو و کارشناس را نیز ذکر کنم. وظیفه بازجو کشف حقیقت است و او از متهم میخواهد که راستش را بگوید (یا با اعمال رفتار انسانی یا غیر انسانی)، اما هدف کارشناس تکمیل سناریوی از قبل تعیین شده است. از اینرو کارشناس به متهم میگوید:«آنچه را که من میگویم بگو و بنویس و مصاحبه کن!»(در اینصورت رفتار او به طور قطع باید غیر انسانی باشد و متوصل به زور و تهدید متهم، خانواده مهتم، وکیل و… شود، زیرا بدون اعمال رفتار غیر قانونی و ومذموم، گرفتن اعتراف دیکته شده دروغین غیر ممکن است و نهایتا در اعتراض متهم نسبت به این عمل، میگویند “تو بنویس و مصاحبه کن و وقتی به نزد قاضی رفتی، آنجا میتوانی انکار کنی”. ولی همانطوریکه جنابعالی قاضی محترم ملاحظه فرمودید به محض اشاره به این موضوع در دادگاه، اعتراض معاون محترم دادستان و تهدید او مبنی بر خاتمه بخشیدن به جلسه دادگاه، متهم را بر سر دوراهی قرار میدهد که در یک سو خاتمه پیدا کردن دادگاه و عدم ارائه دفاعیه و از طرف دیگر وجود اعترافات کذب دیکته شده (هم برای من، هم برای همسرم و همچنین برای دیگران). از اینرو مجددا اعلام میکنم مصاحبه دیکته شده تیرماه نود اینجانب و اعترافات کذب اخذ شده از همسرم مبنی بر دریافت پول از شاگردانم (که اساسا جرم نیست) که با اعمال فشار و زدن ضربه به سر ایشان به نام ماموران وزارت اطلاعات و همچنین در بند ۲ الف توسط کارشناسان سازمان اطلاعات سپاه همراه با دستگیری و حبس ایشان در سلول انفرادی به مدت دو هفته، از درجه اعتبار ساقط و وجاهت قانونی ندارد (از موضوعات شکایات اینجانب). البته این توطئه از آنجا کارشناسی شده که چون من در اردیبهشت نود در برگه های بازپرسی اعلام نمودم که از تاریخ زندانی شدم هیچگونه فعالیتی به نام موسسه و عرفان حلقه از این به بعد به من ارتباطی نخواهد داشت و برای همیشه از فعالیت در زمینه عرفان حلقه کناره گیری نمودم (همچنین در مصاحبه تیر ماه نود و چندین بار طی جلسات مختلف به صورت کتبی و تصویری و…) و موسسه خود را منحل می کنم (که با حکم دادگاه منحل شد) و… بنابراین با گرفتن اعترافات دیکته شده از همسرم و چند تن دیگر از خانم ها (همراه با دستگیری و اعمال فشار و تهدید خانواده و… که انعکاس نامناسبی داشته و…) که مبلغ دو میلیون تومان! به همسرم پرداخت کرده اند تا از این طریق به دادگاه بقبولانند که چون همسرم از شاگردانم مبلغی دریافت نموده، پس من هنوز با شاگردانم در ارتباط و فعالیت های آنها به من مربوط شود، درحالیکه چندین سال است در شرایط قرنطینه و ایزوله در حبس هستم و در جریان هیچگونه فعالیتی نبوده و هیچ فعالیتی نیز به این جانب و همسرم مربوط نیست. و مجددا اعلام می کنم که برای همیشه با موضوع عرفان حلقه وداع گفته و دیگر هرگز قصد ورود به آنرا ندارم. در ضمن کلیه استشهادات احتمالی که بر علیه اینجانب از افراد اخد شده باشد و من از آن بی خبر باشم و با افراد مدعی روبرو نشده باشم، بطور قطع به شیوه فوق الذکر و به زور گرفته شده و ارزش قانونی ندارد.
• در ضمن کتابها و مقالات کذب بسیار زیادی بر علیه من و عرقان حلقه نوشته شده و همچنین برنامه های مختلف رادیو و تلویزیونی با سم پاشی های گسترده که همگی به عنوان تحقیقات مستند و نقد و بررسی کارشناسانه به دادگاه ارائه گردیده است که محتوای همه آنها جز دروغگویی، افترا و نشر اکاذیب نبوده است. بدنبال اعتراض به این روند بعد از دادگاه بدوی ۹۰، آقای رحیمی (کارشناس) اجازه داد برای یکی از کتابها به نام”افسون حلقه” جوابیه بنویسم و به وکیلم تحویل دهم و همانطور که قبلا توضیح دادم متاسفانه جوابیه را به نام “حلقه افسون و افسانه نیست” در دویست صفحه A4 و مستندات قرانی، نهج البلاغه، ادعیه و… در پنجاه صفحه به وکیلم تحویل ندادند و باید هم اکنون ضمیمه پرونده باشد. لذا جهت رعایت عدالت، همه این کتب، مقالات، فیلم ها و… جهت پاسخگویی در اختیارم قرار داده شود و بدون پاسخگوئی و رویت من ترتیب اثر دادن و توجه به این مدارک عملی ناعادلانه است.
• احدیت، یعنی خداوند یک حقیقی یا یک فراگیر است و عدد دیگری بدنبال آن نمیتواند قرار بگیرد یا یکی است که دو نمیشود و بدون اجزاء و ترکیب می باشد و واحدیت، یعنی که خداوند متعال شریک، همتا، ضد، شبیه و… ندارد. فردانیت، خداوند ضمن اینکه یگانه است با همه وجود با همه مخلوقات بوده و هیچ چیز بدون او نیست (هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ) و با فردانیت خود با همه مخلوقات هست (زیرا وجود او قابل تجزیه نیست – وحدت در کثرت).
• از آنجا که “یک حقیقی” اجزاء ندارد و قابل تقسیم شدن نیز نمی‌ باشد بنابراین فقط یک واحد میتواند صادر کند که این اگر بخواهد یک “واحد حقیقی” باشد، غیر ممکن است زیرا در اینصورت “دو واحد” حقیقی خواهیم داشت که خلاف احدیت است و به دوئیت و شرک میرسیم. بنابراین، صادر از خداوند نمی تواد حقیقی باشد و لازم است که حتما مجازی باشد (مانند تصویر در آینه و یا تخیل انسان که در خیال خود میتواند دنیاهای بسیاری بسازد بدون آنکه چیزی وجود خارجی داشته باشد و به دارائی او چیزی اضافه و یا کم شده باشد
نتیجه (۱) : مخلوق باید مجازی باشد و نمیتواند حقیقت باشد (برای اجتناب از دوئیت و شرک)
• یک حقیقی باید از قطعیت برخوردار باشد (زیرا در غیر اینصورت نمی تواند فراگیر باشد و امکان دارد جایش اشغال شود) اما صادر از یک حقیقی باید مشمول “اصل عدم قطعیت باشد (زیرا هم هست و هم نیست مانند نقطه که طبق تعریف از نظر اینکه آنرا فرض می کنیم وجود دارد. ولی از نظر اینکه یک نقطه فاقد ابعاد است، وجود ندارد و یا مانند تصویر در آینه و…) . نتیجه (۲) مخلوق مشمول اصل عدم قطعیت است. یعنی در واقع:


• خداوند متعال در قران “اصل عدم قطعیت را با عبارت «الا ما شاءالله» بر عالم مخلوقات اعمال و اعلام نموده و ضمن اینکه همه چیز را نسبت به عالم مجاز از قطعیت و حقیقت نسبی برخوردار میداند اما نهایتا اصل عدم قطعیت را بر آن وارد میکند (که این از معجزات کلام وحیانی قران است و اگر “الا ما شاء الله” در قران ذکر نمیشد، اصل عدم قطعیت خدشه دار می شد و دوئیت و شرک پیش می آمد) برای مثال «… خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ – قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلاَ نَفْعًا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ…»
• “یک حقیقی” باید مطلق باشد زیرا طبق تعریف مطلق عبارت است از : به دور از نقص، محدودیت ، قید و بند، استثنا بودن – کامل، مستقل، خالص و بدون اضافات و ملحقات و “یک حقیقی” واجد این تعریف بوده و مطلق است. بنابراین مخلوق و صادر از یک حقیقی نمیتواند مطلق باشد زیرا باز هم به دو واحد مطلق (خالق و مخلوق) میرسیم که دوئیت و شرک می باشد. در نتیجه مخلوق باید نسبی باشد. نتیجه (۳) خالق، مطلق و مخلوق، مشمول نسبیت است. از جمله مخلوقات که نسبی می باشد، شیطان است که نمیتواند بد مطلق باشد زیرا در این صورت لازم است خوب مطلق، خدا باشد (در حالی که خداوند خالق خوبی و بدی است نه خود خوبی و بدی مثل اینکه بگوئیم، نجار میز است، درحالی که میدانیم نجار سازنده میز است نه خود میز) و در اینصورت به دو واحد خوب مطلق و بد مطلق میرسیم که دوئیت و شرک خواهد بود. به هرحال غیر از خداوند هیچ مطلق دیگری نمیتوانیم داشته باشیم. نتیجه (۴): شیطان بد نسبی است نه مطلق (مولانا میگوید: پس بد مطلق نباشد در جهان – بد به نسبت باشد، این را هم بدان) و برای اینکه شیطان بد مطلق نباشد که گرفتار شرک شویم لازم است که حداقل یک حُسن برای خلقت شیطان قائل شویم تا از بد مطلق خارج شده و بد نسبی باشد. در این رابطه عین القضاة همدانی، اینکه ابلیس هرگز برغیر خدا سجده نکرده (هرچند نا فرمانی بوده) را پیشنهاد میدهد ولی اینجانب در تعریف قانون نسبیت (در کتاب بینش انسان) آورده ام که اگر شیطان نبود کمال و آزمایش، دیگر معنا نداشت (وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً) . اما مغرضین با تحریف مطالب کتاب و سوء برداشت عمدی، این موضوع را که به توحید ذاتی خداوند مربوط است را با تبلیغات سوء و سم پاشی های گسترده از طریق رسانه های مختلف بدون ذکر توضیحات لازم به عنوان شیطان پرستی معرفی و به کیفرخواست اضافه کرده اند (که در طولانی مدت فقط مشرک بودن خودشان را به اثبات میرساند). در حالی که یکی از اصول مهم در عرفان حلقه، اجتناب از شبکه منفی (شیطان) و تمایل به شبکه مثبت می باشد و شبکه منفی را نیروی مقاوم در سر راه حرکت به سوی کمال معرفی می کند. اینجانب تمایل به شیطان و شیطان پرستی را قویا تکذیب و عرفان حلقه را نمونه بارزی از میل به توحید ناب و خالص میدانم که هیچ خدشه ای از این بابت به آن قابل وارد کردن نیست.
• “یک حقیقی” باید جاوید و غیر فانی باشد و… نتیجه (۵): مخلوق، فانی است (كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ – مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
• “یک حقیقی” استوار و دستخوش هیچ پدیده ای نیست و… نتیجه (۶): مخلوق، دستخوش “تغییر” است (هیچ چیزی ثابت و برجای نیست – جمله در تغییر و سیر و سرمدی است)
“یک حقیقی” غیر قابل تعریف، توصیف و شناخت است. (…وَ کَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفىُ الصِّفاتِ عَنْهُ ، کمال اخلاص در توحید، نفی صفات اوست – خطبه ۱ نهج البلاغه
كَيْفَ يَصِفُ إِلَهَهُ مَنْ يَعْجِزُ عَنْ صِفَةِ مَخْلُوقٍ مِثْلِهِ؟ خ-۱۱۱ واحد لا بعدد خ ۲۲۷ – لا يُحسَبُ بِعَدٍ خ ۲۲۸ – الاْوَّلُ غَيْرُ مَوْصُوفٍ: دعای سیفی صغیر – امام صادق (ع) من زعم انه یعرف الله بتوهم القلوب مهو مشرک – مَا تُصُوِّرَ فِی الْأَوْهَامِ فَهُوَ خِلَافُهُ لَیْسَ بِرَبٍّ –
• “یک حقیقی” ، قائم به ذات خود است زیرا غیر از خودش چیز دیگری نیست که قائم به ذات آن باشد. نتیجه (۷) : خالق قائم به ذات خود و مخلوق قائم به ذات غیر (یعنی خداوند) است.
• از آنجا که لازم است مخلوق قائم به ذات غیر باشد (یعنی خداوند)، از اینرو بین خالق و مخلوق، ذات مشترک و یکی است که به آن وحدت وجود گفته میشود (فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ).
• وحدت وجود: اشتراک ذات بین وجود قائم به ذات خود (خالق) و وجود قائم به ذات غیر (مخلوق). ولی ممکن است “وحدت وجود” و “وحدت” بطور کلی با یکی شدن مخلوق با خالق و بالعکس اشتباه برداشت شود. به دلایل زیادی امکان یکی شدن خالق و مخلوق وجود ندارد. یکی از این دلایل عدم سنخیت بین این دو می باشد زیرا خالق “حقیقت” است و مخلوق ” مجاز” می باشد و همانطوریکه یک شی با تصویر خود در آینه نمیتواند جمع شده و یکی شود و به محض اینکه شی و تصویر آن به یکدیگر بچسبند، تصویر محو میشود ( چون اصلا مجازی بوده و وجود حقیقی نداشته است) به همینگونه امکان جمع و یکی شدن بین مخلوق که مجازی است با خالق خود که حقیقی نمی باشد، وجود ندارد.
• وحدت با خدا : در عرفان حلقه منظور از وحدت با خدا رسیدن به بی تضادی و صلح و رضا با خداوند است که بنوعی در تعریف مقام “صالح” به آن اشاره شده است که شامل صلح با خدا، صلح با هستی، صلح با خود و صلح با دیگران میشود، همانگونه که در قران هم به آن اشاره شده است (ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً بسوی پروردگار خود بازگرد بطوریکه تو از او راضی باشی و او از تو راضی باشد) و یا (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ – خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنود).
• وحدت هستی : چون خلق جهان هدفمند است و طرح و نقشه الهی را دنبال میکند، بنابراین، سرانجام باید نتیجه ای در شان خلاقیت خدا را عرضه نماید، پس خلق جهان هستی، نمیتواند پوچ و بی اساس باشد و میتوان نتیجه گرفت که باید نهایتا خیر و صلاح وحکمتی در کار باشد که برای حصول چنین نتیجه ای، عالم هستی، یکپارچه و در وحدت بسوی این هدف متعالی در حرکت است بطوریکه میتوان آنرا یک تن واحده محسوب کرد.
• وحدت انسانی فردی: رسیدن به وحدت وجودی فردی با جداشدن از فردیت (منیت، تشتت، سرگردانی و … ) و از آنجا که فردیت از هویت نفس بوده که از جهل و نا آگاهی می باشد، بنابراین وحدت فردی یعنی جدا شدن از جهل و نا آگاهی و پیوستن به مراتب بالاتر وحدت در جهت تسهیل دست یابی به گنج درونی الهی.
• وحدت انسانی جمعی : رسیدن به درک تن واحده بودن ( بنی آدم اعضای یک پیکرند – که در آفرینش ز یک گوهرند ) و تحقق بخشیدن به وحدت جمعی و اجتناب از کثرت در جهت پیمودن جمعی راه کمال .
• وحدت الهی : رسیدن به جایی که اراده انسان در راستای اراده الهی قرار گرفته و بتواند امور خود را به خدا واگذار کرده (أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ) و خداوند نیز در مسیر طرح و نقشه عظیم خود بر اساس حکمت و صلاحدید برای او بهترین ها را انجام دهد (مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى) .
• انا الحق : با توجه به تعریف “وحدت وجود” ، ذات هر موجودی همان ذات خداوند است که با لباس هویت پنهان گشته و پوشیده شده بطوریکه اگر ذات را به اقیانوسی تشبیه کنیم، هویت مانند کف روی آن است. نگاه انسان به هستی و به خود بگونه ای است که فقط میتواند هویت را ببیند و از پی بردن به ذات خود عاجز می باشد (بعلت اشتغال ذهن در عالم کثرت)، درست مانند کسیکه از نگاه به اقیانوس، فقط کف روی آنرا ببیند. اما از آنجا که ذات الهی در وجود انسان، اصل وجود اوست و هویت نسبت به آن، به حساب نمی آید و قابل اغماض است. بنابراین، کسیکه بتواند هویت فردی خود را کنار بزند میتواند اصل وجود خود را که همان ذات خداوند است و حق است را نظاره کرده و به عظمت وجودی خود پی ببرد و اعتراف کند که من حقم ( البته نه با هویتم ) و یا به عبارتی دیگر ( انا الحق لا بالهویتی) . رسیدن به این حقیقت شگرف به هیچ وجه به معنای ادعای خدایی کردن نیست و در طول تاریخ هیچکس با این منظور که خالق آسمانها و زمین و خود و والدینش می باشد چنین ادعایی نکرده است حتی فرعون که گفت ” أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى ” معتقد به خدایی هامان بود و منظور او از گفتن این گفته، اشاره به همان مقام ظل الهی بوده که همه سلاطین و شاهان در طول تاریخ برای خود قائل بوده اند. در قران به صراحت آمده : « وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَّعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ ۳۶ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا و … ۳۷ که ای هامان برای من بنایی بساز، شاید من به آن راهها دست یابم ۳۶ راههای آسمانها تا از خدای موسی اطلاعی کسب کنم و همانا من او را خیلی دروغگو می پندارم و … ۳۷ غافر » و همچنین ( قصص – ۳۸ )، حکایت از آن دارد که فرعون که خدایی هامان را قبول داشته و خدای موسی را نیز بطور قطع رد نکرده و برای تحقیق در این مورد از “هامان” برای رفتن به آسمانها کمک نمی خواست و در آیه دیگر که می فرماید : « قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ … ( اعراف – ۱۲۷) سران قوم فرعون ( به او) گفتند آیا موسی و قومش را میگذاری که در زمین فساد کنند و تو وخدایانت را واگذارد؟ اثبات میکند که سران قوم فرعون نیز میدانستند که او به خدا یا خدایان اعتقاد دارد و خود را خالق هستی نمیداند. همچنین با مراجعه به آیات (یوسف – ۵۰ و ۴۲ و ۲۳) ، « (…مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي …)، ( … اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ …)،(…قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ…) معلوم میشود که در مصر باستان به سران حکومتی، “رب” گفته میشده، همانگونه که در عصر پهلوی خان و ملاکین “ارباب” میگفتند.
• “بیت الله” اشاره به اینکه از یکطرف ذات انسان همان ذات خداوند است و اجازه داده تا ماهیت انسان که مجازی می باشد، بصورتی فرضی وجود را مانند لباس بپوشاند (در حالیکه خداوند حقیقت است و بر مجاز احاطه دارد) و از طرف دیگر از روح خود در انسان دمیده (نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي ) و او را مخزن اسماء قرار داده (وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا …) و … میتوان انسان را به بیت الله تشبیه کرد و این فقط به منزله یاد آوری به انسان است که از گنج درونی و منزلت خود غافل نشود.
• مقام بی قبلگی : رسیدن به آنجا که انسان عالم را محضر خدا ببیند (فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ) و هر سو برای او مانند قبله، تقدس و احترام پیدا کند و همچنین به درک حضور او نائل شود تا از این طریق ضمن اجتناب از گناه، احترام خدا و هستی ( تجلی خدا) تواما داشته باشد و وجود خود را در خدمت به خدا و تجلیاتش قرار دهد.
• تجلیات الهی : چون خداوند یکتا، آفریننده علت خلق جهان است. پس این جهان تجلی این علت می باشد، بنابراین، عالم هستی تجلی الهی محسوب می شود (الهم انی اسئلک بایاتک کلها ) و لازم است به دیده احترام نگریسته شود.
• شبکه شعور کیهانی : مجموعه کارگزاران الهی شامل بینهایت ملائکه ( المدبرات امرا – یدالله، روح القدس، جبرئیل و … ) هستند که امورات عالم را اداره میکنند و به آن شعور و هوشمندی حاکم بر جهان هستی، شعور الهی، هوشمندی الهی هم گفته میشود. اما در عرفان حلقه طبق قرارداد “شبکه شعور کیهانی” نامگذاری شده است و صاحب این شبکه را نیز “خدا” می نامیم ( اصل ۵ عرفان حلقه). در ضمن این شبکه بعنوان تنها عامل و واسطه برای پیاده کردن امر الهی در عالم و پیاده کردن حکمت و مشیت خداوند را بر عهده دارد و بصورت های مختلف نقش یداللهی خود را ایفا میکند ( یدالله به مجموعه ای از ملائک گفته میشود که کار یدی و بالفعل برای خداوند انجام میدهند ( اصل ۵۳ عرفان حلقه ).
• نفی تهمت و افترای واسطه گری انحصاری روح القدس : همانگونه که از توضیحات بالا بوضوح آشکار میشود، کارگزاران الهی و یا یدالله، هر یک اشاره به مجموعه ای متشکل از بینهایت ملائکه هستند و طبق ( اصل ۵ و ۵۳ عرفان حلقه)، روح القدس بعنوان تنها واسطه بین خدا و انسان معرفی نشده و فقط یکی از ملائک می باشد و اینجانب نیز هرگز چنین مطلب غلطی را نه گفته و نه نوشته ام و غیر از کتابهایم، فیلم های کلاس هایم نیز در تایید وجود دارند.
• رد تهمت و افترای اتصال به لوح محفوظ : یکی از مواردی که برای اولین بار در دادگاه بدوی ۹۴ می شنیدم، تهمت کذب ادعای اینجانب به لوح محفوظ بود که در آخرین لحظات اتمام دادگاه بدوی، معاون محترم دادستان به تعدادی مورد از کیفر خواست اشاره کردند که قبلا هیچکدام را نشنیده بودم از جمله این یک مورد که آنرا قویا تکذیب می کنم. در رد این تهمت توضیح اینکه، عرفان حلقه، بطور کلی عرفان را به دودسته عرفان کمال و عرفان قدرت تقسیم میکند ( اصل های ۲۷ و ۲۸ و ۲۹عرفان حلقه) و آنچه را که ناقض کمال، ستار العوبی خداوند، بر هم زننده حریم شخصی افراد و … باشد را در زمره عرفان قدرت تقسیم بندی نموده و استدلال شده که ممکن است بعضی از این اطلاعات توسط شبکه منفی ( شیطان) از طریق دسترسی به لوح محفوظ ارائه شود و موضع گیری عرفان حلقه ( اصل- ۲۷) انتخاب عرفان کمال بوده تا افرادیکه به دنبال آینده بینی، فکر خوانی و … هستند به موسسه عرفان حلقه مراجعه نکنند و رسما اعلام شده که عرفان حلقه بدنبال تحقیق در حوزه کمال الهی است ( در مورد بعضی از قابلت های ائمه علیهم السلام باید گفت بواسطه معصوم بودن آنها، امکان سوء استفاده از اطلاعات وجود نداشته و آنها در بارگاه الهی محرم بوده اند. ) .
• رد و نفی تهمت عدم قبول معاد جسمانی : اینجانب نه تنها معاد جسمانی را قبول داشته بلکه در اثبات آن نظریه هایی را نیز اریه داده ام، از جمله اینکه در زندگی بعدی (برزخ)، که روح فاقد جسمیت و مکان است، از اینرو، برزخ در لامکانی جریان دارد و پس از آن با دمیده شدن در صور ( و نُفِخَ فِي الصُّورِ …) اسرافیل، با مرگ همه، زمان نیز به یکباره حذف میشود، در نتیجه همه انسانها که در ادوار مختلف زیستند و مرگ را چشیده اند و زمان، آنها را دچار تقدم و تاخر کرده بود، با کنار رفتن زمان، پرده بین آنها ( که عامل زمان آنرا ایجاد کرده بود) برداشته میشود و همه در کنار یکدیگر قرار میگیرند و تقدم و تاخر از بین میرود و به این ترتیب قیامت شکل میگیرد و چون زمان وجود ندارد هرکس میتواند در هر مقطع از زندگی خود با جسم مربوط به آن دوره قرار گرفته و شاهد اعمال خود بصورت زنده باشند ( درست مانند اینکه سوار بر ماشین زمان شویم) بنابراین تهمت کذب فوق را قویا تکذیب میکنم .
• انسان نمیتواند عاشق خدا بشود (اصل -۵۹عرفان حلقه): انسان با دو پدیده عاطفی “دوست داشتن” و “عشق ” دست به گریبان است. پدیده دوست داشتن، امری عقلانی است که فرد از طریق تعقل، میل و اراده به آن میرسد، مانند دوست داشتن، گردش و تفریح، غذا و خوراکی، خدا، اشخاص و … برای دوست داشتن حتما علت وجود دارد و هرکسی میتواند دلایل دوست داشتن خود را در مورد هر چیزی بخوبی بیان کند و کاملا متکی به اراده و اختیار فرد بوده و هر زمان میتواند آنرا قطع کند ×
اما پدیده ی “عشق” چه “عشق زمینی” و چه “عشق الهی” ( عاشق خدا شدن)، به اراده و اختیار انسان نبوده و به عقل و تفکر انسان ارتباطی نداشته و فقط بر اساس اراده و حکمت خداوند متعال اتفاق می افتد و قطع کردن آن نیز به اختیار انسان نبوده و از نحوه و چگونگی رخ دادن آن بی خبر است و در یک لحظه اتفاق می افتد. در مورد عشق زمینی گفته شده که (حکمت حق در قضا و در قدر- کرد ما را عاشقان یکدگر) و در موردعلت عشق (علت عاشق ز علتها جداست- عشق اسطرلاب اسرار خداست)، این در حالی است که در عشق زمینی، معشوق، مشخص و معین و در پیش چشم است و در عشق الهی، معشوق نه دیده می شود، نه قابل توصیف است و نه قابل شناخت: « لا یُدرِکُ بِوهمٍ و لا یُقَدًرُ بِفَهم ( خطبه ۱۸۱) – ما تُصوٍر فی الاوهام فَهو خلافه، لَیسَ بِرب و مَن زعم اَنٌ یخرف الله بتوهم القلوب، فَهُو مشرک ( امام صادق ع ) – لم تَجعَل للخلَق طریقاَ اِلی مَعرِفتک اِلا بِلعَجزِ عَن مَعرِفتکَ (مناجات خمسه عشره، العارفین) و … بنابراین، شناخت خداوند غیر ممکن است و فقط از طریق تجلیات او می توان او را استدلال کرد به عبارتی « یصنع الله یَستَدل علیه و بالعقول تعتقد معرفته و بالفکره ثبثت حُجَتُهو بایاتِهِ احتجَ علی خلقِهِ – از آنچه که خداوند آفریده، می توان او را استدلال کرد و به وسیله خرد به این شناخت معتقد شد و حجت وی با اندیشه ثابت گردد». بنابراین، انسان فقط می تواند از طریق توجه به خلقت و تعقل و اندیشه، به خدا معتقد شود ( که منجر به دوست داشتن خداوند که امری عقلانی است، بشود) و با معطوف شدن به تجلیات او، به آن مهر ورزیده و در خدمت آن باشیم (من، دیگران و همه هستی ) تا خداوند ما را مورد توفیق و عنایت خود قرار داده و ما را مشمول عشق خود ( که اصلا به اراده و اختیار انسان نیست ) کند و آیه « ياأيها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبهم ويحبونه » اشاره به این دارد که (ابتدا) خداوند به آنها عشق بورزد و سپس آنها نيز به خدا. لازم به ذكر است كه “فروع دين” درخدمت تجليات الهى بودن محسوب ميشود (نماز، روزه، حج درخدمت خود و خودسازى به عنوان تجلى الهى بودن وخمس و زكوة و جهاد و … درخدمت ديگران بودن به عنوان تجليات الهى و … ) ولازم است كه عاشقانه باشد ( اصل ۶۶ عرفان حلقه ) . “عاشقانه” درنحوه تفكر، رفتار وعمل عاشق ديده مى شود، حال كه نمی توانيم به ميل و اختيار خود عاشق شويم، سعى مى كنيم رفتار و پندار عاشقانه را بصورت تصنعى هم كه شده تقليد كنيم تا انگيزه انجام عبادت ارتقاى كيفى پيدا كند. در اين رابطه عبادات خود را به گونه اى دنبال كنيم كه به طمع مزد و پاداش (بهشت و حورى و … ترس از مرگ، قبر، عذاب، بيمارى، غضب الهى و … رفع تكليف و … نباشد و فقط به خاطر خود خداوند باشد ( ما ز دوست غير از دوست مقصدى نمى خواهيم – حور و جنت اى زاهد بر تو باد ارزانى)
•اجتناب از حزن و ترس: كسيكه احساس كند، خدا با اوست و عالم را محضر خدا بداند و همانطوريكه در بالا توضيح داده شد، پندار و رفتار عاشقانه در رابطه با خدا و عبادات در او نهادينه شده باشد، هرگز احساس غم و اندوه و بيم و ترس به او راه پيدا نميكند، زيرا كسيكه خدا را دارد، چيزى كم نداشته و از چيزى نيز نمى هراسد ( بَلٰى من اَسلَمَ وَ جهَهْ لِلهِ و هر مُحسِنٌ فُلَهُ اَجرُهُ عِندَ رَبِّهِ و لا خَوفٌ عليهم و هُم لايَحزَنون – اَلا اِنَّ اَولياءُ اللهِ لاخَوفٌ عَليهِم و لا هم يَحزَنونَ – اِنَّ الّذين قالوا رَبَّنا اللهُ ثُمَّ اسْتقامُو افَلا خَوفٌ عَليهِم و لا هم يَحزَنونَ – و …) . امام موسی كاظم (ع) لشگريان عقل وجهل را دسته بندى وفرموده كه خداوند به هر يك ٧٥ لشگر داده ( اِنَّ الله خَلَقَ العقل … ثُمَّ جعل لِلعقل خمسه و سبعين جنداٌ… ثُم خَلَق الجهل مِنَ البحر الاجاج ظلماني … فقال الجهل يا ربً هذا خلق مثلی خلقته وكرمته وقَوًيته واَنا ضِدُه ولا قوة لی به أعطنی من الجند مثل ما أعطيته؟ … فأعطاه خمسة وسبعين جندا فكان مما أعطى العقل من الخمسة والسبعين الجند الخير وهو وزير العقل وجعل ضده الشر وهو وزير الجهل ) و حزن و ترس را در ادامه از جنود و لشگریان شیطان معرفی میکند و شادی و دلیری را که در مقابل حزن و ترس هستند، از لشگریان عقل .
• کشف و شهود، اتصال، نظر و تفویض و … : همانطوریکه قبلا توضیح داده شد، “مذهب” ، ظاهر دین و شامل اصول رهروی ( اصول و فروع دین ) می باشد که همواره ثابت و بدون تغییر است و “عرفان” باطن دین بوده و آن را مورد تحقیق و بررسی قرار میدهد و به علت اینکه آشکار و معلوم نیست (در غیر اینصورت به آن باطن گفته نمیشد)، باید چگونگی آن کشف شود و چون این کشف در حوزه فیزیک و محسوسات نیست که با مشاهده، آزمایشات، آزمون و خطا، تفکر و تعقل، استدلال و … حاصل شود و مربوط به ماوراء الطبیعه (متافیزیک) می باشد، از اینرو نیاز به رویت باطنی دارد یعنی باید با چشم باطن (چشم دل، چشم سِر و .. ) مشاهده شود که در دنیای عرفان به آن “شهود” گفته میشود، تا با شهود باطن، اسراری از آن کشف شود.پس آنچه که در دنیای عرفان وجود دارد محصول “کشف” از راه “شهود” افراد بوده که به این افراد “عارف” گفته میشود. این کشف که منجر به دسترسی به اطلاعات نظری و عملی در زمینه باطن دین ( اسرار خلقت و آفرینش و …) می شود که این اطلاعات را باید از منبعی دریافت کند و آن منبع با ایجاد اتصال، اطلاعاتی را در اختیار بگذارد تا بتواند آنها را دریافت کند. بنابراین، اتصالی نادیدنی و فهمی، غیر قابل تعریف بایستی بین آن منبع و فرد ایجاد شود تا اتفاقی بیافتد. بقول مولانا اتصالی بی تکلف بی قیاس – هست رب را با جان ناس– اتصالی که نگنجد در میان – گفتنش تکلیف باشد والسلام ) و چون این منبع در اختیار انسان نیست، لازم است که صاحب این منبع که خداوند است (اصل ۴) اجازه چنین دسترسی را به آن منبع بدهد تا متعاقباٌ آن منبع نیز اتصال را برقرار و شخص از اطلاعات ماورائی برخوردار و موفق به کشف و شهود گردد. پس برقراری ارتباط واتصال از اراده و اختیار انسان خارج است و به رحمت و فضل و حکمت خداوند وابسته است (إن الفضل بيد الله يؤتيه من يشاء – و همانا فضل بدست خداست، آنرا به هر که میخواهد، میدهد). (وَاللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ- و یا – لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ).
•مسیری را که فرد برای نشان دادن تمایل و اشتیاق خود به پیشگاه “حقیقت” جهت رسیدن به “کشف و شهود” طی میکند، “سیر و سلوک” و به فرد جوینده معرفت “سالک” گفته میشود. در واقع سیر و سلوک اعلام مراتب اشتیاق و نیازمندی سالک است به درگاه خداوند متعال تا مورد توفیق، لطف و عنایت او قرار بگیرد. پس از رسیدن به مرحله کشف و شهود، نوبت به عرضه یافته ها و نتیجه سیر و سلوک به دیگران میرسد که سالک اسلامی، سفر چهارم ( سیر مِنَ الحقِ اِلی اَلخلق از اسفار اربعه ملاصدرا ) خود را آغاز و به میان مردم رفته و آنچه را که از “سیر اِلیَ الله” ( سفر اول از اسفار اربعه) بدست آورده، در اختیار آنان می گذارد، تا موجب رشد و تعالی دیگران نیز بشود ( اصل – ۳۰ عرفان حلقه ) . در غیر اینصورت، هدف از سیر و سلوک سالک فقط برای تعالی و نجات خودش تلقی میشود که به نوعی ضد کمال محسوب میشود.
زیرا یکی از دستآورد های کشف و شهود، رسیدن به درک تن واحده بودن انسان است ( بنی آدم اعضای یک پیکرند- … ) بنابراین عارف فقط به فکر نجات و تعالی خود نیست و مهمترین مرحله در مسیر او سفر چهارم از اسفار اربعه است که به سوی خلق حرکت کند و آماده باشد تا به خاطر دیگران از جان خود نیز بگذرد زیرا بطور قطع مورد آزمایش های سخت قرار گرفته (عدوا شياطين الإنس والجن…مِن اَلمجرمین … ) و مورد دشمنی انحصار طلبان، حسودان، بخیلان و … قرار میگیرد، کما اینکه عده ای زیادی از عرفا به همین دلیل به شهادت رسیده اند ( بقول حافظ، آن یار کزو گشت سر دار بلند – جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد ) . حال اگر عارف بخواهد یافته های خود را تعریف و توصیف کند، به این توضیحات “عرفان نظری” گفته میشود و اگر بخواهد دیگران را به ادراکی که خود تجربه کرده، برساند، به این انتقال تجربه، “عرفان عملی” میگویند ( انتقال تجربه و ادراک مانند کسیکه سیبی را گاز زده و مزه آنرا چشیده و میخواهد مزه سیب را به دیگران هم بچشاند، در اینصورت هیچ چاره ای ندارد مگر اینکه به آنها نیز سیب بدهد تا با گاز زدن آن، مزه سیب را بفهمند و هرگز با تعریف و توصیف، کسی مزه سیب را نمی چشد حتی اگر صد ها کتاب در مورد سیب بخواند. به همین دلیل عرفان عملی با کتاب و توضیح، قابل ادراک نیست) . آنچه را که در “سیر و سلوک” بعنوان “کشف و شهود” از طرف خداوند به سالک عطا میشود، روزی آسمانی او محسوب شده و او میتواند از آن به دیگران انفاق کند ( و ممارزفناهم ینفقون…) و همانطوریکه گفته شد سالک واقعی، حتما سفر چهارم خود را بسوی خلق رفته تا از روزی آسمانی خود به آنها انفاق کند تا این مرحله مهم از سیر و سلوک خود را تکمیل کند. اما انفاق از روزی آسمانی با فن، روش، نوشته، و … امکان ندارد ( غیر از تعریف و توصیف) بلکه از طریق ترفندی غیر معمول که در دنیای عرفان به آن “نظر، تفویض، رخصت، اذن و ..” گفته میشود، انجام می گیرد و بدین ترتیب سالک میتواند از روزی آسمانی خود با یک “نظر” به دیگران انفاق کند. بقول شاه نعمت الله ولی : ( ما خاک را به نظر کیمیا کنیم – صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم) و حافظ می گوید: ( آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند – آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند ) .
•همانطور که ملاحظه میشود، دنیای عرفان، فرهنگ اصطلاحات و ترمینولوژی مخصوص به خود را دارد که تقریبا در همه عرفان های دنیا مشترک است. در عرفان ایران اصطلاحات سیر و سلوک و سالک – کشف و شهود- وصل و اتصال –نظر یا تفویض، اذن، رخصت و … – کمال – عشق- وحدت-سیر آفاق- سیر انفس- عوالم و جهانها- لامکان، لازمان، لاتضاد- روح و جن- و … به کرات بکار رفته که معادل آنها نیز در عرفان های دیگر وجود دارد. درست مانند اینکه همه وسایل نقلیه دارای چرخ، نیروی محرکه، اتاق و … می باشند. از گاری های عهد باستان تا تریلر ها و خودروهای مدرن امروز بدون آنکه درست مثل یکدیگر باشند. در آخرین لحظات دادگاه بدوی ۹۴، نماینده محترم دادستان که بصورتی گذرا از روی کیفرخواست قرائت میکردند که چون در عرفان حلقه من از “لازمان” صحبت کرده ام، بنابراین بهائی هستم، چون از “خدمت” گفته ام، پس مسیحی هستم، چون از رنج ناشی از کثرت گفته ام، پس بودائی هستم و چون … پس وهابی و .. هستم، اظهار نظری کاملاٌ غلط و غیر تخصصی و از اساس باطل می باشد. این اصطلاحات اشتراکاتی می باشد که در همه ادیان، مذاهب، عرفانها و همه جریانهای معرفت پژوه مورد بحث و بررسی قرار میگیرند و متعلق به یک جریان خاص نمی باشند.
• لازم به ذکر است که “کشف و شهود” و بطور کلی “عرفان” هرگز منجر به تاسیس مذهب جدید نمی گردد و خود نیز مذهب جدید محسوب نمی شود؛ زیرا، اولا: حوزه عرفان فقط نقش کشف باطن را برای دین ایفا میکند و بدون وجود ظاهر یعنی مذهب، باطن یعنی عرفان نیز وجود نخواهد داشت. از اینرو عرفان و مذهب لازم و ملزوم یکدیگر هستنذ. ثانیا: مذهب برای یک عرفان هویت آن محسوب میشود، “عرفان اسلامی”، “عرفان یهودی”، “عرفان مسیحیت و … عرفان به خودی خود و بدون وابستگی به یک مذهب، بی هویت می باشد.
•”نظر” و “تفویض” در عرفان حلقه: با عنایت به مطالب فوق الذکر، عرفان حلقه از طریق کتاب قابل فراگیری نیست. زیرا، همانطوریکه توضیح داده شد، موضاعات “عرفان عملی” را نمیتوان از طریق کتاب، نوشته و کلام به دیگران انتقال داد. بلکه باید از طریق مربیان به شاگردان تفویض شود ( اصل – ۱۸ عرفان حلقه) و طبق تعریفی که ارائه شد، “تفویض” همان انتقال از طریق “نظر” است که پایه و اساس همه عرفان های عملی است و بدون آن عرفان عملی جمعی نمیتواند وجود داشته باشد. زیرا، انتقال از مربی به شاگرد وجود نخواهد. در “عرفان حلقه” شاگرد با مکتوب کردن سوگند نامه مبنی بر استفاده مثبت و انسانی از “نظر” مربی برخوردار میشود ( اصل – ۴۴ عرفان حلقه) و پس از آن میتواند موضوعات عملی این عرفان را مورد آزمایش و بهره برداری قرار بدهد.
اما لزوم مکتوب نمودن سوگند نامه به این منزله نیست که فرد میتواند از یافته های خود استفاده غیر انسانی بکند، بلکه فقط بمنظور تجهیز و تربیت ذهن اوست که بطور کلی نیات خود را همواره معطوف به اهداف مثبت و متعالی نماید وگرنه، اصولا حوزه عملکرد عرفان حلقه مشخص، معین و تربیت شده است و فقط در چارچوب عرفان کمال مورد استفاده دارد و در آن از عرفان قدرت نیز خبری نیست که کسی بتواند از آن استفاده قدرتی بنماید. درست مانند اینکه به کسی پابند زده و او را به زمین میخ کوب کرده باشند و به او بگویند که مبادا بپری. عرفان حلقه هیچ خطری، از هیچ بابتی برای کسی ندارد و اخذ سوگندنامه فقط برای جلب توجه بیشتر شاگرد به آنچه که در اختیار میگیرد، می باشد. خداوند متعال در قران مجید خطاب به رسول اکرم (ص) طی آیات بسیاری به منظور جلب توجه ایشان، یاد آوری ها و تذکراتی میدهند که خطاب به انسان کامل و گل سرسبد بشریت، بسیار بعید است. از جمله: « فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا یوحَی إِلَیكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ یقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ…. پس مبادا (ابلاغ) برخی آیات را که به تو وحی میشود، ( بخاطر عدم پذیرش آنها) ترک کنی و دلتنگ شوی که میگویند: چرا بر او گنجی فرستاده نشده یا فرشته ای همراه او نیامده … (هود – ۱۲) » و یا « يَأَيهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ … ای پیامبر، آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده ای .. ( مائده – ۶۷) » و « وَ لا يَصُدُّنَّکَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْکَ وَ ادْعُ إِلي رَبِّکَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکينَ…- مبادا تو را از (تبلیغ) آیات خدا بعد از آنکه بر تو نازل شده است، باز دارند و به سوی پروردگارت دعوت کن و زنهار از مشرکان مباش (قصص – ۸۷) » و همچنین « وَاتَّبِعْ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّىٰ يَحْكُمَ اللَّهُ ۚ… و از آنچه بر تو وحی میشود، پیروی کن و صبور باش تا خدا داوری کند و …( یونس – ۱۰۹)» و … بنابراین سوگند نامه فقط جنبه یادآوری و تذکر دارد که به وسیله آن، مربی ذهن شاگرد را آماده سازد و بدیهی است که شاگرد باید زیر نظر مربی خود باشد. به مجموعه مربیان، “مرکزیت” گفته میشود که آموزش نظری و عملی عرفان حلقه را در ایران و سایر کشور ها بعهده دارند و شاگردان نیز پس از اتمام دوره ها، خود نیز مربی شده و به آن می پیوندند. دو تشکل مردم نهاد NGO نیز برای فعالیت های معرفت پژوهی و ارتقای سلامت مربیان مرکزیت در نظر گرفته شده بود که به علت دستگیری ام فعال نشدند.
• عقل و عشق: انسان همواره با دو پله عقل و عشق در ارتباط است (اصل – ۱۳ عرفان حلقه ) . پله عقل جهت تفکر، تعقل، اندیشه و .. بوده و پله عشق برای ادراک قلبی و باطنی و جایی که نمیشود در آن نفوذ کرد. زیرا اگر عقل ارزش مطلق داشته باشد، ایمان به “غیب” (الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ..) معنی نخواهد داشت، زیرا “غیب” باید ورای دلایل عقلی باشد. در غیر اینصورت، مفهوم غیب بودن خود را از دست خواهد داد. در حالیکه، “غیب” همانطوریکه قبلا توضیح داده شده، غیر قابل شناخت و تعریف است زیرا: (تُعرف الأشياء بأضداده..) اشیاء با وجود ضد برای آنها شناخته میشوند و “غیب” فاقد ضِد است ( اگر ضِد داشته باشد، شرک است) با لقول شبستری : (ظهور جمله اشیاء به ضِد است –
– ولی حق را نه مانند و نه ضِد است – چو ذات حق را باشد ضِد و همتا – ندانم تا چگونه داند او را). پس عقل به شناخت غیب راه ندارد و ایمان به غیب نمیتواند از راه تعقل، تفکر و اندیشه حاصل شود و باید از سِرباطن و دل ( در قران به قلب، صدر و فؤاد اشاره شده است) به آن رسید که آن نیز فقط پس از مشمول توفیق الهی شدن اتفاق می افتد (أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ – آنانکه خداوند ایمان را بر قلبشان نوشته …) و (فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا…) و (أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ…) و… (اصل – ۱۴ عرفان حلقه ).
• در اینجا لازم به ذکر است، داشتن افکار ماتریالیستی یکی از تهمت های ناروا بوده که در آخرین لحظات دادگاه به آن اشاره شد که تصور میکنم این اتهام کذب بخاطر اشاره به تضاد در دروس عرفان حلقه می باشد ( ماده، ضد ماده- انرژی، ضد انرژی – شعور، ضد شعور). درحالیکه بحث در موضوع ضد مختص ماتریالیست ها نبوده و به قدمت تاریخ سابقه دارد و همانطوریکه در سطور قبل اشاره شد در فلسفه اسلامی آمده که « تعریف الاشیاء اضدادها –ظهور جمله اشیاء به ضد است و …) و اینطور نیست که هرکس از تضاد صحبت کند، ماتریالیست است و یا اگر لازمان بگوید بهائی است و … خصوصا اینکه موضوعاتی مانند ماده – ضد ماده در زمره مباحث اثبات شده فیزیک مدرن است و موضوع انرژی – ضد انرژی نیز که برای اولین بار در دنیای فیزیک توسط اینجانب نظریه پردازی شده، هم اکنون در محافل علمی در دست تحقیق و بررسی می باشد. در قران آمده : وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ که اشاره به همین موضوع علمی دارد، که از هر چیزی زوج آفریدیم ( حتی ذره را) که حاکی از ساخت عالم مادی از عوامل تضاد است و با توجه به آیات “و جعل الظلمات الی نور”، و ” وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً و … نتیجه گرفته میشود که عالم ناسوت، دو قطبی و عالم تضاد می باشد و این موضوع هیچ ارتباطی به تفکرات ماتریالیستی ندارد.
• جهانهای طولی، مجاور، موازی و … : خداوند متعال خالق بینهایت جهان است. زیرا، تجلی جلال، جمال، کمال و … او در بینهایت عوالم مختلف پدیدار گشته که در طول یکدیگر (مانند عوالم ناسوت، ملکوت و …) و همچنین در مجاورت و یا به موازات یکدیگر قرار دارند ( مانند عالم روح، جن و …)، بدون اینکه مابین آنها خلائی وجود داشته باشد و… (همانگونه که: وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا). بینهایت عوالم مختلف با یکدیگر در وحدت و هماهنگ ( در جهت تحقق طرح و نقشه خداوند متعال و یکتا) بوده ولی از نظر مادیات با یکدیگر متفاوت و از یکدیگر جدا هستند ضمن اینکه ارتباطی پنهانی آنها را در یک مسیر الهی قرار داده است. ( اصل – ۹ عرفان حلقه)
•راه همه اولیاء و انبیا، طریقت بوده، طریقتی مبتنی بر دین فطری و هیچیک از آنان با شریعت خاصی آغاز نکرده است (مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ) و یا (قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا…) بلکه در مسیر حرکت خود (طریقت) به دین نظری و دین حقیقت تجهیز بوده اند که انسان شمول است ( قبلا توضیح داده شده است) و شامل ظاهر و باطن دین الهی است. در این مسیر که وجدان هر انسان از درون به یکتائی خداوند، کمال، اخلاق و … گواهی میدهد و نحوه زندگی، تمایلات، خواسته ها، شوق ها، کنجکاوی ها و … او را به نیازش در جهت فهم و درک فلسفه خلقت و آفرینش و اینکه از کجا آمده و به کجا خواهد رفت و … واقف نموده و لزوم پی بردن به شریعت و حقیقت را در او زنده کرده و به انگیزه او تعالی می بخشد و از اینجاست که او مشتاقانه به دنبال شریعت و به جستجوی حقیقت می پردازد. هیچ مرزی بین طریقت، شریعت و حقیقت نیست و کسی نمیتواند بگوید، الان شریعت را یا طریقت را تمام کرده و وارد حقیقت شده ام و هر لحظه به توفیق و فضل و رحمت خداوند متعال ممکن است کسی به درک شریعت و یا حقیقت نائل شود، چرا که هدایت و فضل و رحمت فقط به دست خداوند است کما اینکه خطاب پیامبر (ص) میفرماید: «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ… تو نمیتوانی کسی را که دوست داری، هدایت کنی ولاکن خداوند هرکه را بخواهد هدایت میکند…»؛ در حالیکه ممکن است افرادی در مسیر طریقت زندگی خود(دین نظری و حقیقت) هرگز توجه آنها نه به شریعت و نه به حقیقت جلب نشود و هیچ نیازی در خود نسبت به آنها احساس نکنند. انسان باید به تشنگی نسبت به شریعت و حقیقت برسد ( آب کم جو، تشنگی آور به دست ) و وقتی انسان در مسیر طریقت زندگی، دین نظری و حقیقت را در خود زنده کرد (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا… ) ، با اشتیاق و میل فراوان به دنبال شریعت و حقیقت خواهد بود. به این نحو هر کس در هر مرحله از شریعت که قرار دارد، امید دسترسی به حقیقت در آن مرحله خود را دارد در حالیکه در نظریه قبل، مراحل بصورت طولی قرار گرفته اند یعنی ابتدا باید شریعت تمام شود بعد طریقت تا سرانجام به حقیقت دست یافت، درحالیکه هیچ کدام از این مراتب، مرز مشخصی ندارند و مبهم بوده، در عمل هم نمود مشخصی که قابل بررسی و چشم گیر باشد، حاصل نشده است.
• در مورد اصل – ۳۱ عرفان حلقه ( اصل اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُور) که در آن آمده: اسرار حق، اطلاعات محرمانه ای است که افشای آنها نقض کننده عدالت و ستار العیوب بودن اوست که افراد، اجازه وارد شدن به حریم آنرا ندارند و ورود به آن، فقط با کمک شبکه منفی (شیطان) امکان پذیر است و شبکه مثبت، این اطلاعات را در اختیار کسی قرار نمیدهد. همانطور که از نام قرانی این اصل فهمیده میشود، فقط خداوند از ذات قلب ها آگاه است و هیچکس از آن مطلع نیست. اما آیاتی در قران مجید ظاهرا خلاف این موضوع را بیان میکنند از جمله :« وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ…- بگو، عمل کنید. خداوند و رسول او و مومنان می بینند (اعمال را) و بزودی بازگردانیده میشوید به سوی دانای نهان و به آنچه عمل می کردید، خبر میدهد (توبه – ۱۰۵)». در حالیکه این آیه به دیدن عمل انسانها اشاره دارد و نه به آگاهی از ذات قلب ها، و مطلب دیگر آشکار شدن و اطلاع از آن توسط خداوند در قیامت و در یوم الدین است و نه در اینجا. بنابراین این آیه نقض ستار العیوب بود خداوند نبوده و ذات قلب ها کماکان باید محفوظ بماند. همچنین در آیه دیگری ؛ « یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُلْ لاتَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبارِکُمْ وَ سَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ….هنگامیکه به سوی آنان باز گردید، عذر می آورند. بگو غرور نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت. همانا خدا ما را از اخبار شما آگاه کرده و به زودی خدا و رسولش عملتان را ببینند، سپس به سوی دانای نهان بازگردانیده میشوید و از آنچه می کردید آگاهتان میسازد (توبه – ۹۴) » مورد خطاب رسول اکرم (ص) است که خداوند از عذر دروغین عده ای که از جهاد تخلف کردند، آگاه میشود و باز هم مانند آیه قبل صحبت از بازبینی اعمال در قیامت و یوم الدین است و دیگر اینکه این وحی به پیامبر (ص) که معصوم ، انسان کامل و محرم بارگاه الهی است، صورت گرفته که به واسطه معصومیت او، امکان سوء استفاده و نقض ستار العیوب بودن از ایشان نمی رفته است. ولی سایر افراد که جایز الخطا هستند، خداوند هیچ گاه چنین اطلاعاتی را در اختیار آنها نمیگذارد. کما اینکه در آیه قبلی که فقط دیدن اعمال بود، شامل مومنان هم میشد ولی این آیه فقط خطاب به نبی اکرم (ص) بوده است.
• از اینرو با توجه به مطلب فوق، لازم به یاد آوری است که عرفان کیهانی (حلقه) ، تعهد و پایبندی زیادی نسبت به اجتناب از نقض حدود الهی دارد و در کتاب های عرفان کیهانی حلقه و انسان از منظری دیگر به اصول و مطالب متعهد در این زمینه ، اشاره و تاکید جدی شده است از جمله اجتناب از: آنچه که ستار العیوب بودن را نقض کند؛ مانند قدرت شخصیت خوانی، بر ملا کردن عیب و اسرار دیگران (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا…) و (اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُور…) – آنچه که نفوذ در حریم مقدس دیگران باشد، مانند فکر خوانی و… – آنچه که اختیار انسان را نقض کند – آنچه که حوادثی را به انسان تحمیل کند، مانند طلسم و جادو و… – آنچه که عدالت الهی را نقض کند مانند آینده بینی و… – آنچه از طریق کار با « من دون الله » (غیر از خدا) بدست می آید؛ مانند کمک گرفتن و همکاری با روح، جن و .. به جای خداوند (نقض پیمان « ایاک نستعین»). اما در مقابل نهی از امور فوق الذکر، عرفان حلقه بصورت نظری و عملی، افراد معرفت پژوه را به ادراکاتی روحانی می رساند که رئوس کلی برخی از آنها طبق اصل – ۶۳ عرفان حلقه عبارتند از:
• درک «نفخت فیه من روحی – انا الحق» و اینکه در مرکز ورود ما از روح خود دمیده و ذات وجود انسان همان ذات اوست ( درک بیت الله ) – درک یکتائی وحدت و تن واحده بودن جهان هستی ( تجلی اسماء و صفات – علم، جمال، کمال، جلال الهی یا تجلیات الهی ) – درک هوشمندی و نقشه عظیم و هدفمند بودن جهان هستی و اینکه یکپارچه و هدفمند و در وحدت ( ضمن تکثر اجزاء و ماهیات متعدد ) به دنبال تحقق طرح و نقشه عظیم الهی در حرکت است – درک بی عیب و نقص بودن جمال یار ( عاشق در جمال یار نمی تواند عیب و نقص مشاهده کند و رسیدن به مقام صالح که صلح با خدا، خود و دیگران می باشد و … – درک حضور یار و رسیدن به مقام بی قبلگی (أَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ). گذشته از مباحث کلیدی، عرفان حلقه بسیاری از مطالب و موضوعات حوزه معرفت پژوهی را که از گستردگی قابل توجه و کم نظیری برخوردار است را بطور نظری و عملی و پیاده کرده که باعث جذب عده بسیار زیادی چه در ایران و چه در کشور های دیگر به سمت عرفان اسلامی و معرفی آن بعنوان عرفان توانمند، سهل الوصول و عملی از مکتب غنی اسلام و مذهب مترقی شیعه شده است. همه کسانی که در کلاس های موسسه و دانشگاه ها با اینجانب به عنوان معلم عرفان اسلامی حلقه مواجه شده اند جز توحید ناب، تقوا و پرهیزگاری، درستکاری، راستگویی و… چیز دیگری ندیده اند که با مجاهدت تمام و با گفتار، پندار و کردار اسلامی و بدون تناقض و شفاف در جهت اعتلای عرفان این مرز و بوم که عرفان اسلامی و عرفای اسلامی ایران را شامل میشود، همه سعی تلاش خود را به عمل آورده است. اما با وجودی که بد اندیشان، انحصار طلبان، حسودان، تنگ نظران، مافیای دارو و مخدر و… چهره ای زشت و کریه و منحرف از آن از طریق کلیه رسانه ها و چاپ دهها کتاب و صد ها مقاله و… ترسیم کنند و با توسل به دروغ و نیرنگ، تبلیغات مسموم و کذب مبنی بر جن گیری، جادو گری و طلسم و جادو، تشکیل فرقه، توهین به قران، توهین به ائمه علیهم السلام و قبول نداشتن آنها، قبول نداشتن مهدویت و… سعی در خدشه دار کردن عرفان حلقه و لجن مال کردن اینجانب نموده که به حول و قوه الهی نه تنها کوچکترین خللی وارد نشده بلکه مخاطبان و شاگردان موسسه که از نزدیک با اینجانب و عرفان حلقه آشنا شده اند، با مواجه شدن با اینهمه دروغها، تحریف ها، افتراها و… پی به وجود توطئه و دسیسه ای عمیق برده و مصمم به دفاع از من و شهادت دادن بر بیگناهی ام شده اند و به استشهادات قانونی آنها مبنی بر کذب بودن اتهامات وارده نیز ترتیب اثر داده نشده است و این یکی از دلایل تجمعات آرام و مسالمت آمیز عده ای از آنها بوده است که این دفاع را وظیفه وجدانی خود می دانند که البته امری طبیعی است که به منظور ایجاد اختلال و نا امنی نبوده است.
• در زمینه افترای کذب “جن گیری و احضار روح” که طبق توضیحات پاراگرافهای قبلی در عرفان قبلی ممنوع و بر اساس اصول اجتناب از ارتباط با روح و جن، هرگز مبحثی تحت عنوان “جن گیری” و یا ” ارتباط با ارواح” در عرفان حلقه وجود نداشته و از زبان من شنیده و یا نوشته نشده است. و کذب می باشد. آنچه که باعث شده تا مغرضین با وارونه جلوه دادن قابلیت های عرفان حلقه، اقدام به انجام تبلیغات کذب در این زمینه کنند، یکی از نظریه های اینجانب تحت عنوان “موجودات غیر ارگانیک” یا ” ویروس های غیر ارگانیک” و یا “ویروس های ذهنی” می باشد که برای اولین بار در تاریخ، تاثیر تداخل این موجودات (جن) در سلامتی ذهنی انسان مورد تحقیق نظری و عملی قرار گرفته و اثبات رسیده است. خطر این تداخل در همه ادیان و آیین ها در سرتاسر جهان و همچنین در دین مبین اسلام تذکر داده شده و انسان را از آن برخوردار داشته اند (الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ – مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس). این مبحث و نتایج حاصل از آن، بصورت نظری و عملی در سطح وسیع و گسترده با حضور روانشناسان، روانپزشکان، پزشکان و… مورد تحقیق و آزمایش قرار گرفته و به اثبات رسیده و مورد استفاده قرار گرفته است و همانطور که کخ و پاستور وجود موجودات میکروارگانیزم (ذره بینی) را به اثبات رسانیدند، من نیز برای اولین بار تاثیر موجودات غیر ارگانیک را ( ضمن اثبات وجود آنها ) در بیماریهای ذهنی مانند اسکیزو فرنی یا شیزو فرنی ، دو قطبی، وسواس و… را که تا کنون هیچگونه درمان قطعی نداشته اند، به اثبات رسانیده و با دفع موجودات غیر ارگانیک به شیوه باطنی (عرفانی) به نام “تشعشع دفاعی” زمینه بهبود افراد مبتلا به این نوع بیماریهای ذهنی لا علاج را فراهم نماید. گزارش مربوط به این طیف از درمان ها و فیلم های مستند در اختیار محافل علمی دنیا گذارده شده و از بابت انجام این تحقیق نیز جوایزی بین المللی به اینجانب تعلق گرفته و به ثبت جهانی نیز رسیده است. این رشته یکی از شاخه های خیلی فرعی و حاشیه ای در عرفان حلقه می باشد ولیکن مغرضین در تبلیغات سوء و سم پاشی های به عمل آمده علیه اینجانب آن را به عنوان کُل جریان عرفان حلقه و به نام جن گیری و احضار روح و… معرفی نموده و فیلم های مستند آن را بصورت ناقص و بریده شده از کلیه رسانه ها تحت همین عناوین پخش نموده اند.
• در ادامه مطلب فوق، عرفان حلقه با هر گونه طلسم و جادو، به عنوان آنچه که حوادثی را به دیگران تحمیل نماید، مخالف بوده و در این زمینه طی اصول عرفان حلقه، مطالب مطروحه در کتاب “انسان از منظری دیگر”، فیلم کلاس های موسسه و… اینگونه اعمال را تقبیح و در جهت باطل کردن آن، طبق آنچه که در تعالیم همه انبیاء اولیاء و اوصیا در طول تاریخ و ادعیه ها توصیه شده، رهنمود هایی داشته و تعالیمی را در چوب عرفان ارائه نموده است که این خود دلیل و مدرک مخالفت عرفان حلقه با طلسم و جادو بوده است، و حتی در جهت روشنگری هر چه بیشتر در این زمینه، طبق فیلم های کلاس ها، از شاگردانم درخواست نموده ام که اگر قبلا طلسم و جادویی (تحت هر عنوانی) دریافت کرده اند، آنها را جهت افتتاح یک نمایشگاه در زمینه طلسم و جادو به موسسه تحویل دهند تا در نمایشگاهی به معرض دید علاقمندان برسد و بدین ترتیب مقداری نوشته جات و لوح های فلزی جمع آوری گردید که با تعطیلی موسسه که بعلت ازدحام بیش از حد و شاکی بودن همسایه ها به خاطر مشکل پارکینگ، دو سال قبل از دستگیری، این نمایشگاه برگزار نشد، اما نوشته جات و لوح های فلزی که اکثرا خیلی قدیمی و با دست خط های مختلف و کتاب های علوم غریبه جمع آوری شده و… به انبار موسسه جهت استفاده در آینده منتقل شد که متاسفانه در گزارش بازرسی از محل به عنوان اسباب و وسایل طلسم و جادو قید شده و مرا به عنوان جادوگر در تبلیغات سو خود معرفی نموده اند، در حالی که فیلم های موسسه و قدیمی بودن نوشته ها و لوح های جمع شده و دست خط های متفاوت قدیمی و اطلاع عموم شاگردان از این مطلب و حاضر بودن برای دادن شهادت، همگی بیانگر حقیقت قضیه هستند.
• همه استنادات عرفان حلقه به کلام وحیانی قرآن است. همانطوریکه در بیش از هفتاد مقاله چاپ شده از اینجانب در روزنامه ها و سه کتاب چاپ شده و ویژه نامه هاو مجلات، همچنین طبق فیلم های کلاسهای موسسه فرهنگی هنری عرفان کیهانی حلقه، این موضوع  بخوبی قابل اثبات است. حال چگونه ممکن است جریانی که به استناد به قرآن متکی است، از طرف بنیانگذار آن مورد اهانت و تمسخر قرار بگیرد، تمسخر قرآن به معنی رد کردن این نقطه اتکاست آن هم توسط خود بنیانگذار که بطور قطع چنین چیزی محال بوده و باور کردنی نیست و کاملاّ واضح و روشن است که افترا و دروغ می باشد. همچنین برخی از موضوعات مقالات، سخنرانی ها، موضوعات کلاسهای موسسه و … در مورد الصلوة، روزه، حج، قدر و قدیر، ائمه علیهم السلام، بعنوان گل های سر سبد هستی، انسان کامل، حجاب، به منزله اجتناب از خود نمائی بعنوان زکوة آنچه که از هستی، خداوند در اختیار ما قرار داده است و نشان دادن بلوغ معرفتی و… ، امام عصر عج به منزله استاد دوره دکترای بشریت که بشر را از جهل و نادانی نجات خواهد داد و در های آسمان های خرد و دانایی و حکمت را به روی انسان می گشاید و … حال چگونه امکان دارد با وجود این همه دلایل و مدارک که به وضوح اعتقاد اینجانب را به عنوان بنیانگذار جریان معرفت جوی عرفان حلقه را نسبت به مقبولیت، تقدس و احترام موضوعات عبادی، ائمه علیهم السلام، مهدویت، حجاب و… را به اثبات میرساند شک و شبهه ای وجود داشته باشد و دچار دوگانگی فکری باشم. لذا اتهام های توهین به ائمه علیهم السلام و قبول نداشتن آنها و نقش معصومین، قبول نداشتن مهدویت، حجاب و … نیز جز دروغ، افترا و پاپوش امنیتی ، چیز دیگری نمی تواند باشد و قویا آنها را تکذیب می کنم.
• سیر کمال انبیا و حضرت سلیمان (ع) : انبیاء الهی مسیر تکامل معنوی مخصوص به خود را طی کرده اند تا به انسان کامل، حضرت ختمی مرتبت (ص) پایان یافته است و او کامل ترین و خاتم انبیا گردید. خداوند در مورد برتری دادن بعضی از انبیا نسبت به بعضی دیگر در قرآن می فرماید؛ « لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْضٍ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً و همچنین تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ …». این فضیلت و برتری بی گمان در دعاها و خواسته های هر یک از آنان منعکس و مستتر است. برای مثال، لقمان (ع) دعا می کند: «رَبِّ هَبْ لي‏ حُکْماً …  پروردگارا مرا حکمت عطا کن…” و ابراهیم (ع) دعا می کند: « رب اجعلنی مقیم الصلاة… پروردگارا مرا مقیم در وصلت قرار بده…» و سلیمان (ع) از خداوند درخواست می کند: « رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ هَبْ لی‏ مُلْکاً لا یَنْبَغی‏ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی … گفت، پروردگارا مرا ببخش و حکومتی را به من ارزانی دار که پس از من سزاوار هیچکس نباشد.» . حال با نگاهی سطحی نیز می توان فهمید که بین آن نبی که حکمت الهی یا الصلوة او را می خواهد با آنکه حکومت و ملک می خواهد آنهم به شرطی که پس از او نیز به کسی داده نشود،  تفاوت در مرتبه تعالی و رشد معنوی وجود دارد. اما درخواست سلیمان و تحقق آن، این درس را برای انسان به جا گذاشت که اگر صاحب ملک سلیمان باشی، لشکریان جن و انس در خدمت تو باشند، پرندگان آسمان همه جا را برای تو زیر نظر داشته باشند باد به فرمان تو باشد و ایستاده بمیری، هیچ سودی ندارد و عاقبت از آن چیزی باقی نخواهد ماند و حیف باشد از او غیر از او تمنایی. اما متاسفانه با طرح این مطلب که به دو منظور بوده، اول عبرت ناشی از این ماجرا (از جمله فرموده حضرت علی (ع) در خطبه ۱۸۱ نهج البلاغه)، دوم، پاسخ به این سوال که اگر از جن نباید کمک گرفته شود؛ پس چرا خداوند لشکریانی از جن را در اختیار سلیمان قرار داد؟ که اینگونه پاسخ داده ام که اجابت خواسته سلیمان، چنین ایجاب می کرد که بخش عمده آن را جن ها بسازند و از توان انسان خارج بوده و به همین منظور هم، خداوند جنها را در اختیار سلیمان(ع) قرار داده و وی فقط اجابت خواسته خود را می خواسته نه لشکریان جن را (و ما کَفَرَ سُلیمان و…) و خطایی مرتکب نشده است و همچنین اجابت دعای او مستلزم این بوده که باد به فرمان او باشد و پرندگان برای او آسمان را زیر نظر داشته باشند و … مغرضین گفته اند که چون یهودی ها با حضرت سلیمان (ع) خوب نیستند و توضیحات تو نیز نشان می دهد که تو هم سلیمان (ع) را قبول نداری، بنابراین، عرفان حلقه برگرفته از عرفان کابالای یهود است!!!
• قبول نداشتن شفاعت، توسل، زیارت اماکن متبرکه از دیگر افتراهای مطروحه در کیفرخواست بوده که مانند سایر موارد کیفرخواست، همگی کذب و پاپوش امنیتی می باشد. از آنجا که اینجانب شیعه اثنی عشری هستم، آنچه را که در این مذهب مترقی مرسوم است و نسبت به آنها اعتقاد عمیق وجود دارد مانند شفاعت، توسل، زیارت اماکن متبرکه و اهل قبور و مراسم و مناسک مختلف مذهبی همگی را قبول داشته و دارم. برای نمونه، مدتی قبل از دستگیری ام به همراه خانواده، مادرم و مادر همسرم به زیارت مشهد مقدس رفته ایم و من به کنار ضریح رفته و به آن بوسه زده ام و… همچنین در مقالاتم تحت عنوان های مختلف به نقش علائم الطریق بودن و واسطه های نجات و … الگوهای کامل و بی عیب و نقص بشریت، معلم های مکارم اخلاق و عدالت خواهی و ظلم ستیزی و… از جمله در مقاله ” آیینه عاشورا” ( که در بسیاری از روزنامه ها منتشر شد) به درس ظلم ستیزی امام حسین (ع) اشاره نموده و مهر نمازم را خاطر نشان کرده ام که بیعت مرا با آن امام بزرگوار یادآوری می کند (مهر نمازم از تربت کربلا) که برای همیشه نشانه پیمان من با اوست تا به عنوان شاگرد کوچک مکتب امام حسین(ع) همواره ظلم ستیز و حق طلب باشم و … حال چگونه ممکن است با وجود این همه اسناد و مدارک و وجود هزاران هزار شاهد، چنین افتراهای پوچی و چنین تهمت های ناروایی بر من وارد باشد.
• در مورد ادعای کذب آقای دکتر مصطفی قانعی معاونت وقت پژوهش وزارت بهداشت که در بهار ۸۹ از کمیته پزشکی فرادرمانی ( که به صورت خودجوش تشکیل شده بود) دعوت به عمل آورده تا کارایی “فرادرمانی” زیر نظر وزارت بهداشت مورد آزمایش و راستی آزمایی قرار بگیرد ولی پزشکان این کمیته پس از اینکه متوجه شده اند که ایشان (دکتر قانعی) خیلی در کار سخت گیر هستند ، پا به فرار گذاشته اند. در حالی که این ادعا خلاف واقع بوده و ایشان شرط انجام طرح های تحقیقاتی را اینگونه اعلام می کنند که آمار فقط باید در اختیار ایشان باشد و نتیجه را پس از پایان طرح اعلام می کنند و کمیته باید نتیجه اعلام شده از طرف ایشان را بپذیرد، که طبیعتا سرکار خانم دکتر پیرزاده رئیس کمیته پزشکی فرادرمانی نیز چنین شرط غیر عادی را نمی پذیرد و پیشنهاد می دهد که طبق روال و استاندارد معمول، آمار بایستی در اختیار هر دو طرف باشد تا هیچ طرفی نتواند در آن تقلب کند. اما دکتر قانعی این موضوع را نپذیرفته و جلسه بدون نتیجه خاتمه می یابد. پس از آزادی من از زندان در تیرماه ۹۰، دکتر قانعی مرا دعوت و پیشنهاد انجام طرح اثر فرادرمانی بر روی آسم را مطرح ( که آمار نزد طرفین باشد) و من نیز پذیرفتم. متعاقبا جلسات مشترک بین پزشکان کمیته و پزشکان وزارت بهداشت برگزار و مقدمات اجرای طرح (که هزینه آن نیز بر عهده کمیته فرادرمانی بود) طی شده بود که مقاله ای از آقای دکتر قانعی تحت عنوان ” فرادرمانی یا سراب درمانی” در مجله پنجره بچاپ رسید که در آن ادعای کذب فوق الذکر از طرف ایشان مطرح شده بود که در نتیجه من پیشنهاد دادم که برای تداوم طرح فی ما بین لازم است ادعای کذب مطرح شده تکذیب شود زیرا در شرایطی که صداقت، شرافت و اخلاق پزشکی وجود نداشته باشد، کمیته فرادرمانی نمی تواند اعتماد نموده و با صرف نیروز انسانی تعداد زیادی پزشک و چند صد میلیون تومان هزینه، آبروی خود را نیز به دست افراد سیاست باز دروغگو واگذارد (پس از آن مجددا به زندان منتقل شدم و طرح متوقف شد). لازم به ذکر است که فرادرمانی و سایمنولوژی دو رشته طب مکمل ایرانی و از زیر مجموعه های عرفان حلقه هستند که طب باطنی و عرفانی محسوب می شوند که در مدت کوتاهی به علت کارایی بسیار بالا و مطلوب در ایران و خیلی از کشود های دنیا، مورد استفاده عملی قرار گرفتند و نتایج درمانی حاصله، توجه کادر پزشکان، روانشاسان، روانپزشکان را به خود جلب کرد و منجر به ثبت هزاران نمونه مستند درمانی گردید و در نتیجه باعث اثبات طب های مکمل ایرانی “فرادرمانی” و “سایمنتولوژی” شد.”فرادرمانی” منجر به درمان بیماری های جسمی و روانی و سایمنتولوژی بیماری های ذهنی (مانند اسکیزوفرنی، دوقطبی، وسواس و ..) را مورد مداوا قرار می دهد و از این نظر اولین طب مکمل دنیاست که توانسته این دسته از بیماری ها را مورد مداوا قرار دهد.(موسسه اقدام به انتشار مدارک مستند پزشکی از طریق مجلات طب مکمل و دانش پزشکی نمود و تعداد بیست شماره ویژه نامه طب های مکمل ایرانی فوق منتشر گردید که با دستگیری اینجانب متوقف گردید). لازم به ذکر است که قبل از دعوت معاونت پژوهشی وزارت بهداشت از کمیته پزشکی فرادرمانی طرح های علمی تحقیقاتی در مراکز مختلف آغاز شده بود از جمله: طرح اثر فرادرمانی بر روی بیماران برونشکتازی کاندید پیوند ریه در بیمارستان مسیح دانشوری که با نتیجه بسیار مطلوبی خاتمه و نتیجه آن طی یک شماره ویژه نامه منتشر گردید. اثر فرادرمانی بر کاهش درد از طریق آزمایش کورتیزول خون در بیمارستان امام خمینی (قبل از جمع بندی نهایی با خرابکاری مواجه و شیشه های آزمایش خون در هم ریخته و آزمایش قطع گردید ولیکن بعلت مشخص بودن نتیجه مثبت آن برای مسئولین بخش، موفق به اخذ تاییدیه گردید)، تاثیر فرادرمانی بر روی بیماری آسم (در قالب تز دکترا که با موفقیت به پایان رسید) ، اثر فرادرمانی بر روی افسردگی در اصفهان و ده ها تحقیق و مطالعه دیگر که در محافل علمی بین المللی ارائه و تایید شده است. یکی از مهمترین طرح ها که به دنبال عقد قرارداد همکاری بین موسسه عرفان حلقه و موسسه خیریه بهشت یاس پنهان به مدیریت سردار جورکش (از مدیران پلیس امنیت) در هفت کمپ ترک اعتیاد در اصفهان انجام شد و نتیجه بسیار درخشانی به همراه داشت، اثر فرادرمانی بر روی ترک اعتیاد بود که بر طبق قرارداد فی ما بین تامین مالی و نیروی انسانی لازم در همه طرح های عام المنفعه و اجتماعی به عهده موسسه عرفان حلقه و ارائه مجوز های قانونی به عهده موسسه خیریه بوده است و این طرح یکی از موارد مورد توجه طرفین بود که بعلت حصول نتیجه مثبت از آن منجر به ارائه طرح ترک اعتیاد طاهر به ستاد مبارزه با مواد مخدر از طرف سردار جورکش شد که با دستگیری اینجانب، این طرح ناتمام و مدیریت خیریه نیز آنطور که در زندان متوجه شدم مورد سوال قرار گرفته اند، همچنین ده ها طرح تحقیقاتی دیگر بعلت دستگیری و حبس اینجانب ناتمام باقی ماندند.
یکی از موارد مورد ادعا شیطانی بودن درمان های طب های مکمل ایرانی فوق الذکر است! در حالی که درمان مختص خداوند است (هوالشافی_ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ) و شرح وظیفه شیطان آنطور که از قرآن استفاده می شود صرفا اغوا و وسوسه، زینت دادن دنیا و عمل انسان می باشد به طوری که باعث اغوا و وسوسه انسان شود و همچنین در معرض آزمایش قرار دادن همه انسان ها بدون استثنا از این طریق: (رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي َلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ  لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ… – قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ – فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ و كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ اُمَّةٍ عَمَلَهُمْ – و …). پس در هیچ کجا غیر از شرح وظایف فوق برای شیطان، اشاره ای به قابلیت انجام شفا و درمان توسط او نشده و چنین امکانی نیز وجود ندارد. بنابراین هر نوع درمانی باید توسط خود خداوند اجازه داده شود.
• مورد ادعایی حجت الاسلام والمسلمین محمودرضا قاسمی مبنی بر اینکه در درمان الهی (مانند آنچه که در حرم حضرت رضا(ع) اتفاق می افتد) همه بیماری های فرد به یکباره شفا پیدا می کند ولی در طب های مکمل ایرانی فرادرمانی و سایمنتولوژی بعضی از بیماری های بیمارها به مرور زمان و به نوبتی خوب می شوند که این نشانه غیر الهی بودن این درمان می باشد. در پاسخ اولا: طبق استدلال ارائه شده پاراگراف قبلی، اصولا درمان غیر الهی نداریم (هوالشّافی). ثانیا: در بارگاه الهی مراتب مختلف برای تحقق شفا و درمان وجود دارد، از شفای یکباره همه جانبه تا دارودرمانی و جراحی و… که همه درمانها با اجازه خداوند توسط واسطه های مختلف انجام می شود و یکباره و همه جانبه نبودن آن دلیل بر شیطانی بودن آن درمان نیست و در این صورت پزشکی رایج نیز شیطانی محسوب می شود. همچنین عدم درمان و مرگ نیز با اجازه خداوند است (ما کان لِنفس اَن تموت الا بِاذنِ اللهِ کتاباً مؤَجّلا) . ثالثا: برای اثبات ادعای درمان همه جانبه فوری بیماران در حرم حضرت رضا (ع) به صورت علمی (و نه اعتباری که منهم آنرا قبول دارم)، آمار و مدارک مستند در اختیار ندارید( بنابراین ادعای شما از نظر علمی پذیرفته نیست).
همچنین ایشان در دادگاه ادعا نمودند که صد و پنجاه نفر را در ایران شناسایی کرده اند که از طب های مکمل ایرانی فرادرمانی و سایمنتولوژی صدمه دیده اند که در پاسخ: برای اثبات این ادعا هیچگونه آمار و مدرک پزشکی که ثابت کند کسی از این طب های مکمل صدمه دیده، ارائه نگردید و ایشان حتی در مورد ادعاهای خود حاضر به سوگند خوردن نیز نشدند. بنابراین بدون ارائه اسناد و مدارک پزشکی، هیچ ادعایی قابل قبول نیست. کما اینکه طب های مکمل فرادرمانی و سایمنتولوژی برای اثبات درمان هرگونه بیماری، مدارک پزشکی ارائه و شرح حال بیمار مستند شده است. لازم به ذکر است که طب های مکمل فوق بدلیل اینکه متکی به تخصص، دارو، انجام هرگونه کار فیزیکی مانند معاینه، ماساژ، فیزیوتراپی و … نمی باشند و فقط درمانی وابسته به شعور و هوشمندی الهی هستند و طبق اصول مندرج در کتاب انسان از منظری دیگر، هیچگونه مداخله ای در امر دارو و درمان و روند پزشکی رایج نداشته و نتیجه آن هم زیر نظر پزشک کنترل می شود و چنین کسانی مورد درمان این طب های مکمل ایرانی قرار می گیرند که تا کنون از روش های رایج، نتیجه ای نگرفته اند و … بنابراین این طب های مکمل هیچگونه عارضه جانبی ندارند. در نتیجه ادعای فوق الذکر کاملاّ بی پایه و اساس می باشد. اما از طرف دیگر ادعاهای ایشان بخوبی ثابت میکند که نامبرده به انجام درمان توسط طب های مکمل مورد بحث معترف هستند که در مورد شیطانی بودن یا نبودن و یا آسیب دیدن افراد و … مدعی هستند، زیرا اگر درمانی صورت نگرفته باشد که طرح چنین ادعاهایی لزومی نخواهد داشت. در مورد ادعای ایشان در مورد دکتر قانعی نیز که در پاراگرافهای قبلی پاسخ داده شد.
• در مورد ادعای دیگر ایشان مبنی بر اینکه چرا بعضی از بیماران که مدعی درمان شدن هستند، هنوز دارو مصرف می کنند. پاسخ، اولاّ اثبات انجام درمان به ادعای بیمار نیست و باید به استناد به مدارک معتبر پزشکی اثبات شود. ثانیاّ قطع هر نوع داروی مصرفی بیماران از برنامه های بسیار تخصصی است زیرا قطع ناگهانی بسیاری از داروها، می تواند عوارض جانبی خطرناکی داشته باشد و باید زیر نظر پزشک معالج بیمار با توجه به مدارک پزشکی او انجام شود و برخی داروها، برای قطع کامل به چندین سال زمان نیاز دارند (برای مثال فنوباربیتال در بیماران مبتلا به صرع)
• مورد دیگری که ایشان در دادگاه مطرح کردند، ادعای شباهت طب های مکمل فرادرمانی و سایمنتولوژی با رشته هایی مانند ریکی و ساینتولوژی بوده که ضمن رد این ادعا، طب های مکمل ایرانی فوق کاملاّ مستقل، اصیل و بر مبنای تفکر اسلامی و کاملاّ منحصر بفرد بوده که هیچ  رشته ای با آن قابلیت رقابت ندارد. برخی از این ویژگی ها عبارتند از: نداشتن هیچ شرط و پیش شرطی جهت استفاده چه بعنوان درمانگر و چه درمانگیر طبق اصل ۳۴ عرفان حلقه عوامل انسانی، خصوصیات فردی، شرایط جغرافیایی و اقلیمی، امکانات و توانهای فردی و… نقشی در ایجاد اتصال و دریافت های ماوررائی ندارند (از جمله در درمانگری و درمانگیری) و همچنین سن، استعداد، سواد، معلومات، نوع تفکرات و اعتقادات و… – ریاضت، ورزش، نوع تغذیه و… – سعی، کوشش،اراده، تقلا و … -تخیل و تصور و تجسم، ذکر و مانترا، نماد و سمبل، تلقین و تکرار، تمرکز و … –علم اعداد، موقعیت ستارگان، ماه تولد و… این اصل برای عرفان حلقه جنبه سلبی داشته و امکان آوردن هر بهانه ای در قبال عدم موفقیت در بکارگیری شاخه های مختلف زیر مجموعه خود،از جمله طب های مکمل فوق را از خود سلب نموده است. به عبارت دیگر عرفان حلقه محدودیتی ندارد. بنابراین طب های مکمل ایران عام و سهل الوصول می باشد – محدودیتی در نوع بیماری ندارد،اعم از بیماری های جسمی(که سایر رشته ها در آن محدودیت دارند)، روانی و ذهنی (که برای اولین در تاریخ طب های مکمل اتفاق افتاده است). از موارد عدم محدودیت می توان به درمان جنین، اطفال، نازایی ( ویژه نامه مربوطه منتشر شده است)، درمان بیماری اعتیاد، درمان بیماری لاعلاج همجنس گرایی (برای اولین بار)، بیش فعالی، بیماران قطع نخاع و…- گیاه درمانی- حیوان درمانی- تاثیر بر روی سلول در آزمایشگاه (گزارش علمی آن منتشر شده است)- همه جانبه بودن درمان در یک فرد و در یک زمان و کارایی خیلی بالای طب های مکمل ایرانی به عنوان زیر مجموعه ای از عرفان اسلامی میتوانستند در دنیا افتخار بزرگی برای ایران کسب کنند که متاسفانه با غرض ورزی و… مشمول مرور زمان گردید. بی شک این ضربه مهلک، نقطه سیاهی در تاریخ ایران خواهد بود و گذشت زمان ظلم و ستمی را که برآن وارد شد، به طور قطع بازگو خواهد کرد(مانند تاریخچه هیپنوتیزم، طب هومیوپاتی و…) و…
• همانطوریکه قبلاّ توضیح داده شد موسسه اقدام به انتشار گزارش تحقیقات علمی و مدارک پزشکی مربوط به درمان هایی که از نظر پزشکی رایج غیر ممکن بوده اند از طریق ویژه نامه های طب مکمل و دانش پزشکی نمود و حدود بیست شماره ویژه نامه منتشر شده بود که با دستگیری من متوقف گردید، اما در آخرین جلسه دادگاه بدوی سال ۹٠ به هنگام خداحافظی با قاضی محترم، طی بحثی کوتاه متوجه شدم که کارشناسان این مجلات (و سایر کتب و مقالالت و…) را در اختیار ایشان نگذاشته اند و فقط یک شماره ویژه نامه تحت عنوان اینکه آنرا بطور قاچاق، بدون مجوز و بدون اجازه مسئولین مجلات فوق به چا رسانده ایم، به قاضی محترم تحویل داده اند!!! که موضوع را برای ایشان روشن نموده و از وکیلم خواهش کردم کتب، مجلات، مقالات و… را تهیه و به ایشان تحویل دهند و این کار متعاقباّ انجام شد. اما در دادگاه اخیر متوجه شدم کماکان همان شگرد به کار رفته و مجلات کماکان دراختیار نبوده و شبهه چاپ قاچاقی یک شماره از آنها وجود دارد، درضمن مجلات فقط همین یک شماره می باشد و ممکن است از مدیرمسئول این یک شماره مجله نیز نوشته ای مبنی بر چنین امری با تهدید، ارعاب و طبق شیوه های رایج دریافت کرده باشند که لازم است اینجانب جهت پاسخگویی و شفاف سازی در جریان قرار بگیرم.
• با عنایت به توضیحات ارائه شده ضمن تکذیب کلیه اتهامات وارده (افساد فی الارض، توهین به مقدسات و …)،کلیه موارد مطروحه در کیفرخواست را مردود و ساختگی و آنها را صرفا پاپوش میدانم و بدینوسیله به برخی موارد در رابطه با دفاع از خود به اطلاع جناب قاضی محترم میرساند:
– هر موردی در پرونده اعم از مدارک مختلف، استشهاد، استعلام، عکس و … که اینجانب از آن بی خبر باشم و یا از بابت آن از اینجانب توضیح خواسته نشده و یا امکان دفاع داده نشده باشد، معتبر و مورد قبول نخواهد بود.
– اینجانب بجز یک مورد مصاحبه دیکته شده که توضیح داده شده و در دادگاه نیز مطرح گردید و قرار شد از مدارک پرونده خارج و ابطال و صورتجلسه شود (فرمودید در لایحه دفاعی خود بنویسم)، هیچگونه اقرار و اعترافی علیه خود ندارم، هرگونه مدرکی در این مورد (در صورتیکه موجود باشد) قطعا جعلی است.
– فقط دو الی سه فایل صوتی یک دقیقه ای برای من پخش شده که صدا در فایل ها شبیه صدای من ولی محتوای آنها بی سر و ته، بریده و ناقص و بعضاّ چند صدا روی هم مونتاژ شده بوده اند که نوشته ام غیرمنطقی است و به دلیل بی سر و ته بودن آنها را نپذیرفته ام و این چند فایل صوتی کوتاه، دلیل برای توهین به مقدسات محسوب شده است، البته در دادگاه بدوی سال ٩٠ هیچ مدرکی ارائه نشده است.
در دادگاه بدوی سال ٩٠  به اتهام توهین به مقدسات (تمسخر قرآن، توهین به ائمه علیهم السلام و …) ضمن اینکه کذب بوده و مدرکی نیز در دادگاه ارائه نشده است به اشد مجازات پنج سال حبس محکوم نموده اند (آنهم در شرایط قرنطینه) و در دقایق پایانی دادگاه بدوی ۹۴، معاون محترم دادستان مجددا همین موارد را پشت سر هم بدون دادن فرصت برای پاسخگویی قرائت میکردند که ضمن رد مجدد هرگونه توهین به مقدسات یادآور میشوم که موارد فوق از کیفرخواست یکبار به ناحق تعیین محکومیت شده و مجدداّ قابل طرح در این دادگاه نمی باشد و اتهام تفهیم شده “فساد فی الارض” است نه توهین به مقدسات.
– تهمت اینکه من ادعا کرده ام در آیةالکرسی، سِنةٌ غلط و سَنَةٌ درست است، کذب محض بوده و ماجرا از این قرار است که در اواخر اردیبهشت ۸۹ یکی از کارشناسان مرا به اتاق بازجویی برده و در کنج اتاق نشاند و چشم بند را از چشمم برداشت و در سمت راست صورتم، دوربین کوچکی قرار داده و به ناگاه ضربه محکمی به پشت سرم وارد کردند و بلافاصله با تندخوئی که چرا به نبی اکرم (ص) توهین کرده ام، بحثی را در مورد سِنَةٌ و سَنَةٌ در آیةالکرسی پیش کشیدند که به علت گیج بودن بر اثر ضربه وارده، دقیقاّ به خاطر ندارم، چگونه آغاز شد. اما مدتی بعد که مرا به دادسرای دادگاه انقلاب بردند، در آنجا بازپرس کتبا سوال نمود که آیا ادعا کرده ام که در آیةالکرسی سِنةٌ غلط و سَنَةٌ درست است؟!!! حال از آنجا که ممکن است در پرونده این موارد کماکان وجود داشته باشد که من از آنها بی اطلاع باشم بدینوسیله هرگونه اتهامی را در این موارد کذب محض بوده و صرفاّ توطئه و دسیسه می باشند.
– به شکایات اینجانب علیه بازپرس شعبه پنجم دادسرای شهید مقدس (آقای اسدی) و کارشناسان سازمان اطلاعات سپاه با وجود گذشت بیش از سه سال و نیم تا کنون رسیدگی نشده است و کماکان بقوت خود باقی است.
– در طی چندین سال گذشته، کتب و مقالات متعددی بعنوان تحقیقات کارشناسی و سند و مدرک نقد و بررسی عرفان حلقه منتشر شده و به دادگاه ارائه گردیده که فقط اجازه پاسخگویی به یک کتاب (افسون حلقه) به اینجانب داده شده که لازم است جزء دفاعیات اینجانب باشد (در دویست صفحه A4 زیرنویس و پنجاه صفحه A4 استنادات قرآنی، نهج البلاغه و …) و از آنجا که خلع دفاع و جلوگیری از پاسخگویی به تهمت ها، افتراها و … از عدالت به دور و عملی ناجوانمردانه می باشد، بنابراین، لازم است ترتیبی اتخاذ تا به همه موارد پاسخ داده و از خود دفاع کنم (نه اینکه متهم را در قرنطینه نگاه دارند و هرچه خواستند افترا ببندند، هرچند که خداوند فرموده: … لَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ .
فایل نوشتاری که در ادعای مطروحه کذب در کیفرخواست، استفتاء از مراجع محترم تقلید و … به نام شورای عرفان، کمیته عرفان و یا هر نام دیگری مورد استناد همه جانبه قرار گرفته، به دلیل اینکه اولا: متعلق به من نبوده و ادعا میشود که در بازرسی از منزل یکی از شاگردانم به نام خانم نیرومنش بدست آمده و ایشان نیز در امریکا هستند. این فایل تا کنون به نام های جلسه عرفان، کمیته عرفان و شورای عرفان از سوی کارشناسان نامگذاری شده است. ثانیا، اینجانب ابدا در جلسه یا محفلی به نام های فوق شرکت نداشته ام و با ایشان نیز در این زمینه، جلسه ای نداشته ام، خصوصا اینکه رشته ایشان عرفان نبوده و نامبرده تحقیقات علمی فیزیک در رابطه با ( اغنرژی – ضد انرژی )، یکی از نظریه های علمیه من را که برای اولین بار در فیزیک مطرح شده را مورد بررسی قرار می دادند و نه عرفان را که هیچ اطلاعاتی از آن نداشتند. ثالثا . تا زمانی که این خانم در ایران حضور داشتند و اسیر بودند هیچ صحبتی از این فایل نبود و بعد از مهاجرت ایشان به امریکا، هر مطلبی را که خواستند به این فایل نسبت دادند!، از درجه اعتبار خارج و ساختگی می باشد. در خاتمه امید است جناب قاضی محترم با عنایت به توضیحات ارائه شده به بی گناهی اینجانب واقف شده باشند و اینکه هیچ عملی از روی قصد و غرض خاصی صورت نگرفته و سوء نیتی نیز در کار نبوده است تصمیم خداپسندانه و به دور از جو سازی، دشمنی ها، تلافی جویی ها و … اتخاذ تا ان شاء الله به نتیجه ای خیر بیانجامد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ (مائده – ۸) ای کسانیکه ایمان آورده اید همواره برای او قیام کنید و شاهدان به عدل و داد باشید و هرگز دشمنی با گروهی شما را وادار نکند که عدالت نکنید، به عدالت رفتار کنید که آن به تقوا نزدیک تر است و از خدا بترسید که خدا به آنچه که انجام میدهید آگاه است.
در ضمن جناب قاضی محترم توجه داشته باشند که مدت مدیدی را هم در حبس گذرانیده ام که اگر اشتباهی را نیز سهوا مرتکب شده باشم، خیلی بیشتر از میزان آن من و خانواده ام دچار سختی و مشقت شده ایم و اینک نیز اینجانب آمادگی خود را جهت هر نوع کمک و همکاری با صلاحدید حضرتعالی در جهت تعطیلی فعالیت عرفان حلقه را اعلام میکنم.
و من الله توفیق – با تقدیم احترام
محمدعلی طاهری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر