جناب آقای مسیح
مهاجری
نمیدانیم انتساب
حضرتعالی به روزنامه رهبری را بپذیریم یا محتویات روزنامهتان را. نمیدانیم سوابق
و پستها و مسئولیتهایتان را باور کنیم یا رفتار کنونیتان را و نمیدانیم در مملکتی
که قرار است زمینه ساز ظهور باشد، دیگر به چه کسی پناه ببریم، که بلای بی اخلاقی، طوفان
دروغ گویی و سیل بیقانونی و تاریکی جهل و نادانی، همه و من جمله روزنامه شما را با
خود ربوده است.
جناب آقای مسیح مهاجری! من و شما را لخت میکنند، میشویند و فقط با یک کفن در گور میگذارند. آن نکیر و منکری که سراغمان میآید ما را از عمامهمان، ریشمان، علامت مهر روی پیشانیمان، از القاب و عناوین قبل و بعد از ناممان نمیشناسند. آن سوال و جواب مربوط به هویت ماست، همان هویتی که در این دنیا برای خود ساختهایم، با کارهایمان با رفتارمان و با میزان تعهدمان به حدود الهی. اگر حدود الهی را زیر پا بگذاریم، اگر ظلم پیشه کنیم، اگر چشممان را بر حقایق ببندیم، اگر در حوزه مسئولیتمان خطایی رخ دهد، ببینیم و چشممان را ببندیم، ریش و پشم و عمامه و عبا به کارمان نمیآید، جناب آقای مسیح مهاجری!
آقای مهاجری، روز
قیامت همین الان است، آخرت همینجاست، فقط نادانان آن را نمیبینند. آن آتشی که بدکاران
را میسوزاند، همین الان در روح و جان آنان برپاست، زنهار که از نادانان و بدکاران
نباشیم. نادان نبودن و بدکار نبودن هم به ادعا نیست. نادانی نادان از دل رفتارش موج
میزند، هرچند که مدرک معتبرترین دانشگاه جهان را داشته باشد. باطن پلید فرد بدکار
را در همان ظاهر کارش میتوان ردیابی کرد و اگر مقداری تامل بفرمایید خواهید دید که
با انتشار متنی سراسر دروغ و دشنام خود را ممکن است در جرگه کدام گروه از آدمیان قرار
داده باشید.
جناب آقای مهاجری!
ما آموختهایم که که در فضای تردید قضاوت نکنیم، آموختهایم در روشنایی حرکت کنیم،
آموختهایم که متفکر باشیم و پیرو اوهام نباشیم و آموختهایم که همیشه و در همه حال
حقگرا باشیم و در مقابل ظلم ساکت نمانیم و اگر از شدت شرمندگی کثیفی اتفاقی که در
روزنامه شما رخ داده است طاقت بیاورید و تا انتهای این متن را بخوانید، به شما خواهم
گفت که اینها را از که آموختهایم.
جناب آقای روزنامه
نگار روحانی ارشد نظام! گاه ممکن است جملهای به خطا در روزنامهای، کتابی یا مجلهای
منتشر شود. ممکن است از سر اشتباه و یا حتی از روی کینه یک اتهام بی دلیل به فردی زده
شود. ممکن است سردبیری اشتباه کند و ناخواسته وارد حریم خصوصی فردی شود. همه موارد
فوق خطا هستندکه گفتهاند که انسان جایز الخطاست. اما چه باید کرد اگر در یک متن کوتاه،
سیزده دروغ، شش غلط فاحش قابل اثبات و ده اتهام سنگین را از طریق روزنامهتان به کسی
وارد کردهاند که در همان زمان ایراد اتهام در سلولهای انفرادی بند بدنام 209 زندان
اوین اسیر دست از خدا بیخبرانی است که نزدیک به یک سال او را در حبس خود دارند؟
جناب آقایی که
خود را منتسب به حکومت عدل علی میدانید! ظالم ترین افراد هم ممکن است پشت شعار عدالت
خواهی سنگر بگیرند. مستبدترین دیکتاتورها هم از عدالت و مردم و محرومان سخن میگویند.
ما اگر به ادعاهای گفته و ناگفته شما نگاه کنیم، قاعدتا بایستی موجودی والاتر از علی
(ع) را ببینیم. اما چه کنیم که آموختهایم که به محصول عمل افراد بنگریم. محصول عمل
شما، جناب اقای مسیح مهاجری، برای ما همان است که گفتم. گفتن سیزده دروغ فاحش، وجود
شش غلط سخیف قابل اثبات و ایراد ده اتهام سنگین به کسی که پس از نزدیک به دو سال برخورد
مستقیم امنیتی و نزدیک به دوازده ماه تحمل حبس انفرادی، هنوز بازجویان ناجوانمرد اداره
ادیان و فرق وزارت اطلاعات نتوانستهاند چیزی علیه او پیدا کنند، دادگاهیش کنند و خود
را از دست خطای مفرط خود در دستگیری او خلاص کنند. جناب آقای مسیح! پیمان فتاحی را
میگویم و مقاله «خدایی که فرزند سیزدهم است و سوم نظری خوانده» منتشر شده در روزنامه
منسوب به رهبری نظام و مزین به نام جمهوری اسلامی در مورخ دوم خرداد ماه یکهزار و سیصد
و هشتاد و هشت، گزارشی مملو از پلیدی برگرفته از سایت البرز.
1.
آقای مهاجری! آيا روزنامه شما هر اباطيل
وارده را که به دستش برسد منتشر میکند؟ اگر این اسلامی است حلالتان باشد اما حداقل
آن را غلط گیری کنید تا مبادا به این تصور بیفتیم که جریان جهل در اين مطبوعه نیز ریشه
دارد. آن چیزی که منظور نویسنده گزارش بوده «آواتار» است و نه «آباتار»! «آواتار» هم
مفهومی در هندوئیزم است و نه بودیزم. آن نادانی که ظاهرا از پشت تلفن کلمات را خوب
نشنیده و فقط قصد تخریب شخصیت به هر قیمتی را دارد را در لاطائلات نویسی حرجی نیست
اما شما که در حوزه مذاهب و ادیان دستی دارید شما دیگر چرا؟ برادر دانشمند مهاجری!
آن کسی که گزارشگر متن مذکور دربارهاش تحقیق کرده، چندین ماه است در سلول انفرادی
است و نه میتواند و نه میگذارند که عضوگیری کند و به عقاید منحرفش مردم را دعوت
کند.
جناب
آقای مهاجری! سوژه مورد نظر شما را بیش از دوازده سال است عمده مراکز فرهنگی تهران
و عده زیادی از مردم حاضر در سخنرانیهای او، حداقل به عنوان یک فعال فرهنگی میشناسند،
صدها ساعت فیلم سخنرانی او وجود دارد. مدارک توافقنامه های همکاریهای موسسات آموزشی
او با نهادهای مختلف نظام وجود دارد، شاگردان او بسیاری از مدیران ارشد نظام را آموزش
دادهاند. همه اینها وجود دارند و از سالها قبل از موضوع موجود بدنامی به نام علی
اکبری و انرژی درمانی نیز وجود دارند. گیریم خبرنگار محقق مذکور ابتداییترین اصول
تحقیق را به پای نفرت کوری که در وجودش ریشه دوانده و یا برای خوش رقصی در برابر بالادستیهایش
سربرید و هر چه به دهانش آمد نوشت، گیریم نامردانی در وزارت اطلاعات همه هستی را حاضرند
برای بیآبرو کردن انسان بیگناهی که در دستشان اسیر است خراب کنند، گیریم کسانی که
کذابترین افراد عالم در مقابل آنها صدیق محسوب میشوند لیچار گفتند و در سایتشان
منتشر کردند، آیا روزنامه شما هم از همین پروسه پیروی میکنید؟ شما دیگر چرا جناب مهاجری!
2.
برای نظام سیاسیتان و جمهوری اسلامیتان
متاسفم که رهبرش را وادار میکنند که بدیهیترین موضوعات اخلاقی را در نماز جمعه تذکر
دهد. آقای مهاجری! کدام قانون و کدام حجت اخلاقی و کدام توصیه شرعی و کدام مستند اسلامی
اجازه میدهد از پول نظام اسلامی، پول مردم تغذیه شود و آبروی کسی برده شود که در زندان
اسیر است و قدرت دفاع ندارد؟ حتما چون احمدینژادی باید بیاید و ریشه استوانه نظام
را در تلویزیون بزند تا رهبر اصلی بدیهی را بگوید و کمی شاید تا مدتی دست از این اخلاق
رذیلهای که اسمش شده افشاگری! و چون طاعون بردامن جمهوری اسلامی افتاده است بردارشته
شود؟ آیا در روزنامه شما کسی نمیداند که نباید بدون حکم قضایی نام و فامیل شخص را
بزنند، عکس او را بزنند، اتهامات اثبات نشده او را بگویند، دروغ بگویند، اباطیل ببافند
و در بالای همان صفحه هم با فونت درشت بزنند «جمهوری اسلامی»، این را کسی در آن روزنامه
نیست که بداند؟ گیریم همه اتهامات ایشان درست و وارد باشد، جناب آقای روحانی! در «جمهوری
اسلامی» وقتی میخواهند چاقو کش قداره بندی را در خیابان بگردانند، کسی که جرمش اثبات
شده، کسی که جایگاه اجتماعی هم ندارد و خودش قبل از آن آبروی خودش را در در و همسایه
برده است، برای چنین آدمی حکم قضایی میگیرند آقای مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی!
آن وقت روزنامه شما همینطوری سرخود آبروی یکی از پاکترین انسانهایی که ممکن است پیدا
کند را به نام جمهوری اسلامی و به نام رهبری میبرد و آنگاه انتظار دارید ما و دیگران
که در جریان مسئله هستیم نسبت به رهبری و نظام خوشبین بمانیم؟ بله جناب آقای مهاجری!
آنچه این روزها در خیابانها رخ میدهد نتیجه یک فرآیند است، بروز آن روند نفرت آوری
که همه چیز را حراج عقاید منجمد و کور خود کرده است و نام اسلام را بر آن چسبانده است.
3.
جناب آقای روحانی! دو سال است تقریبا تمام
رسانههای مرتبط با رهبری، از صدا و سیما و کیهان و رسالت تا خبرگزاریها و سایتهای
اینترنتی و غیره و ذالک، انواع و اقسام اتهامات و به خصوص اتهام فساد جنسی را به استاد
ما زدهاند و میزنند. روزنامه شما هم به جمع اینها اضافه شد، مبارک باشد انشاء الله!
اما از رفتار آینهای خداوند در خصوص ظالمان هم لابد آگاه هستید. هم شما میدانید و
هم ما که در جریانات مذهبی و بسیاری از به اصطلاح روحانیون، همیشه مشکلی به نام مشکل
جنسی وجود داشته است. همه میدانیم که حالا توجیهی شرعی برای رفع این مشکل درست شده
و همان فحشا را با نام اسلام و صیغه مرتکب میشوند، به گونهای که روح موضوع، همان
که در قرآن آمده که به دنبال شهوترانی عظیم نباشید، فراموش شده و پوستی از آن باقی
مانده که حالا اگر دو کلمه زن و مرد قبلش با هم عربی یا فارسی عقد را جاری کنند شهوترانیشان
اسلامی میشود. میدانید چه کسانی را میگویم که تا خرخره در این فساد محرز فرو رفتهاند.
بترسید از روزی که دست قدرتمند خداوند به افشاگری بپردازد که افشاگری خداوند از سر
راستی است و با افشاگری حضرات، که مبتنی بر دروغ است متفاوت است. از سرنوشت سردار!
زارعی پند بگیرید، جناب آقای مهاجری!
آقای مدیر مسئول،
اراجیف فوق را در روزنامه شما درباره کسی منتشر کردند که روح خداگرایی را در زندگی
ما، اعضای جمعیت الیاسین زنده نمود. ایلیا، نه آنطور که در گزارش مذکور آمده ادعای
خدایی کرده است و نه پیامبر است و نه هیچ چیز دیگر. اما رفتار روزنامه شما و دیگرانی
مثل روزنامه شما انسان را به یاد آن گروه از یهودیانی میاندازد که در قرآن درباره
آنها گفته شده که اگر راست میگویید چرا پیامبران را به ناحق میکشید؟ مگر پیامبر
کشتن چیست؟ آیا تصور این است که قرآن این را برای زمان گذشته گفته است؟ آیا یهودیانی
در هزار و چهارصد سال پیش میزیستند که اجدادشان در دو هزار سال قبل از آن پیامبرانی
را میکشتند و این آیه برای آنان نازل شده است؟ وقتی قرار نیست پیامبر جدیدی بیاید،
جناب آقای مهاجری، آیا آیات قرآن پناه بر خدا به گزاف بر موضوعی تاکید کردهاند؟ جناب
محقق! موضوع حق کشی است. موضوع ظلم در حق کسی است که جرمش «پیام»بری (نه به آن مفهوم
احتمالی در ذهن شما) است. گفتن از خدا، نام خدا و کلام خدا. آیات مربوط به یهودیان
را بخوانید که میدانم خواندهاید. آن را با رفتار برخی رسانهها و من جمله روزنامه
خودتان تطابق دهید و اگر خود را شبیه به آن یافتید، دست از پیامبر کشی بردارید که عقوبتش
همان عقوبت آن گروه از یهودیان منافق زمان پیامبر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر